✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

فانوس راهنما

و خداوند ما میخوانیم تورا از آن روز دهشتناک تا ما را  در آن به اطمینان بسازی از آنچه همه از آن لرزان میشوند و چه روز عظیم و چه روز واقعه بی وقفه لرزان هست. آن روزی که خداوند به سزای اعمال هر کسی که بدی کرده روشنایی بینش دهد و دندان گزیدن لغزش دهان از انچه قبل آن انکار میکردند و استهزا و تحقیر حقارت میشمردند و یارایی ندارند آنهایی که آنها را گمراه ساخته و خود را از کثرت  بی نیاز از خدا میدانستند و خلایق کمکی بهم نکنند زیرا آن روز لرزان بی وقفه هر تنی را به وحشت حیرت اندازد آن روزی که نه کسی نه پدری نه فرزندی نه مادری نه برادری نه خویشی کمکی به کسی نتواند کرد جز خدا.و چه کسی منکر آن روز هست جز ستمکاران عالم از ترسی که بر آنها چه زنده چه مرده مستولی خواهد شد و چه روز پر از حساب و کتابی هست آن روز که جز لرزان آن واقف نشویم و جز احوال چند آن را چه بر مکشوفات رویا و نظری و بینشی و بعد آن را چه کسی داند فقط خدا. که بعد آن لرزندگی بی وقفه و وادی حیرت وحشت چه خواهد شد و آیا  جنبندگان چه صلاحی را بر آنها خدا داند. و قبل آن چه حسابی و چه کوله باری بر خود داشتند. آن حفره های پرتو نور به سمت بالا حیات مرگ و بعد ان و روز واقعه عظیم.آن روزی که اگر قد هیکل انسانی عظیم و قد هیکل انسانی در ضعف هیچ فرق نکند زیرا شتر بارش را گذارد و در رود.و آن روز چه روز بزرگیست یا دهشتناک. همه را بر انسانها خدا داند.خواری و عزت نزد خداست. و آن روز واقف بر آن هر کسی شود.زیرا چشم برزخی انسان بعد موت باز شده حیران هست و آن روز چه چشم از حدقه لرزان.مکشوفات قلبی و انسانی. آیا کسی تواند گفت خدا به او راهنمایی نمیکند پس اگر خدا به کسی راهنمایی نکند حتما خود خواهد پنداشت که تاریکی درونش هست. و کسی که خدا راهنمایی کند روشنایی بخش شود.آیا جریان تپنده خون در قلب و مغز و حرکت تنفسی انسان پس انسان چه چیزی تو را بر خدایت مغرور سازد انسانها و تمام آنهایی که قدرت زمینی دارند چه چیز بر خدا مغرور انسان را سازد آدمی که بر یک امر کوچک بمیرد یا  در هر حادثه و بلایا بر خداوند پناه جوید چه بمیرد چه زنده ماند و چه آن روز دهشتناک بزرگ و چه موت اگر خداوند هست که آرامش دهد و عزت دست انسان را بگیرد چه کسی انسان را خوار سازد و اگر خدا عزت دهد انسانهای برگزیده زنجیره بر آسمان دوستان نمایان و آن چه کسی هست که بر آنچه کرده خدا خشنود هست و آنچنان آن دوستان زنجیره و آن شخص با اعمال نیک کمک بر زنجیره معرفی و امورات شود آری دوستان زنده اند حتی اگر موت آنها هزاران سال قبل باشد و در انتخاب دوست خداوند بهترین زنجیره دوستان را به انسان دهد اگر تنها ترین خود را بداند خدا هست و زنجیره برگزیدگان او زیرا آنها راه را به درستی رفتند و اگر عزت خدا هست دوستان انسانی دوستان منتخب خدا باشد زیرا آنچه گفته شود شهادت آن حق هست بر بینایی و آنچه که درست هست از انجام اثبات پذیر و  آنکه حرف زند و اثبات آنیست که خداوند مد نظرش برای هدایت هاست و آنچه مکشوف شود درست مگر ستمکاران را خوش نیاید.

فانوس راهنما

هر تفکر و اندیشه ای که به نفع بشریت باشد خوبست.هر اندیشه ای که سودرسان بشریت باشد خوبست. و هر اندیشه ضد بشری بد است.هر اندیشه ای که خشنودی خدا را داشته باشد خوبست.زیرا رضایت خداوند هست که انسانها را به سر منزل رستگاری و خوبی رهنمود میکند. این اندیشه خوب چه در انسانها گیاهان حیوانات و کمک به بشریت باشد خوبست.مهربانی خوبست آیا مهربانی با تفکر تعقل بهتر هست آری مهربانی با تفکر تعقل عالیست.هر کاری که در آن تعقل و تفکر بکار درست آید خوبست.زیرا در هر کار خیر نیکی ورزیدن به بشریت خوبست.انسانهایی که توان بدنی آنها در معلولیت هست آنها که روشن بین درون نابینایان.کم توانان ذهنی و معلولیت جسمی  آنها توانمند میشوند در توان دیگر خود یک نابینا در درون خود جهانی دارد که حس های او هست حس های قوی در مهربانی در هر توانیابی که توانایی خود را افزایش میدهد در معلولیت ذهنی مهربانی و توانمند شدن در کار آموزان آن. و انسانها میتوانند در کمک زنجیره به هم آن رشد و شکوفایی را با تخصص های خود افزایش و رشد دهند زیرا خداوند کمال گرفتن و رشد را دوست دارد.و کمک به هم زیرا غرور مایه آفت در انسانی هست.همه ما باید توانمان را افزایش دهیم در کاری که به نیکی انجامد در هر صنف شغلی و خدمتی و کاری که انسان هست میتواند نیکو کار کند و انجام کار نیکو در بستر خانواده خود شخص به رشد و درستی آن در پویایی و عاقبت نیک هست. زیرا این بستر درخت خانواده زنجیره تداوم نسلها میشود.و آنی هم که در این بستر بتواند خانواده تشکیل دهد و نیکو باشد از رفتار نیکو به عنوان بزرگ خانواده در سر مشق اعضای خانواده میشود زیرا در رضایت خدا بزرگی را نیکویی و سر مشق شدن دانسته و خدا او را جلال و عزت هم در بستر خانواده و هم در بستر جامعه در رفتار و خدمت نسل او قرار میدهد.

فانوس راهنما

چندنگاه انسان بعد از مرگ. و نگاه های مختلف به جریان بعد از مرگ.ابتدا در  رحم مادر جنین رشد میکند جهان پیرامونش جهانیست که در یک بستر فشرده و کوچک است و نگاه دگر آن گستره بیشتری ندارد.و از همان غذایی که مادر میخورد و اینها تغذیه و حس مادر به نوزاد.حال این نوزاد به زمان زایمان و آمدن به دنیا میرسد و حال  بستر دنیای پیش روی او دنیایی بزرگتر هست اما هنوز نوزاد و کودک در رشد نسبت به جهان بزرگتری که آمده زاویه دید انسانی که در آن رشد کرده جوانی و پیری هست را ندارد الا به رشد و کمال گرفتنش به دنیای بعد آن که در رحم بوده و این جهان برایش  پدیدار نبوده آن لایه دید او حال با جهانی بزرگتر نمود پیدا کرده و در این رشد و کمال  هست که به جهان بینی زمین و بعد بعدتر آن که باز مثال لایه ای  هست که بزرگتر از این جهان در طبقات روحی مختلف هست نمودار آن آنچه هست که با بیرون آمدن از بستری کوچک به جهان بزرگتر در آن به مطالعه یا اموراتی برسد پس جهان دگر با آن گنجایش برایش لایه ای هست که در  این بستر باز هم کوچکتر هست تا آن ظرف بزرگ.حال عده ای نگاه های مختلفی دارند و عقاید مختلف. شاید مثال همان کودک درون رحم آن را چون نمی بینند گویند جهان دیگری نیست که به آن پا گذاریم.یا روح ما منتقل شود.یا همین زندگانی جسمی هست در این فرایند تولد تا مرگ. عده ای با تفکر اینکه انسانهای اسیر زمین در روح در همین زمین سیر میکنند و اسیرند تا از بند آن به آنجا بروند  و  عقاید مختلف هست که تونلی یا یک حفره نورانی تا به آسمان میرود و انسان کشیده میشود به بالا.و حال تا این مرحله را میگویند چون  مرگ قطعی نشدند و روح آنها بازگشت کرده و اموراتی را در حالت بین مرگ و زندگی روایت میکنند یا حالت نزدیک به آن حالت حفره نورانی سر به آن لایه ای که نمیدیدند قبلان حالت نزدیکتر به مرگ  از نوع وخامت وضعیت جسمی.یا نزدیک به مرگ باز میگردند اما روایت آن جهان را نمیتوانند کنند.یا علوماتی که در غرب و پژوهشگاه های  با قدمت بسیار طولانی در ارتباط با ارواح هست که خود کاری خطرناک و تخصصی میدانند.زیرا بستر مرگ ممکنست فراهم کند. از آن حالت ها.پس راه و روش درست آن به همان روش  تجربه کنندگان مرگ هست و رسیدن به اموری که نزدکتر به مرگ بودند.و آن حالت هم مطالعه میکنند عده ای که چه میگویند انها و آنها یک زندگی با ساخت ساز فکری را نمودار میکنند و یک زندگی شبیه به این در کتب خود.اما اصل ماحصل آن اینست که روح به جسم انسانی می آید و جسم یا شکل در ظرف انسانی سخن میگوید بسترش بسته میشود.چون هر چه به جسم اید ظرف انسانی تفکری حرفی آن شخص هست حال با نگاه منطقی آن و بدون آنچه انسانی خواهد به دنیای دیگر با علوم دیگر برسد یا خطرناک بستر صحیح و تدبیر درست متفکرانه آن همان تولد و حیات لایه بعد آن که گفته شد اما  گاه انسانها اموراتی را میبینند که نیاز به آن علوم نیست ورود به آن ارواح بلکه بصورت عالی و خوبتر آن امورات مشاهداتی میکنند یا خداوند ظرفیت سازی میکند تا آن زندگی را درک کنند حالت خواب حالت دیداری حالت غیر آن و  کلی آن بدون ورود به آن علم از طریق صحیح آن البته بسته به روحیه شخص و قوت او در زمان های مختلف تا قوت بیش یابد و امورات  قوت روحی انسان بالاتر رود و به امورات صحیح درست بدون تداخل مداخله در زندگی آنها مکشوف و درست آن بر انسان و انسانها از منطق و درستی روشن شود.

فانوس راهنما

در تاریخ وقتی مردم با وعده های الهی مواجه میشدند با بستر قدیم آن موافق و بستر جدید آن مخالف بودند و یا هم بت پرست بودند و زیر یوق بندگی بت پرستان.یا اینکه تقاضاهای عجیب و غیر منطقی با ساختار نابودی بشریت را میخواستند خدا را در ابرها نازل کند  تا چهره خدا را ببینند.یا مثلان زمین تبدیل شود به زمین دیگر و یک کار خیلی عجیب  دور از منطق عقلی و عملی  و به قول امروزی اکشن هالیوودی.و زمانهایی تقاضاهای آیت الهی محکم یا نشانه آسمانی از تصدیق میخواستند و باز با همان انکار میکردند.گذشته را مکتوب قبول میکردند و  آنی که می آمد رد این نشان از یوق بندگی زمینی و منافعی زیر یوق داشت.ثروت کلان بت پرستان عیاشی خوشی آنها و استعمار مردم.بر آن بود که به همان بت پرستی یا همان صدوقیان فریسیان در تعالیم منافعی آنها از  پیشبرد شریعت امروز چه سود میدهد نه اصل شریعت را اجرا کنند. ترس وحشت خشونت.اخراج از کنیسه ها.حمله کردن. وحوشیت در غالب آدمی.و به جهنم رهسپار شدند و به جهنم رهسپار خواهند شد آنهایی که اگر بار بار دیگر رجعت تولد دوباره  با همان مشخصات اخلاقی صورتی نکات ریز اخلاقی نکات ریز حتی بدنی حرفی زبانی کلامی رفتاری نوشتاری خورد خوراکی زندگانی حرف زدنی صورت علامات.و همه ریز ریز آن نه تناسخ در شکل باطل آن به شکل حیواناتو نمیدونم شخص دیگر نه همان شخص دقیق که حتی در علم امروز در آزمایشات حتی ممکنست آثار درون بدنی آنها باشد و غیر ممکن نمیتواند باشد  پس خوبان به سمت خوبی و بدان به سمت بدی گرایش دارند  و قوت ندارند مگر زور و بدی و قوم ها را خوردن در مال.و اصلاح نشدن آنها به قول فیلمی بود تنها دوبار زندگی میکنیم مثال البته از آنهایی که باید زندگی دوباره یابند یا بد مطلق از خوب نشدن یا خوب تا خوب مطلق شدن.جبر و اختیار یعنی خداوند جبار نیست اما اختیار داده چون مهربانست و ذات آدمیست که خوی زندگی گذشته اش را دارد برای آنهایی که خداوند لازم میداند فرصت یابند تناسخ باطل هست باطل باطل. و رجعت و تولد دوباره به دو معنی تولد بهتر شدن یا بدتر شدن که خصوصان لازمه بهتر شدنست.و تولد دوباره به رحم مادر بر میگردیم.همان رجعت منتها به زبان دیگر آن مگر رجعت هایی که یدفه خاص باشد و نیاز به تولد نداشته باشد آن حکمت خداست.چگونگی بیرون آمدن آن هم حکمت دانش خداست.غیر آن حدس گمان میشود.یا آنچه مکتوب هست اما خداوند بنابر حکمتش علل و حوادث عالم را تغییر دهد تا بفهماند خداوند هست که آفریدگارست نه بنده حکم کننده بر خدا.این مشیت حق بنابر  شرارت جهان یا علل های اسراری تغییر یا ممکن همانگونه یا همانطور اتفاق بیفتد .

بریده هایی از کتاب فانوس راهنما

1- بر تمامی طبقات پیروز و کار را به اتمام رساند آنکه خسران میبیند آنیست که زیر یوق مادیت و بردگی در آید.زیرا در قوت و کار انجام رساندن آن هست که به آن میگویند کار را به اتمام رسانید ولی در بی قوتی ادعا هست


2-حال یک گیاه در اول رشد بی توجهی به آن شود خشک میشود


3-آری عمر انسانی در حاصل تلاش و کوشش هست که بالندگی میگیرد زیرا تلاش در هر کاری که درست هست خوبست. 


4-بینش صحیح تمیز داده میشود انسان تکامل یافته انسانی هست که تشخیص میدهد.