✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

آیاتی از کتاب مقدس

21  باز عیسی بدیشان گفت، من می‌روم و مرا طلب خواهید کرد و در گناهان خود خواهید مرد و جایی که من می‌روم شما نمی‌توانید آمد.

27  ایشان نفهمیدند که بدیشان دربارهٔ پدر سخن می‌گوید.

32  و حقّ را خواهید شناخت و حقّ شما را آزاد خواهد کرد.

39  در جواب او گفتند که پدر ما ابراهیم است. عیسی بدیشان گفت، اگر اولاد ابراهیم می‌بودید، اعمال ابراهیم را بجا می‌آوردید.

45  و امّا من از این سبب که راست می‌گویم، مرا باور نمی‌کنید.

55  و او را نمی‌شناسید، امّا من او را می‌شناسم و اگر گویم او را نمی‌شناسم مثل شما دروغگو می‌باشم. لیکن او را می‌شناسم و قول او را نگاه می‌دارم.

9  من بجهت اینها سؤال می‌کنم و برای جهان سؤال نمی‌کنم، بلکه از برای کسانی که به من داده‌ای، زیرا که از آنِ تو می‌باشند.

14  من کلام تو را به ایشان دادم و جهان ایشان را دشمن داشت زیرا که از جهان نیستند، همچنان که من نیز از جهان نیستم.

25  ای پدر عادل، جهان تو را نشناخت، امّا من تو را شناختم؛ و اینها شناختهاند که تو مرا فرستادی.

 و من به شما راست می‌گویم که رفتن من برای شما مفید است، زیرا اگر نروم تسلّی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد . امّا اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم.

18  پس گفتند، چه چیز است این اندکی که می‌گوید؟ نمی‌دانیم چه می‌گوید.

21  زن در حین زاییدن محزون می‌شود، زیرا که ساعت او رسیده است. و لیکن چون طفل را زایید، آن زحمت را دیگر یاد نمی‌آورد به‌سبب خوشی از اینکه انسانی در جهان تولّد یافت.

29  شاگردانش بدو گفتند، هان اکنون علانیهًٔ سخن می‌گویی و هیچ مَثَل نمی‌گویی.

8  جلال پدر من آشکارا می‌شود به اینکه میوهٔ بسیار بیاورید و شاگرد من بشوید.

19  اگر از جهان می‌بودید، جهان خاصّان خود را دوست می‌داشت. لکن چونکه از جهان نیستید بلکه من شما را از جهان برگزیده‌ام، از این سبب جهان با شما دشمنی می‌کند.

13  و هر چیزی را که به اسم من سؤال کنید بجا خواهم آورد تا پدر در پسر جلال یابد.

24  و آنکه مرا محبّت ننماید، کلام مرا حفظ نمی‌کند؛ و کلامی که می‌شنوید از من نیست بلکه از پدری است که مرا فرستاد.

19  الآن قبل از وقوع به شما می‌گویم تا زمانی که واقع شود باور کنید که من هستم.

 اگر گوییم که با وی شراکت داریم، در حالیکه در ظلمت سلوک می‌نماییم، دروغ می‌گوییم و براستی عمل نمی‌کنیم.

27  پس به توما گفت، انگشت خود را به اینجا بیاور و دستهای مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوی من بگذار و بی‌ایمان مباش بلکه ایمان دار.

12  و از آن وقت پیلاطُس خواست او را آزاد نماید، لیکن یهودیان فریاد برآورده، می‌گفتند که اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی. هر که خود را پادشاه سازد، برخلاف قیصر سخن گوید.

26  چون عیسی مادر خود را با آن شاگردی که دوست می‌داشت ایستاده دید، به مادر خود گفت، ای زن، اینک، پسر تو.

36  زیرا که این واقع شد تا کتاب تمام شود که می‌گوید، استخوانی از او شکسته نخواهد شد.

34  عیسی به او جواب داد، آیا تو این را از خود می‌گویی یا دیگران دربارهٔ من به تو گفتند؟

8  خود را نگاه بدارید مبادا آنچه را که عمل کردیم برباد دهید بلکه تا اجرت کامل بیابید.

 اگر شهادت انسان را قبول کنیم، شهادت خدا بزرگتر است؛ زیرا این است شهادت خدا که دربارهٔ پسر خود شهادت داده است.

آیاتی از کتاب مقدس

33  و این را گفتکنایه از آن قسم موت که می‌بایست بمیرد.

38  تا کلامی که اشعیا نبی گفت به اتمام رسد، ای خداوند کیست که خبر ما را باور کرد و بازوی خداوند به کِه آشکار گردید؟

44  آنگاه عیسی ندا کرده، گفت، آنکه به من ایمان آورد، نه به من بلکه به آنکه مرا فرستاده است، ایمان آورده است.

4  چون عیسی این را شنید گفت، این مرض تا به موت نیست بلکه برای جلال خدا تا پسر خدا از آن جلال یابد.

9  عیسی جواب داد، آیا ساعتهای روز دوازده نیست؟ اگر کسی در روز راه رود لغزش نمی‌خورد زیرا که نور این جهان را می‌بیند.

18  و بیت عَنْیا نزدیک اورشلیم بود، قریب به پانزده تیر پرتاب.

26  و هر که زنده بُوَد و به من ایمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد. آیا این را باور می‌کنی؟

32  و مریم چون به جایی که عیسی بود رسید، او را دیده، بر قدمهای او افتاد و بدو گفت، ای آقا اگر در اینجا می‌بودی، برادر من نمی‌مرد.

39  عیسی گفت، سنگ را بردارید. مرتا خواهر میّت بدو گفت، ای آقا الآن متعفّن شده، زیرا که چهار روز گذشته است.

50  و فکر نمی‌کنید که بجهت ما مفید است که یک شخص در راه قوم بمیرد و تمامی طائفه هلاک نگردند.

56  و در طلب عیسی می‌بودند و در هیکل ایستاده، به یکدیگر می‌گفتند، چه گمان می‌برید؟ آیا برای عید نمی‌آید؟

13  مزدور می‌گریزد چونکه مزدور است و به فکر گوسفندان نیست.

24  پس یهودیان دور او را گرفته، بدو گفتند، تا کی ما را متردّد داری؟ اگر تو مسیح هستی، آشکارا به ما بگو.

34  عیسی در جواب ایشان گفت، آیا در تورات شما نوشته نشده است که من گفتم شما خدایان هستید؟

41  و بسیاری نزد او آمده، گفتند که یحیی هیچ معجزه ننمود و لکن هر چه یحیی دربارهٔ این شخص گفت، راست است.

34  در جواب وی گفتند، تو به کلّی با گناه متولّد شده‌ای. آیا تو ما را تعلیم می‌دهی؟ پس او را بیرون راندند.

16  و اگر من حکم دهم، حکم من راست است، از آنرو که تنها نیستم بلکه من و پدری که مرا فرستاد.

آیاتی از کتاب مقدس

14  و در هیکل، فروشندگان گاو و گوسفند و کبوتر و صرّافان را نشسته یافت.

23  و هنگامی که در عید فِصَح در اورشلیم بود بسیاری چون معجزاتی را که از او صادر می‌گشت دیدند، به اسم او ایمان آوردند.

14  و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پُر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم، جلالی شایستهٔ پسر یگانهٔ پدر.

21  آنگاه از او سؤال کردند، پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت، نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی.

10  لیکن چون برادرانش برای عید رفته بودند، او نیز آمد، نه آشکار بلکه در خفا.

18  هر که از خود سخن گوید، جلال خود را طالب بُوَد و امّا هر که طالب جلال فرستنده خود باشد، او صادق است و در او ناراستی نیست.

28  و عیسی چون در هیکل تعلیم می‌داد، ندا کرده، گفت، مرا می‌شناسید و نیز می‌دانید از کجا هستم و از خود نیامده‌ام بلکه فرستنده من حقّ است که شما او را نمی‌شناسید.

42  آیا کتاب نگفته است که از نسل داود و از بیتلحم، دهی که داود در آن بود، مسیح ظاهرخواهد شد؟

51  آیا شریعت ما بر کسی فتوی می‌دهد، جز آنکه اوّل سخن او را بشنوند و کار او را دریافت کنند؟

12  و چون سیر گشتند، به شاگردان خود گفت، پاره‌های باقیمانده را جمع کنید تا چیزی ضایع نشود.

44  کسی نمی‌تواند نزد من آید، مگر آنکه پدری که مرا فرستاد او را جذب کند و من در روز بازپسین او را خواهم برخیزانید.

28  و از این تعجّب مکنید زیرا ساعتی می‌آید که در آن جمیع کسانی که در قبور می‌باشند، آواز او را خواهند شنید،

40  و نمی‌خواهید نزد من آیید تا حیات یابید.

42  و به زنگفتند که بعد از این به‌واسطهٔٔ سخن تو ایمان نمی‌آوریم زیرا خود شنیده و دانسته‌ایم که او در حقیقت مسیح و نجات دهنده عالم است.

12  چون شما را از امور زمینی سخن گفتم، باور نکردید. پس هرگاه به امور آسمانی با شما سخن رانم چگونه تصدیق خواهید نمود؟

31  او که از بالا می‌آید، بالای همه است و آنکه از زمین است زمینی است و از زمین تکلّم می‌کند؛ امّا او که از آسمان می‌آید، بالای همه است.

28  ای پدر اسم خود را جلال بده! ناگاه صدایی از آسمان در رسید که جلال دادم و باز جلال خواهم داد.

غزل دیوان حافظ

دیدار شدمیسر و بوس و کنارهم 

       از بخت شکر دارم و از روزگار هم

زاهد برو که طالع اگر طالع من است

   جامم به دست باشد و زلف نگار هم

ما عیب کس به رندی و مستی نمی کنیم  
     لعل بتان خو شا و می خوشگوار هم

ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
      وز می جهان پر است و بت میگسار هم

آن شدکه چشم بد نگران بودی از کمین       خصم از میان برفت و سرشک ازکنار هم
خاطر به دست تفرقه دادننه زیرکیست   مجمو عه ای بخواه و صراحی بیار هم
بخاکیان عشق فشان جرعه لفبش         تا خا ک لعل گون شود و مشکبار هم
چون کاینات جمله به بوی تو زندهاند    ای آفتاب سایه زما بر مدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن تست    ای ابر لطف برمن خاکی ببار هم
حافظ اسیر زلف توشد از خدا بترس          وز انتصاف آصف جم اقدار هم
برهان ملکو دینکه زدستو زارتش            ایام کان یمین شد ودریا یسار هم
گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست           وین  برکشیده گنبد نیلی حصار هم
عزم سبک عنان تودر جنبش آورد        این پایدار مرکز عالی مدار هم
بر یاد رای انور و آسمان به صبح          جان می کند فداو کواکب نثار هم
تا زا نتیجه فلک و طور دور اوست          تبدیل ماه و سال و خزان وبهار هم
خالی مباد کاخ جلالش زسروران         وز ساقیان سرو قد گلعزار هم
زاهد( منادا ) شبه جمله = ای زاهد ) بارت ( مژده ) محتسب ( ممور نهی شرعی = دراوغه) نماند (مرد ) بت ( معشوق یار ) آن شد ( آن حال سپری شد ) خصم ( دشمن ) سرشک ( اشک ) خاطر ( اندیشه فکر ) تفرقه ( پریشانی )‌مجموعه ( مجموعه غزل دیوان ) صراحی ( شیشه شراب ) بوی ( آرزو امید شوق ) آفتاب ( مهر هستی بخش ) انتصاف ( دادستد – جزای ستم را به ستمگر دادن ) برهان ( برهان الملک والدین عطف بیان آصف است یعنی آصفی که نام بریدم همانبرهان الدین است ) یمین ( راست ) یسار ( چپ ) دریا یسار ( توانگری دریا )رای انور( اندیشه نورانی ) گوی زمین ( کره زمین ) عزم ( کره زمین ) عزم ( اراده ) سبک عنان ( چالاک ) گنبد نیلی ( آسمان ) معنی بیت ۱۲( کره خاک ربوده چوگان عدالت توست و آمسان نیز اسیر عدل تو می باشد ) معنی بیت ۱۳( اراده چالاک تو این فلکی را که مرکزش ثابت و مدارش عالی است تو به حرکت در می آورد )

عکاس-حسام الدین شفیعیان