✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

کافران

کافران نوعی افراد لجوج هستند افرادیند که در هر دوره تاریخی هستند  و چند  دسته هستند. افرادی که  حق و حقیقت را پایمال میکنند.افرادی بودند که با وجود هر دوره تاریخی تقاضاهای بیجا میکردند.و اصولان افرادیند که منافع طلب هستند و خدا نشناس هستند. یعنی اعتقاد آنها در هر دوره تاریخی  کفر به خدا و پایمال کردن حقیقت هست و  حتی ایمان قلبی آنها به اعتقادات خود هم در پی منافع هست یعنی اعتقاد به نشانه های خود هم ندارند. البته  تقسیم بندی کافران در ادیان فرق دارد.اصولان در هر عقیده ای نوعی کافر خواندن فرق دارد.اما عمومان افرادیند که به آنها گفته میشود اگر خدا در ابرها نازل شود و کوه ها جابجا شوند و در آسمان ها میلیون ها آیت معجزات زمینی و هزاران امر بینند ایمان نمی آورند الا اینکه بمیرند و چشم برزخی آنها باز شود چون در عالم حیات چشم ایمانی آنها کور و باطن ایمانی آنها در زنجیر هست.عمومان هیچ توجهی به آیات الهی ندارند. و دسته ای هم خداناباور هستند.اما  باز دسته دیگر حقیقت انکار کن هستند.و باز دسته دیگر  وابسته به جریانات منافعی هستند.و  باز دسته ای فرق گذار هستند باز دسته ای کلان به هیچ چیزی اعتقاد ندارند.و باز دسته های مختلف هستند.که تعریفات کافران در ادیان فرق دارد. و از دید یک دین شاید کافر خواندن کسی فرق داشته باشد.بر اساس کتاب و آموزه های دینی.مثلان در مبحث خداشناسی و خدا یا مبحث  واحد دانستن خدا  و باز در دین دیگر  نظر  باز بر اینکه آنها اعتقاد آنها را قبول ندارند  رد و کافر بدانند.پس نوع کافر خواندن ها فرق دارد.و باز  عده ای در همان دین عقاید دیگران احترام کنند و وحدت داشته باشند .یا نوعی حتی از اماکن مذهبی و غیره دیدن کنند و در مراسمات شرکت کنند یا اصولان اصلان قبول نداشته باشند و در همان دین و آئین خود فقط باشند.در کل تعریفات تخصصی دارد و انواع اقسام اعتقادات و نظریه ها تفسیرها و متون مختلف هست.اما در اصل خداباوری و خداشناسی و کسی که خدا را قبول داشته باشد و به خدا اعتقاد داشته باشد را خداباور  میدانند.و کسی که خدا را باور نداشته باشد خداناباور میگویند.

عرفان

عکاس-حسام الدین شفیعیان ===================== خضر عذر موسی را پذیرفتعکاس-حسام الدین شفیعیاندسته‌بندی حسام الدین شفیعیان-عکاسی - حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان

عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان


عرفان در تعریفی جامع و جهان‌شمول، به مفهوم شناختی «رازگونه و نهانی» خمیرمایه افکار بلند و آداب تأثیرگذاری است برای یافتن و پیوستن به حقیقت، از طریق «شهود»، «تجربه درونی» و «حال» که نشانه‌های آن، در مکاتب مختلف جهان، اعم از عقاید برهمنها، بودائی‌ها، رواقیان، نسطوریان، مهریان (میترائیسم)، عقاید مسلمانان زاهد، عقاید افلاطونیان جدید، فرامین زرتشت، در فرقه کابالا از آیین یهود و اعتقادات سرخپوستان آمریکا به چشم می‌خورد. مصداق حقیقت در عرفان الهی، وجود خداست. عرفان، شناختی حقیقت‌گرایانه و تلاشی عملگرایانه فراتر از واقع‌گرایی حسی-عقلی و آرمانگرایی تصوری است؛ از این رو این مرام با رازگونگی و غیب‌باوریِ[۱] آمیخته از «عشق» و «ذوق» و «اشراق»، همراه است.

عرفان، نوعی روش برای حصول به حقیقت است که بر این فرض، بنا شده‌است که عقل و حواس پنجگانه، به دلیل خطاهای ادراکی، قابل اتکا نیستند و به تنهایی، قادر به درک حقیقت نمی‌باشند و از این رو، به نوعی تلاش برای ادراک بی‌واسطه حقایق، نیاز است که بدان، عرفان می‌گویند.

همچنین گفته می‌شود که عرفان، شناخت قلبی است که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال، حاصل می‌شود و آن را علم وجدانی هم می‌خوانند. کسی را که واجد مقام عرفان است، عارف گویند. عرفان در بسیاری از اقوام و ملل و مذاهب مختلف جهان و حتی مکاتب فلسفی، شایع و رایج است.

عرفان که در لغت به معنای شناختن است در اصطلاح به ادراک خاصی اطلاق می‌شود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربهٔ حسی و نه از راه تحلیل عقلی) به دست می‌آید و در جریان این سیر و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل می‌شود که شبیه به «رؤیا» است و گاهی عیناً از وقایع گذشته یا حال یا آینده حکایت می‌کند.

در عرفان‌های منتسب به ادیان، حقیقت وجود خداست و رسیدن به او غالباً از طریق زهد (و جذبه) می‌باشد.

توجه به امور معنوی، زهد و پرهیزگاری و بی‌اعتنایی به امور مادی و انصراف و بی‌توجهی به دنیا از ویژگی‌های عمومی مذاهب و ادیان است، در برخی ادیان مانند دین موسوی نشانه‌های این مطلب اندک است، ولی در بعضی آیین‌ها مانند مسیحیت و آیین بودایی و تائوگرایی و دیگران این مطلب قوی‌تر است. در تورات، انجیل و قرآن و کلمات بودا، لائوتسه، مانی و مزدک نیز چنین مطالبی به وفور یافت می‌شود.[۲]

در اسلام نیز آیات گوناگون در قرآن زهد و پارسایی و بی‌اعتنایی به امور دنیوی را مایه خشنودی خدا از بنده و سبب وصول او به مراتب و مقامات برتر و نزدیکی به پروردگار شمرده‌است. پیامبر اسلام، روش زاهدان و پارسایان را داشت و در برخی اوقات از ترس خدا به خود می‌پیچید و مردم را نیز بدین راه می‌خواند اما آن‌ها را از گوشه‌گیری و سختگیری بر خود برحذر می‌داشت. خلفای راشدین در آغاز اسلام نیز در نهایت سادگی به سر می‌بردند؛ و عرفان و به‌خصوص تصوف اسلامی اگرچه متأثر از خارج خود بوده اما بن مایه‌های درونی داشته‌است.[۲] به اعتقاد مسلمانان، عرفان اسلامی عالی‌ترین روش، علم [یا جهان‌بینی] خداجویی است و حقیقت آن برآمده از متن اسلام است که در دامن فرهنگ اسلامی، رشد و تکامل پیدا کرده‌است. مسلمانان اعتقاد دارند که عرفان اسلامی کامل‌ترین نوع عرفان را در جهان به وجود آورده‌است. مسلمانان معتقدند، عرفان اسلامی، در میان مکاتب [روش‌ها] و دیگر علوم اسلامی جهانبین‌نگر مانند فلسفه، کلام و اخلاق به مراتب با تعالی و جدیت بیشتر به دنبال حقیقت و خداجویی است و می‌توان از آن به عنوان علمی یاد کرد.[نیازمند منبع]

عرفان مسیحی نیز دنبالهٔ عرفان یهود است. ریشه و اساس این تعالیم را در زندگی مسیح

 و حواریان او در روح‌القدس، 

در انجیل یوحنا و در اعمال رسولان می‌توان یافت. گذشته از این،

 غسل تعمید و عشاء ربانی و قیام مردگان 

نیز خود از عناصر عرفانی خالی نیست.[۲]


دین‌شناسی

دین شناسی، دین‌پژوهی یا مطالعات دینی (به انگلیسیReligious studiesرشته دانشگاهی است که به مطالعه باورهای ادیان، آداب و رسوم و تاریخ پیدایش و رشد آن‌ها می‌پردازد. این رشته ادیان مختلف را از این حیث که یک دین هستند توصیف تفسیر و مقایسه می‌کند. قضاوت در مورد درستی یا نادرستی آموزه‌های دینی در حیطه این رشته نیست اگرچه ممکن است برخی نویسندگان نظرات تحلیلی خود را نیز بیان کنند. تفاوت آن با رشته الهیات آن است که در الهیات کوشش می‌شود وجوه ماورائی و متعالی ادیان مطالعه شود اما در این رشته باورها و آداب و رسوم دینی به عنوان یک پدیده خارجی و بدون نگاه از منظر یک دین خاص مطالعه می‌شود.[۱]

برخی نیز معتقدند دین پژوهی نام یک رشته علمی خاص نیست، بلکه عنوانی است عام برای مجموعه ای از رشته ها و شاخه های علمی و معرفتی، که همگی درباره دین بحث می کنند و هر یک از منظری خاص به بررسی ابعاد دین می پردازند. دین پژوهی، دانش هایی چون فلسفه دین، پدیدارشناسی دین، روان شناسی دین، جامعه شناسی دین و مانند آن را در بر می گیرد.[۲]

عنوان دین پژوهی تقریباً از دهه ۶۰ میلادی به خصوص در آمریکا برای اشاره به یک رشته دانشگاهی مستقل در حوزه علوم انسانی (به انگلیسیHumanities) بکار می‌رود. پیش از رواج این اصطلاح، عناوینی همچون ادیان همسنجشی یا تطبیقی (به انگلیسیComparative Religion) نیز بکار برده می‌شدند.

زادگاه این رشته، همانند سایر رشته‌های نوین علوم انسانی اروپاست. مکس مولر (به انگلیسی: Max Mullerآلمانی کسی بود که اولین کرسی استادی با عنوان ادیان تطبیقی در دانشگاه آکسفورد به افتخار وی افتتاح شد. عنوان اخیر در واقع معادل انگلیسی ای بود که در قبال اصطلاح آلمانی Religionswissenschaft که معنای لغوی آن علم ادیان (به انگلیسیThe Science of Religions) است برابر نهاده شده بود. از مکس مولر کتابی با همین عنوان به زبان انگلیسی به جای مانده است که به عنوان نخستین متن کلاسیک این رشته از آن یاد می‌شود.

یکی از مهم‌ترین نکاتی که دربارهٔ این رشته باید مد نظر داشت تفاوت جوهری آن با رشته‌ای همچون الاهیات مسیحی (به انگلیسیTheology) یا کلام اسلامی است. رویکرد رشته‌های اخیر به مطالعه پدیده‌های دینی، رویکردی مومنانه (به انگلیسیconfessional) یا درون دینی است. به این معنا که تفاسیر، تبیینها، نظریات و روش‌ها همگی در خدمت هدفی واحد قرار می‌گیرند. این هدف عبارت است از حمایت از حقانیت دسته‌ای از گزاره‌های دینی که با قرائت متکلم یا الاهی دان فرضی، یا مکتب کلامی یا الاهیاتی خاص، سازگار هستند.

دین‌شناسی از جمله رشته‌هایی در حوزه علوم انسانی است که از نظر روششناسی هویتی ترکیبی دارد. به عبارت دیگر، محقق علم ادیان از طیف وسیعی از روش‌های متداول در حوزه علوم انسانی، کمی و کیفی، برای شناخت پدیده مورد بحث، یعنی دین در جلوه‌ها و نسخه‌های مختلف آن، استفاده می‌کند. این روش‌ها می‌تواند شامل روش‌های جامعه شناختی، روانشناختی، تاریخی-انتقادی، پدیدارشناختی، تحلیلی، ادبی-انتقادی، و غیره باشد. به همین دلیل، هویت این رشته به عنوان یک واحد منسجم و مجزا از سایر رشته‌های علوم انسانی نه بر اساس روش تحقیق بلکه بر اساس موضوع و غایت تحقیق شکل می‌گیرد. دین‌شناسی از این جهت شباهت تامی به رشته مردم‌شناسی (به انگلیسیAnthropology) دارد. از این دو رشته گاه به عنوان دو خواهر یاد می‌شود. شباهت تا آنجاست که امکانِ تفکیکِ نظریِ تحقیقات مردم شناسانه ای که با موضوع دین انجام می‌پذیرند از تحقیقات مشابه که توسط محققان دین‌شناسی صورت می‌گیرند وجود ندارد. این همپوشانی به خصوص با زیرشاخه‌ای از رشته مردم‌شناسی که در ایالات متحده با عنوان انسان‌شناسی فرهنگی (Cultural Anthropology) شناخته می‌شود بیشتر است. به همین دلیل، دانشجویان رشته دین‌شناسی در آمریکا به‌طور استاندارد با برخی از مهم‌ترین کتاب‌های مردم‌شناسی آشنایی دارند و ملزم به مطالعه و بحث و تحقیق درباب آن‌ها می‌باشند.

این مطلب کاملاً بر خلاف رشته‌هایی همچون جامعه‌شناسی و روانشناسی است که یکپارچگی و وحدت آنها، علاوه بر موضوع و غایت، بر مبنای استفاده از روش تحقیقی واحد نیز تحقق می‌پذیرد. باید اضافه کرد که رویکردهای روش شناسانه در دین شناسی، و البته مردم‌شناسی فرهنگی، غالباً از نوع کیفی (Qualitative) و غیرتجربی هستند بر خلاف جامعه‌شناسی و روانشناسی که در دنیای آکادمیک غربی به شدت به تحقیقات کمی و تجربی تمایل دارند. بر همین اساس، طبیعی است که دو رشته اخیر غالباً در دانشگاه‌ها جزو زیرگروه علوم اجتماعی تقسیم‌بندی می‌شوند به این معنا که ادعا می‌شود از نظر روشی اساساً با علم تجربی مانند فیزیک و شیمی همانندی دارند. این در حالی است که در رشته‌هایی همچون تاریخ، مردم شناسی، انسان‌شناسی فرهنگی، نه چنین ادعایی وجود دارد و نه ایده‌آلِ حرکت به سوی علم تجربی محرک محققان است.[۳]

شکلک های گوناگون-علامت های گوناگون-برای نظرات .متن.و...

 ○.◎   ▧.▨   ❂.❂   @.@  

✆ ☎ ☏

✖✗✘♒♬✄ ✂✆✉✦✧♱ ♰♂♀☿❤❥ ❦❧

¼¾⅛⅜⅝⅞℅

﹋﹌♂♀ ♥♡☜☞☎ ☏⊙◎☺☻ ►◄▧▨

▌▐░▒▬ ♦◊◦☼ ♠♣▣▤▥ ▦▩ぃ◘◙ ◈♫♬♪ ♩♭♪の☆ →あ£❤。 ◕‿◕。 ✎✟ஐ≈ ๑

☀☂☁【】 ┱┲❣✚ ✪✣✤✥ ✦❉❥❦

☋ ☌ ☍ ☎ ☏ ☐ ☑ ☒ ☓ ☔ ☕ ☖ ☗ ☘ ☙

☹ ☺ ☻ ☼ ☽ ☾ ☿ ♀ ♁ ♂ ♃ ♄ ♅ ♇

⋭ ⋮ ⋯ ⋰ ⋱ ⋲ ⋳ ⋴ ⋵ ⋶ ⋷ ⋸ ⋹ ⋺ ⋻ ⋼ ⋽ ⋾ ⋿ ⌀ ⌁ ⌂ ⌃ ⌄ ⌅ ⌆ ⌇ ⌈ ⌉ ⌊ ⌋ ⌌ ⌍ ⌎ ⌏ ⌐ ⌑ ⌒ ⌓ ⌔ ⌕ ⌖ ⌗   
 ⌘ ⌙ ⌚ ⌛ ⌜