بازخورد و عملکرد پیروان ادیان ها نشانه خط و مشی آنهاست.آنها با پیروی از آن دین و عملکرد پیشوای آن دین و پیشوایان آن خود را به سبب اخلاقی و رفتاری نزدیک آنها میکنند.مثلان بخششگری. محبت.مهربانی.گذشت. رافت.و اگر غیر این عملکرد باشد و خطایی از آنها سربزند و حالا غیر آن باشند به سبب آن پیشوایان نیست اما وقتی کسی از آئینی پیروی میکند یعنی مثلان صلیب خود را برداشته یا کتاب قرآن را برداشته و هر دینی که اصول اخلاقی خود دارد نسب به آن مورد ارزیابی قرار میگیرند اگر شما محبت و مهربانی کردید و برخورد معکوس دریافت کردید اول باید این محبت را به خدا و پیشوایان آنها داشته باشید اما غیر آن اصول اخلاقی اگر از پیروان آنها دریافت کردید یعنی یا یدک کشیدن نام آن دین را دارند یا خنثی هستند یا اصلان متعلق به آن دین نیستند و از سود جویی و امیال زمینی بر خواسته هایشان بر آورد آن دین در آمدند.پس برخورد یک دین مدار بر آن دین باید مثلان غرور تکبر نخوت نباشد زیرا این عملکرد ارزیابی میشود مثلان در انواع مختلف آن.اما این عملکرد منفی نشان ضعف ایمانی هست که باید قوی شود.مثلان اگر کسی پیرو دینی باشد بعد پیشوای آن دین بنیانگذار دین را قبول نداشته باشد به آن دین کافر هست.کافر به معنی انکار آن و کافر به آن دین یعنی قبول ندارد و لی خود را به آن دین میخواند .ولی حب به سایر مثلان حواریون امامان بعضی افراد همه امامان و حواریون را یکسان دوست دارند حواریون وفادار یا همه امامان و فرقی نمیگذارند بعضی ها هم هستند حب بیشتری نسبت به شخصیت آن دین دارند این دیگر مسئله شخصی هست حب و محبت میتواند به همه یکسان باشد میتواند به شخصی حب بیشتری باشد این دیگر مسئله شخصی و فکری آن فرد هست اما مگر میشود پیشوا و بنیانگذار یک دین را دوست نداشت و بعد خود را در ان دین پنداشت این با عقل جور در نمی آید.و اول همه حب و دوستی خدا از همه مهمتر هست.
دو دست بر هم خنجر ناپیدا اما درون جسم روح خنجر پیدا.خنجر را زدن یعنی به اینکه دست فشرده میشود اما پس آن خنجر هست. روح را خنجر میزنند و جسم نابود میشود. اما خنجری که دشمن انسانست ابلیس در درون بیرون راندن روح مقدس از درون انسانهاست. زیرا روح خداوند مقدار آن معلوم و حیات آن مشخص در زندگانی هر کسی متفاوت هست.عمرهای انسانها قدیم طولانی بوده و برای 80-100-200-300 آن حتی این زمانها جوان مرگی بوده. عمرها طولانی بوده. مگر حوادث و بلایا و غیره. والا در ید آن عمر طولانی بوده الان شخصی 70 عمر کند میگویند پیرست.قد انسانها کوتاهتر شده و این قد امروزی که بلند باشد تعجب هست . البته این قد بلند معروف زیاد از بسط روزگاران اول بوده در زمین همینجور کمو کمتر شده.پس امروزه تمساح و مارمولک و کرکدیل اینها کوچک شده هستند و آدمها هم همینگونه.عمر های بلند طبیعی بودند آنقدر که عمری کوتاه که مثلان گفته شد تعجب بوده.و همینجور به جلو روند نزولی دارد. زیرا هرم قدرت شیطانی جهان در همه چیز گند زدند. در غذا. طبیعت. هوا. دین. اقتصاد. محبت. مهربانی. سخاوت. در زمام امورات مهم زمینی. در فرقه سازی در هرم سازی. همه چیز به گند کشیدند هرم شیطان. شیطان خود بر آنها حکومت میکند و آنها تعظیمش میکنند که چشم یک چشمی آن را در صنعت. ساختمان. و در همه امورات نفوذ میدهند.فرقه سازی خود اندیشه استعماری بر بشریت هست.فرقه های کاذب فرقه های مخالف با حقانیت. فرقه های مقدس شمردن چیزهایی که اگر مثال آن خورده شود یا هر چیزی را که بیخود هست در مقدس شمردن مقدس شمارند نه مبحث مفید بودن آن.تا قداست اصلی مقدسات مقدسین را بشکنند. و کلمه مقدس را جایگاهش را کم کنند.در حالی که اگر مخالف خوردن چیزی انسانی باشد از امورات سود دهی طبیعی آن بر زنده ماندن سود برند سودی که نه کشند نه خورند آن را بلکه آنچه میتوان بدون کشتن دریافت کنند. این مثال هست.یعنی کسی که میخواد با مقدس شمردن جان آن حیوان مثال گاو در هند را مقدس شمرند که فلسفه آن عمیقتر از آنست که امروزه هست و بنیاد مقدس گرایی باطل آن رمزو رموز استعماری دارد در استعمار بشر بر اگر چیزی را دوست نداری بخوری خب فرهنگش را درست برای خودت تعریف کن نه مقدس بشماری تفکر کن اگر کشتن آن بد میدانی پس شیرش پس شیر لبنیات ماست دوغ و... این فهم درست هست. پس فرقه سازی آن مهم هست نه جان گاو چون در پس آن کم کم تفکرات تعالیم غلط رشد میکند و این مرگ تفکری انسان را خطرناک میکند.زیرا تفکر بر اصل آنچه که خود انسان میتواند درستش را انجام دهد در آنچه اعتقاد دارد به آن که مثلان جان حیوانات خب اصل درست آن را تفکر کنند نه آنچه تبدیل به فرقه شود.
وقتی میگویند شیطان قدرت بر مرگ دارد یعنی قدرت هرم شیطانی. اما نبرد معروف که اسامی مختلف دارد نبرد شیطان با خداست.نبردی که اهریمننان ظلم نابود در چاه کنده خود میشوند و همه آنهایی را که با خود میبرند در هاویه بدترین مکان جهنم پرت میکنند. و میگویند میخواستید فرمان نبرید ما خود گمراه و بد اندیش بودیم و خواستیم شما را سرنگون کنیم. شما خود امیال زمینی را دوست داشتید به ما چه؟این صحبت تک چشمان با بره ها و افراد در سایر عقاید فکری با آنهاست در جهنم.که میگویند به جهنم مثال معروفش. یعنی به جهنم که ما به جهنم رفتیم اما آنجا معنی جهنم برایشان باز بشود میگویند وای بر ما که این جهنم را بر خود خواستیم. باز هم خود میگویند چون غرور دارند شاخ هستند خود بینی آنها در همانجا هم خود بینی تک چشمی هست.پس هاویه خواهان آنهایی هستند که دو روزه سراب را میخواهند و به آنچه بعد آن هست شک دارند.حال آنکه اگر فرصت یابند قبل هاویه رفتن دوباره هم بیایند هاویه بر میگزینند زیرا استقلال فکری ندارند استقلال فکری باد انگیز ترین حزب باد هستند که باد امروز منافع چه دارد و فردا باد حزب منافع دیگر.مادیت را خواستن.خداوند عادل هست. اما عدالت او در آنست که خود کرده را تدبیر نیست.خود جبر مطلق نبودن همینست راه درست نشان داده شود راه کج دوست داشته شود و راه درست خوار شمرده شود در زمین.زیرا زمانهای خدا تعیین مدار آسمانیست نه بعد زمان زمینی که بر ان زمانبندی در زمان زمین با ساعت ما تاریخ ما تعیین شود در این ساعتها تفاوت زمان هست برای انسانها دیر میگذرد اما زود و برای ملکوتیان مثال یک خواب کوتاه بود هست.اما خواب کوتاه بیدار شدن و بیداری مثال باز کردن بینایی خود بر حقایقی که کتمان میکردند ای فلانی تو فلان بودی ای فلانی تو که خوب بودی ای فلانی من تو رو شیطان میدونستم . خب خواهند گفت تفکر داشتید بینایی داشتید لجبازی هم داشتید. لجبازی بر همه آنها سبقت گرفت. اینست زمان های تاریخی و همه دوران های تاریخ و بعد حیات موت و زندگانی بی زوال ملکوت الهی.
چرایی تاریخی آنهایی که برای نجات بشریت آمدند و بعد آن امورات بر آنها واقع شد و دشمن نجات دهندگان شدند و کام مرگ را خواستند لجبازی و حسد و غرور و تکبر ابزار شیطان هست. غرور از خود برتر بینی در برابر خواست خدا. و تکبر بر امیال قدرت مادی و زمینی.حسد از چه از نجات خود.آنهم برای افرادی که نه سود مادی میبردند بلکه جانشان را برای انسانها دادند تا نجات یابند و درد کشیدند زجر و مصائب را تحمل کردند برای نجات و اراده جلال خدا و مخلوقات سرافراز در پیشگاه ملکوت الهی باشند.و چرا دوستداران خود را دشمن پنداشتند و بعد آن بر حقیقت دیر دست یافتند یا اگرم در آن زمان دست یافتند شک و تردید و همرنگ شدنو استقلال فکری را از دست دادند شجاعت را.همه اینها از ابلیس سرچشمه میخورد و بعد تقصیر خدا انداختند . چون تقصیر خود درون انسان از آن نفس های سراب انگیز را دریافتند.و بد فهمیدند بد برداشت کردند و شک کردند.و مثال ها و امثال ها و کتب را بخوبی درک نکردند زیرا سنگینی آن زمانبندی داشت.پس آنی در این راه به هدایت و منزلگاه ابدی ملکوت الهی میرسد که در برابر خواست خدا سر تعظیم بر آسمان گذارد و زمین را تعظیم نکنند زیرا تعظیم بر زمین تعظیم بر شیطان و تعظیم بر آسمان تعظیم بر مشیت اوست.آمین
مثالی که در کتب هست مردم آن زمانه ها مخالفین همیشه سعی بر ظهور زود از لجبازی در قیامت و آمدن زمان آن بودند. یعنی آمدن قیامت.چرایی آن عجله در محاکمه خود در اعمال تاریک خود داشتند نوعی جهل و نوعی مرگ برای همه بدون توبه زیرا همه را میخواستند به کام مرگ فرستند.برخاستن انکار آن انکار قیامت هم هست کوشش مخالفان که خدا را قبول ندارند بر آنست که هم داوری هم قیامت هم برخاستن از مردگان انکار شود.اما آنها هم شاخه فرقه ای هستند از فرقه های حکومت شیطان بر جهان زیرا تک چشم اصلی که خود شیطان و پیروان آنست که همانا حکومت جهانی سرمایه داری مطلق صرف و انسان از معنویت دور شدن ساختار معنویت را خراب کردن و چرخه پر قدرت زمینی از مال و امکانات بد و نادرست همه دست در دست هم داده تا اول ریشه همه چیز را بزنند و در راستای آن خدا را رد کنند.سودش کجاست؟کار بی سود که بدون معنویت باشد مشکل و اساسی دارد که به کجا وصل میشوند.چون در امور صرف مطلق هرم مادی گرایی هست. پس هرم قدرت نیرو دارد مخصوصان در اوضاع بد اقتصادی جهان. حرف ناغلط و هجوم بر حق را بر تخریب استقلال فکری رشد میدهند و حقیقت را قصد خاموشی زیرا این نبرد خیر و شر و تاریکی و روشنایی قدمت تاریخی دارد.پس کنیسه های نوین کنیسه هایی هستند که در ان امور دلخوشی زمینی رشد و در پس آن سقوط از ملکوت الهی نمودار اول میشود هر چند آنکه جوشش و کوشش معنوی دارد هر چند هر میزان آن از سقوط جلوگیری و بر صعود یعنی زمان سر بلندی افراد در ملکوت خواهند کوشید.آمین