7. شامگاهان بر میگردند و مثل سگ بانگ میکنند، و در شهر دور میزنند
13. به سبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند، و به عوض لعنت و دروغی که میگویند
10. و اما آنانی که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد، و در زمین فرو خواهند رفت
5. در اینباره فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش بیندازند، و دروغ را دوست میدارند، به زبان خود ترویج می دهند و در دل خود لعنت میکنند سلاه
11. بر ظلم توکل مکنید و بر غارت مغرور مشوید، چون دولت افزوده شود دل در آن مبندید
5. در خد.ا کلام او را خواهم ستود، بر خد.ا توکل کرده، نخواهم ترسید، انسان به من چه میتواند کرد
10. آنگاه در روزی که تو را بخوانم دشمنانم رو خواهند گردانید، این را میدانم زیرا خد.ا با من است
5. دل من در اندرونم پیچ و تاب میکند، و ترسهای مرگ بر من افتاده است
13. زیرا دشمن نبود که من را ملامت میکرد و الّا تحمل میکردم، و خصم من نبود که بر من سربلندی مینمود، و الّا خود را از وی پنهان میساختم
2. احمق در دل خود میگوید که خد.ایی نیست، فاسد شده شرارت مکروه کردهاند، و نیکوکاری نیست
9. بیایید کارهای خد.اوند را نظاره کنید، که چه خرابیها در جهان گذارد
7. ای خد.ا دندانهایشان را در دهانشان بشکن، ای خد.اوند دندانهای شیران را خورد بشکن
7. دامی برای گامهایم مهیا ساختند، و جانم خم گردید، چاهی پیش رویم کندند، و خود در میانشان افتادند سلاه