ای دل اگر در پس شعر کوچه بن بست تقاطع زافکار شده
یکی از سفسطه پر یکی از بحران نفتو یکی گاز شده
یکی در بند عقاید نظری گفت زمین مستطیل هست چطور
یکی بر بند همو گفت زمین مربع زکجا میدانی
گفت بهر مربع زپرگار بجوی
دور خط فکر خود زاویه ای نوبساز
خانه فکر تو پرواز بلندیست اگر
بر درستی زآن خطو زپرگار بزن
نه مربع بمانو نه مستطیل نه دایره
خود جهان ساز جهان را بر دل نو بساز
زغمو دردو زرنجش کمی مرحم شو
زدرون خود پلی سازو پلی دیگر ساز
شعر را بند تقاطع مکن رد شو چون
در بلوار اندیشه کمی درختو سنبل بزار
کارگر رنج زحمت دروی حاصل دست رنج زده هست
بر دستت چسبی زدی یا در پینه آن گل زدی
شاعر چگونه بتواند بسراید غم خود در غم تو
رنج را فقر را و تقاطع ناهمسطح طبقات را
شعر رویش فقر و دارایی نیست
شعر رسالت هنر در بر گفتن ناسروده ها و سروده هاست
شمعی روشن کن درد مرا در شمع ریز
بسوزان تنم را پیکره شعرم را
بلندای برج ایفل مونالیزا نمیخندد
گریه خنده شاید داوینچی هم میخندد
حافظو سعدیو خیام فردوسی شاعران چه گفته اند
تفعل حافظ چه برای تو گفته یا تو برای او چه گفته ای
چاپلین هم غم داشت خنده داشت گریه داشت کات برداشت درون داشت
چاره چاپلینی عقاید او فقر و دارایی و زندگی زمانه خود
جنگ و صلح و عشق سال های کرم خورده
شاید بوفی در درون پیله آزرده
شاید ونگوگ بعد عصر خود
میز سیب زمینی ناخورده رنج خود
متد نقطه های جغرافیا طبقه هنر بر مرز جغرافیا
شعر تن خورده تن شده از شوری قلم
بن بست متینگ خواب و بیداری نهنگ
شوق درون پیله پروانه شدن میگردیم
شاید گرد جهان دور هنر میگردیم
بافتنی که برای زمستان بافت مادر برای پاییز روی بند شعر میبندیم
نقطه نقطه خط پاراگراف سطر سطر آن را پر از شعر میبندیم
شاعر-حسام الدین شفیعیان