دل دلکنان دل بطلب که دلی داری دستآری از دست برون یا که خودت گلی داری زدستزخم بر قلب زدن کار همی آسان بودکاشت آن گل به دلی که دلش دریا بودرود شد عشق ولی در پی دریاها بودپشت پرچین اقاقیا کمی نور زرخ مهتابان بودشاعر-حسام الدین شفیعیان