✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

فانوس راهنما

پس علامات دستانشان در دست دادنو نحوه نشان دادن دست هایشان فرق دارد .دستی که بالا رود انها فرق دارد نوعش  و نشانه های دستهای آنها در نوع دست دادنو و نشان دادن پیروزی بر هم. و دستان دیگر.اما  زمان زمان انتقام خدایی هست. مثال زمان نوح.که در خواب و خوراکو گوش به فرمان ساحل نشینان شدنو.تعالیمات دیکته ای و  حقیقت را نطلبیدنو کور ماندنو بینایی را کور کنند. اما هر چه ره افسانه زدنو  معاملات پنهانیو کثیف از رذالتشان.از ید رد انکار تا نبوده و افسانه بوده و همه قطعات پازل را ببرند و تنها آموزگاری معلمی بوده تعالیم میداده کم کم همان تعالیمم غلط بوده و ما راست میگیم. و  حالا اگرم افزانی یابند بر آنچه به نفع ماست چه اشکال مهم  آنچه ما پیشبرد کنیم و حفظ ما مهم هست. و کم کم دیپورتو فلانو اخراجو اینها که میدانند و خوبم میدانند که مگر اعتقادشان بنیاد ی نیست و هزار مسئله دیگر.زنجیره مزمور نویس پادشاهان بر ضد او بر میخیزند و مسائل را میدانند کتمان میکنند و میدانند آنها که  در این امر جوشش و به هم دغدغه ندارند پس  مشکلی در کار هست.و حالا اهداف سیاسی. هرم. و امورات مذهبی و غیره که میشود پیش رود.از همان پتانسیل ها.و فقط  یک نفر باشد و کسی دیگر خبری نیاورد .جلوی هر چیزی را که بر مبنی باشد میگیریم.نقاب ها کم کم.و همان پیش بینی که خود بسازند فقط تعلیمات خود را و کذبه و غیره. باز از طرفی کسی زیاد دورش نباشد تا جوشش دور جمع شود در بینو آن شخصو مثالو حالا تا ما سرافراز شویم و برنده در کذبه سازی که خود تحریف از همان کتب میبرند میبافند. حال که جلال اصلی و آنچه خدا بخواهد اصلست و الا با قدرت زمین که کسی سرافراز نمیشود مگر در اصل هدف آسمانی و ملکوت الهی و درستی و آنچه خواست آسمانی هست نه زمینی.

فانوس راهنما

پس دو وجه انتظار را داشتند که حتی هیرود گفت آیا او همان یحیی که سرش را بریدم نیست پس اعتقاد در آمدن دوباره داشتن اما انکار داشتند. و چقدر زود میخواسته بیاید و نافهمی که چگونه یحیی سر بریده شده و یدفه مسیح که بود باشد اینجا دو گانگی فکری و توهماتی داشتند هر چند برای مسیح اینکار هم میشده در خواست پدر آسمانی در تن واحد.اما لزومی نبوده.ولی باز مسئله دیگر آن که چرا بالای تپه گلگتا بردند و از مسیر رد کردند و شکنجه کردند زیرا ترور شخصیتی کرده بودند و از حملات هجوم مردم دیگر ترس نداشتند زیرا در بین مسیر هم که آن زن آمد و دستمال خون پاک کردن که بعد حالا در تاریخ آن را به پادشاهی فروخت اینها در  اذهان و حالا آن شخص کمک کننده حمل صلیب. اینها به حداقل موجود رساندند. زیرا روم و یهود در پاس کاری زرنگی رذالت بودند. هر چند در محاکمه که گفتند عیسی را مصلوب کنید و باراباس آزاد استقلال فکریشان هم گرفته شده بود و تحت ریش سفیدان باطل که در فهم  ریش سفید نبودند  بلکه در منافع ریش سفید کرده بودند. در کنیسه های پنهان دور همی نقشه های شوم میکشیدند.مثال زمان سلیمان نبی و حال وجه اصلی انکار مسیح بود که بعد در تاریخ با همان تریبون های قویشان افسانه کنندو بعد همان زمان گفتند که پرت کردند و انکار کنند زیرا دین یهودیت آن زمان بر مطامع آن بود و مسیحیت بنیاد آن یعنی ریش سفیدان بالا  کنیسه ها نبودند بلکه آدمهای بر حق در موعظه میبودند.پس تخریب و اصل آن را بنیاد نهادند که بتوانند در تمامی تاریخ تخریب را سرلوحه قرار دهند و  مسیحایی بسازند که نبوده و نخواهد بود. مگر در کم کم تاریخ در دومین آمدن آنقدر بشود که بی ایمانی رخ دهد و حال اگرم شد همان بشود مثل اول آن به مثال که ماشیح بشود درست بودن کتب آنها از همان ماشیح تولد در اورشلیمو فلان جا و نوزاد فلانو و نمیدونم تو فلان نقطه جهانو آرم یک چشم رو معبد خانه و صندلی و تعظیم زن بر صندلی یک چشم و...یعنی تعظیم بر همان شیطانی که بودند در هرم خودشان که میسازند هرمشان را بر  بذر کم کم تاریکی هایشان.

فانوس راهنما

پس آیت آسمانی را مهم میدانستند.ولی با همان آیت  انکار را سرلوحه داشتند.و سه روز ماندن پسر انسان را آن زمان درک نکردن و بعد حواریون معنی را فهمیدند که او از مردگان برخاست.و آن سه روز و بعد چهل روز و آن سه روز مثال دل نهنگ.و چهل روز زمین را.پس با میلیون معجزه آسمانی آیت آسمانی هم ایمان نمی آوردند زیرا مسیح را خودشان میخاستند بسازند که خودشان خواهان او بودند.هر چند که حتی برگی را تکان ندهد که در آن زمان بعد آن آمدند و تعالیم غلط آوردند.پس اول استهزای آنها چرا  در زمین یافتند و اگر الیاسی که گفتند به آسمان رفته همان یحیی باشد که در کارها را روبراه کند هم زندان سر بریدن میشود.پس گفتند الیاس به آسمان رفت آنهم در شرایط آنچه بر او گذشت و گفتند الیاس در تعالیم بشناساند یحیی مسیح را شناخت.و گفت اینست.و روح القدس را هم دید که بر او قرار گرفت.پس چه شد انکار کردند شیطان ساختندو هزار تهمت بد زدندو برای تاریخ. و از  بالا پرت کردندو انکار خواستند.زیرا تریبون قوی داشتند.یوق بندگی قوم آن زمان را داشتند.در هرم آموزگاران غلط را جا دادندو بالا آوردند.و زمانه را که از روی تعالیم غلط فهمیدند مبارزه پرداختند.پس هر آیتی معجزه ای میدیدند انکار بود و همان فرش قرمز یکشنبه نخل را فرش قرمز مسیر تا جلجتا خون کردند.

فانوس راهنما

وقتی به دوران تاریخی نگاه میکنیم  فریسیان و صدوقیان و آنهایی که از عیسی مسیح آیت آسمانی خواستن.به آنها گفت  که اگر آنها آیت آسمانی یونس را هم ببینند به درک و حقیقت پی نمیبرند زیرا آنها مسیحی را میخواستن که منافع خود و قوم خود باشد یعنی چی؟یعنی آن مسیح وعده داده شده معبد سوم را بنا کند و کارهای آنها را به اهداف زمینیشان و منافعشان را جلو ببرند و با نفوذی که در بین مردم داشتن مثال یک مثلث هرمی عمل میکردن.یعنی اوضاعی که دست فریسیان و صدوقیان بود اوضاع تنها سیاسی کشور نبود اوضاع دینی و اوضاع معیشتی و حتی معبد سازی با آنچه خود میخواستند بود.تریبون ها یعنی معابد دستشان بود برای همین مسیح وقتی آمد در کنیسه و تعلیم داد همهمه ایجاد شد چون تریبون آن زمان معبد بود که بسیار مهم بود اما آن را هم جای دزدان و صرافانو کبوتر فروشانو گاو گوسفند کردن.و  هر کسی هم مخالف عقایدشان بود از کنیسه بیرون میکردن مزمور نویس که نوشت استخوان هایش  از شمردنو  آن مسائل برای آن بود که همان ها او را ضعیف کردند و در همان ضعف بدنی با شدت مصلوب کردن. پس قوم آن سرزمین دستشان بود و هر کسی غیر آن بود چون بیشترشان مهاجرین سرزمین ها بودند با خطر اخراج از معبد و سرزمینو و امکانات زندگی روبرو میشدن. و یهودیان و رومیان تسلط قلمرویی و تصمیم گیری طبق اتخاذ پاس کاری داشتن.و هدف اصلی را گذاشته بودن روی انکار مسیح همان مسیحی که در کتب منتظرش بودن و قبل آن رومیان تبلغات شگرفی کرده بودن و بهره میجستن را با همان کتب رد میکردند مگر از جلیل  پیامبری و غیره. و هرم آسمانی خود را روی زمین بستند که الیاس بیاید نجاتش بدهد تا مغز سربازان خشن رومی تاثیر گذاشته بود.و از این خبر در اقوام ملل دیگر ترس داشتند.پس به تهمت رو آوردند که به کمک شیاطین جن  گیری یا بیرون راندن شیاطین میکند و از منجی شیطان میساختند در حالی که شیاطین اصلی خودشان بودند.زیرا هدف یوق بندگی رومیان بودند اول و دوم آن منتظر کسی بودند که از زیر یوق رومیان بیرونشان آورد زیرا جنگ طلبی در کار مسیح نبود اما خطوطش آزادی بخشی فکری انسانها از یوق بندگی زمینی بود. والا کسی میخواستن بجنگدو بیرون کند و این با رویکرد او موافق نبود زیرا به پطروس گفت خنجرت را بنداز و در لوقا که گفته میشه عیسی گفت خنجر بخرید باز مثال خنجر و شمشیر اصولی دفاع از  آنچه در آن شمشیر هست را در مثال نفهمیدند زیرا  مثال شمشیر تیز بودن در دفاع از  آنچه بود که بنیاد مسیحیت بود دفاع از آنچه رایگان بدست آوردید و رایگان میدهید نه شمشیر گوش بریدن.بلکه شمشیر دفاع از اتحاد هم و کلام در دفاع آن بصورت آنکه کسی در اصول بنیادین  پیکار با کلام نکند زیرا کلام بذر هست.و اگر اتحاد گسسته شود  زیر همان شمشیر نه دیگر مثالی آن از دفاع از کلام بلکه شمشیر کشنده خواهید رفت. و زیر یوق آنها که به زنجیر میکشند نروید که آنها که به مسیح رحم نکردن به احدی از شما هم رحم نمیکنند و همینگونه در ویرانی اورشلیم و جنگها پدیدار شد.

به یاد داشته باشید که خوشبختی انسان به مقام یا دارایی

فانوس راهنما

هرگاه قومی  در خواب ماندو در غفلت در عذاب بلند میشوند و هر گاه در خواب مانندو در  شک در یوق بندگی در اورده میشوند و همه اینها در ایام های تاریخ اتفاق افتاده هست و اما بدترین نوع غفلت  غفلتی هست که  در شرمندگی از بیدار شدن در شخص دیگر از پیام خواهد بود.زیرا  در این غفلت ماندگی در خواب و همه اینها بصورتی در هم پازل خواهد بود و البته دشمن تیز دندان منتظر خواب غفلت هاست تا شاد شوند در اراده زمینیشان.و البته در این  امر آنی که خواب ماند  در انکار ماند انکار شود. و البته آن ایمان سود ندهد و فایده ای جز  در یدک کشیدن نداشته باشد مگر آنکه در قبل آن بیدار شود و البته امورات واقف بودن در بهر کشیدن پرده غفلت کشیده از بهر بیداری میشود و همانگونه که  سست ایمانی مثال خانه عنکبوت میشود زیر یوق دنیا در سپردن زیر چکمه های یوق در برابر  اراده خدا ایستادن میشود و هر کسی خود را خدایان نامد بر  اراده خدا سبقت گیرد و از خدا داناتر و حکمت را در  و طرح و کار را فقط متن باشد در  اینکه بیشتر از خدا میفهمند خواستگاه شده  قوم میشوند در انکار و اما  آن پیام آور  بسیار افشاگر در امورات میگوید و  تعاقب کننده هست و اصول فکری و عملی و آنچه به او محول هست کاملان فرق دارد.پس آنکه در آسمان انکار ماند در زمین هم انکار ماند و هفت طبقه زیرو رو شود باز آنان  که در شک بی ایمانی انکار بمانند در تعاقب بیدار شوند و فرمانبرداری پیام آور فرق با خط مستقیم از همانچه که میداند و عمل میکند خواهد بود.

عکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیاندسته‌بندی حسام الدین شفیعیان-عکاسی - حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان