✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

فانوس-19

دو نوع کوری هست کوری  باطنی و کوری ظاهری  آنکه در باطن کور هست  در ظاهر بیناست اما باطن کور از باطن بینایی اش عاجز است زیرا آنرا به باطن حواله میدهد که در باطن انسانی چیست .و آنکه در ظاهر کور و واقعان کور است چون در امر خلقت هست شاید در باطن بینا باشد اما بینایی او حسی هست و آنکه در باطن و ظاهر بیناست اگر  در حس قوی شود آن موقع در نهال باطن خود ایمان را شکوفا میکند و آنکه در باطن و ظاهر بینا اما در باطن بند امور زمینیست  خشک و بی ثمر هست.زیرا آنکه در باطن و ظاهر بند دنیاست دنیا تکان بخورد تا دم موت در آن تکان در شک امور زمینی و بند منافع زمینی بند هست که شاید دقیقه دیگر ذخایر برون ریزد و او بماند بدان هست که در بیخبری موت هست و در ایمان ترس نیست زیرا آنکه در نهال درست ایمان یابد در بند زمین گنج را نمیابد بلکه در قوت ملکوت الهی گنج اصلی یعنی کامروایی ماحصل کاشت و برداشت. پس آنکه در حس و فیض و نور پر شود در تاریکی نمیماند و آنکه در لجاجت باشد خدایان زمین هستند که بر خدای آسمان افضل میخوانند خود را و تمام  افضل بودنشان احمق بودنشان هست زیرا حماقت آن بی فهمی هست و حماقت بی فهمی غرور هست پس ابلیس حماقت و احمقیت دارد که در آنها غرور افکند و خدایان زمین شوند از دستورات و زورشان زیرا انکه زور میگوید در ملکوت الهی همچون ناتوانتر از حتی مور هست زیرا مور هم راه را میابد اما جاهل بیراهه را میرود از بند امورات زمینی.پس خوشا به حال آنکه ملکوت را برای خود برگزیند نه سقوط را بلکه صعود را زیرا در سقوط از بر زمین خاک و هاویه هست که از بند خاک بدترست و  مثال جهنم دره میماند که دیگران را به دره میندازد آنکه در قوت عرش اعلی نبیند در قوت زمین هم نمیبیند و آنکه از زمین زبون تر شود از بند هاویه بدتر به بدترین نقطه جهنم رهسپار میشود.


فانوس-18

آنکسی که از خوابی بپرد و آن خواب را در مرتبه قبل و بعد آن با هم تطبیق دهد و هراسان از آنچه دیده شود باید بصورتی که سربسته باشد گوید زیرا خواب ماندگی از وقایع بد هست هرگاه چیزی متوقف نشود در آن  اتفاق کوبنده و هولناک که دیدن آن قبض روح میکند انسان را . لجاجت و سرکشی میتواند خطرناک باشد زیرا وقت زمان در ید قدرت خداست. پس علاج واقعه قبل وقوع واقعه لازمست. زیرا کج روی و لجاجت مایه بدبختی هست. پس آنی که دو بار دیده هست و سربسته از یک سگان ریز و سگی که بپرد بگیرد نتواند و آن حفره نور و مشعل شخم خوردن زمین. و مرتبه دوم وادی حیرانی در زمین از کوبیده شدن لرزه های عمیق ترسناک.و در این وادی دویدن. باید ربط سبط دو خواب وحشتناک را با هم تطبیق دهد از آن واقعه هولناک زیرا هر  حادثه ای را مرحمی میشود کرد قبل آن مگر خواب رفتگی عمیق زیرا این رویای درست معنای خاصی دارد و اگر در آن جوشش نوشتار آید یعنی گفته نشود سخت بر آنکه خواب را دیده آید زیرا هر چه هست از نوعی کنیسه پنهانی از رذالت هست که اگر در آن کنیسه ها رذالت پایان نیابد خود هم  در این واقعه هولناک افتند زیرا آنکه دیده بگوید منظورن نوشتار نویس هست و از نافرمانی و نگفتن ها یا آنچه باید گفتن ها بستن ها در دهان نباشد خود گفتن هست زیرا دو مرتبه اینگونه رویا  وحشت انگیز راه علاج آن بیداریست. زیرا تطبیق آن دو عجیب و تطبیق آنچه در ان دویدن بود از آن حادثه هولناک مرحم میشود انجام داد زیرا وقتی قوت نوشتار هست قوت درمان راه درست را پیمودن هست. زیرا آنکه قوت دهد  همان هم مرحم امر کند.

فانوس-17

یکی دیگر از مراحل خودسازی کنترل خشم  است.خشم یعنی مثال دونفر با هم بحث کنند  و دعوا کنند در این حین ابلیس خشم را  در آنها جریان میدهد و بدترین تصمیم فاجعه بار هست.پس کنترل خشم یعنی هر انسانی که بتواند خشمش را کنترل کند میتواند به یکی از مراحل خودسازی برسد زیرا حسد و خشم و غرور و تکبر و  بدبینی بدون قضاوت درست میشود ابزار ابلیس.پس در خود سازی روی  اینها باید کنترل شود زیرا کنترل هر کدام از  آنها میتواند انسان را به روشنایی بهتر برساند.شکست هر کدام از این خصلت های  درون انسانی که از  جریان سازی آن توسط ابلیس بیدار میشود به مداوا کردن آن در روح انسانی که روحی از خلقت خوب هست به آن میرسد که به مرحله بالاتر روحی برسد زیرا بعد این مرحله خودسازی انسان به دگر سازی میرسد. و مراحل روحی او به بخشش بخشیدن سخاوت در روح کمک کردن به دیگری مهربانی بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و  چشم داشتی و  خادم شدن برای انسانها جهت زنجیره انسانی میرسد خود شاد کردن دیگران خود کوچکترین کارها بزرگترین کارها میشود که انسان فکر میکند چه کاری از دستش بر می آید برای دیگری بکند.بی تفاوتی جایش را به انگیزه دار شدن در نیکی میدهد پیرامون انسانها پر از فرصت های مناسب برای کمک به دیگرانست.رضایت خدا در اینست که از مرز بی تفاوتی ها به مرز  حس زنجیره انسانی رسیدن بشود.زیرا از چرخه منیت به ما شدن میرسد انسان و جمع از یک خانواده شروع و جامعه و جهان به سمت روشنایی میرود.

بریده هایی از کتاب فانوس

1-یا مشارکت میکنند و بذری میکارند یا نگاه میکنند و حالا هر کسی رد میشود زمین خالی 


2-رد حاصل و بذر دیگری میشود. بی انگیزشی و منافع جمعی آن در منفعت درست و خیر


3- چیزی فرو نمیریزند زیرا  مثال آن منظورن افرادی که به دنبال نتیجه درست هستند


4-درونش زنده نکند.و جای آن تاریکی شود.هر امری در ید قدرت خدا ممکن هست.


5-افراد  توانا قرار گیرد و اگر این توانایی بالا رود تدافع ها خنثی.پس مهم اصل درست در کاری هست


6-.حالا آنکه درست بالا در کاری آید سقوط نمیکند مگر بر حسب دشمنی که اگر در راه رضایت خدا باشد صعود هست



بریده هایی از کتاب فانوس

1-افزانی نشود مثال دانه ای هست که کم کم در همان مرحله رشدش متوقف میشود.


2- جهانی میشود نجات. وقتی حصار دور شمع کشیدید و سیم خاردار کشیدید. و در را 


3-که در آن لجبازی به از بین بردن ماهیت و شخصیت و وجودیت خود کوشاست.


4-که اگر در راه رضایت خدا باشد صعود هست زیرا سقوط زمین  صعود آسمان هست اگر


5-تفکر ما ندارد. بلکه همان.که آن مبحث سنگین دارد.و خود دایره المعارف صد جلدی


6- در خوانش آن نظر خود را میگوید.بینش و تفکر صحیح آنست که در آن حصار نباشد