تجربه کوروش هخامنشی در اتخاذ سیاست رواداری مذهبی و عدم تحمیل دین رسمی که در کوروشنامه منعکس است الگویی را پیشاروی جفرسون گذاشت از حکومتی که در عین گستردگی پهنه خود و وجود بحرانهای پیشرو، آزادی عقاید را تضمین میکند. به نظر میرسید اگر کوروش موفق شدهاست در جهان باستان با آن درجه از توحش و وجود فرقههای بدوی دینی که در نزاعی بیپایان با یکدیگر به سر میبردند، بیطرفی حکومت را در مقیاسی به گستردگی امپراتوری هخامنشی تضمین کند، این کار در جهان مدرن نیز قابل تکرار است. در زمان مکتوب کردن منشور آزادی مذهبی جفرسون، یعنی ۱۱۲ سال پیش از آنکه اصل استوانهٔ کوروش به وسیلهٔ هرمزد رسام، باستانشناس آشوریتبار اهل بریتانیا از دل خاک بیرون آورده شود و محافل تاریخی از وجود لوحی متضمن احیای حقوق اقلیتهای مذهبی در دوره حکمرانی او باخبر شوند، رواداری کوروش از طریق منابع یونانی و لاتین به دوران مدرن رسیده بود. تأثیرپذیری توماس جفرسون از این وجه حکمرانی شماری از پادشاهان هخامنشی در یادداشتهایی که وی بر حاشیه کتاب «رساله در باب آداب و روح ملتها» اثر ولتر، فیلسوف سیاسی عصر روشنگری در فرانسه نوشتهاست نیز به چشم میخورد و دیده میشود که عدم تحمیل دین رسمی و رواداری مذهبی داریوش یکم که در امتداد پادشاهی کوروش هخامنشی بوده نظر وی را جلب کردهاست.[۱۶۶]
ابن بلخی از کوروش همچون کسی که یهودیان را آزاد ساخت و آخرین پادشاه آشور را شکست داد یاد کردهاست. نام کوروش به صورت کرش ذکر شدهاست، ولی یقین آن است که این نام باید همان کوروش باشد. حمزه اصفهانی از کوروش یاد میکند و او را با «بهمن» یکی میشمرد و مینویسد که یهودیان میپندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است. مسعودی نیز مینویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن مینامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را ابوریحان بیرونی به دست میدهد. اگر این تبارنامه را به دقت دنبال کنیم، میبینیم که او نامهای کیانی را با نامهای هخامنشیان برابر دانستهاست و کیخسرو را برابر کوروش نهادهاست.[۱۷۱] بیرونی در اینجا میکوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند.[۱۷۲] ابوریحان بیرونی پیشنهاد میکند که کیقباد پس از اسرحدون (شناخته شده با نام زَو بن تهماسب) حکومت کرد و کیکاووس همان بخت النصر بود و نسل سوم بعد از کیقباد است؛ کورِش همان کیخسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشتهاست.[۱۷۳] به گفته احمدی، بهمن، شخصیتِ اسطورهای ایرانی، برخی از یادمانهای تاریخی کوروش را به خود جذب کردهاست: «گویند وی (=بمهن) به دوران پادشاهی خود باقیماندهٔ بنی اسرائیل را [از بابل] به بیتالمقدس پس فرستاد»؛ و فرمان بهآباد نمودن بیتالمقدس داد»؛ «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتابهای اخبار آنها به زبان ایشان، همان کوروش است».[۱۷۴]
آرامگاه کوروش بزرگ در فاصلهٔ حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخهای پاسارگاد قرار داد. این اثر در سال ۲۰۰۴ میلادی به عنوان زیر مجموعهٔ پاسارگاد تحت شمارهٔ ۱۱۰۶ در میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست.[۱۷۷] آرامگاه کوروش بر روی سکوی مرتفعی قرار گرفته که این سکو خود نیز از قطعات تراشیده شدهٔ سنگ تشکیل شدهاست. بر بالای سکو اتاق مخصوص دفن جسد قرار دارد. این اتاق ۲٫۱۰ متر پهنا، ۳٫۱۷ متر طول و ۲٫۱۰ متر ارتفاع دارد. مدخل آن ورودی کوچک و باریکی است. آرامگاه به وسیلهٔ سنگهای شیروانی مانند سهگوش پوشیده میشود، ارتفاع کامل ساختمان حدود ۱۱ متر است.[۱۷۸] ارتفاع کلی بنا اندکی بیش از ۱۱ متر است. سکوی اول که پلهٔ اول را تشکیل میدهد، ۱۶۵ سانتیمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتیمتر آن در اصل نتراشیده و پنهان بودهاست، یعنی این هم مانند پلکان دوم و سوم دقیقاً ۱۰۵ سانتیمتر ارتفاع داشتهاست. پلکان چهارم و پنجم و ششم هر یک ۵۷٫۵ سانتیمتر ارتفاع دارند. پهنای سکوها نیم متر است و سطح سکوی ششمین که قاعدهٔ اتاق آرامگاه را تشکیل میدهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.[۱۷۹]
کورش بزرگ (زاده ۶۰۰ قبل از میلاد - مرگ ۵۳۰ قبل از میلاد) یکی از شخصیتهای کتاب مقدس است که منجی و نجات دهنده یهودیان نامیده شدهاست. در کتاب مقدس نام کورش ۲۳ بار به صورت مشخص ذکر شدهاست و در چندین جای دیگر نیز به او اشاره شدهاست.[۱] بر اساس این نوشتارها مشخص است که کورش پادشاهی بودهاست که توسط او اسارت یهودیان در بابل به پایان میرسد و در سال اول حکمرانی او دستوری برای بازسازی معبد اورشلیم صادر میشود. او همچنین علاقه خاصی به این پروژه نشان میدهد و اشیای دزدیده شده معبد را به یهودیان بازمیگرداند و به آنها طلا و نقره زیادی برای بازسازی معبد اهدا میکند. وجود این دستور گاهی مورد شبهه قرار گرفتهاست.
کورش بزرگ در تمامی متون یهودی بدون استثناء مورد احترام قرار گرفتهاست. با حمله کورش به بابل رابطه خاصی بین او و یهودیان شکل گرفت تا جایی که یهودیان او را ماشیا (مسیح) خود خواندند. کورش تنها غیریهودی (جنتیل) در کتاب مقدس است که لقب مسیحا به او اهدا شدهاست. کتاب مقدس ذکر میکند که دستور کورش برای بازسازی معبد فصل جدیدی در زندگی یهودیان ایجاد کرد. بیشتر داستان مربوط به کورش در کتاب عزرا ذکر شدهاست.
پیامبران یهودی هم میهنان اسیر خود را دلداری میدادهاند: بنا بر پیشگویی ما بابل به زودی سقوط خواهد کرد و آنها به زادگاه خود بازخواهند گشت. در آغاز قرن شش پیش از میلاد ارمیای نبی پیشگویی کرد که تعدادی فراوانی از مادها و مردمان اورارو (آرارات)، مانویها و بالاخره ستیانیها(آشکنازها) انتقام یهوه را خواهند گرفت و بابل را ویران خواهند کرد. ارمیا با خوشحالی چنین اظهار داشت(11: LI) «سلاح خود را تیز کنید، سپرها را برگیرید. خداوند روح پادشاهان پارس را به تلاطم درآوردهاست. زیرا اراده وی بر این قرار گرفتهاست که بابل را ویران کند... یک دونده میدود تا به دیگری برسد یک قاصد میرود تا به قاصد دیگر برسد برای گفتن این نکته به شاه بابل که شهر تو از هر گوشهای به تصرف درآمدهاست.» اندکی پس از آن اشعیای نبی چنین پیشگویی کرد(17-22 XIII): «مادها که هیچ چشمداشتی به طلا و نقره ندارند» علیه بابل به حرکت در خواهند آمد. این پیامبر اظهار امیدواری کرد که بابل مطلقاً ویران شود. به صورتی که حتی شبانان نیز نتوانند گوسفندان خود را در ویرانههای آن بچرانند. هنگامی که پارسیان خود را آماده برای نبرد کردند، اشعیا چنین اظهار داشت(6 XXII): «ایلامیها ترکش برگرفتند... و کوروش غلاف از سپر خود برداشت»[۵]