24 پس بعضی به سخنان او ایمان آوردند و بعضی ایمان نیاوردند.
23 زیرا که دوش، فرشته آن خدایی که از آن او هستم و خدمتِ او را میکنم، به من ظاهر شده،
7 و حال آنکه دوازده سبط ما شبانهروز بجدّ و جهد عبادت میکنند محض امید تحصیل همین وعده که بجهت همین امید، ای اَغْرِیپاس پادشاه، یهود بر من ادّعا میکنند.
21 بهسبب همین امور یهود مرا در هیکل گرفته، قصدقتل من کردند.
5 و گفت، پس کسانی از شما که میتوانند همراه بیایند تا اگر چیزی در این شخص یافت شود، بر او ادّعا نمایند.
17 پس چون ایشان در اینجا جمع شدند، بیدرنگ در روز دوّم بر مسند نشسته، فرمودم تا آن شخص را حاضر کردند.
17 و بعد از سالهای بسیار آمدم تا صدقات و هدایا برای قوم خود بیاورم.
8 زیرا که صدّوقیان منکر قیامت و ملائکه و ارواح هستند لیکن فریسیان قائل به هر دو.
19 پس مینباشی دستش را گرفته، به خلوت برد و پرسید، چه چیز است کهمیخواهی به من خبر دهی؟
35 گفت، چون مدّعیان تو حاضر شوند، سخن تو را خواهم شنید. و فرمود تا او را در سرای هیرودیس نگاه دارند.
24 مینباشی فرمان داد تا او را به قلعه درآوردند و فرمود که او را به تازیانه امتحان کنند تا بفهمد که به چه سبب اینقدر بر او فریاد میکردند.
11 و نزد ما آمده، کمربند پولُس را گرفته و دستها و پایهای خود را بسته، گفت، روحالقدس میگوید که یهودیان در اورشلیم صاحب این کمربند را به همینطور بسته، او را به دستهای امّتها خواهند سپرد.
28 فریاد برآوردند که ای مردان اسرائیلی، امداد کنید! این است آن کس که برخلاف امّت و شریعت و این مکان در هر جا همه را تعلیم میدهد. بلکه یونانیای چند را نیز به هیکل درآورده، این مکان مقدّس را ملوّث نموده است.
33 نقره یا طلا یا لباس کسی را طمع نورزیدم،
16 و آن مرد که روح پلید داشت بر ایشان جست و بر ایشان زورآور شده، غلبه یافت بهحدّی که از آن خانه عریان و مجروح فرار کردند.
24 خدایی که جهان و آنچه در آن است آفرید، چونکه او مالک آسمان و زمین است، در هیکلهای ساخته شده به دستها ساکن نمیباشد
17 تا بقیه مردم طالب خداوند شوند و جمیع امّتهایی که بر آنها نام من نهاده شده است.
31 چون مطالعه کردند، از این تسلّی شادخاطر گشتند.