در میان کتابهای عهد عتیق در کتاب دانیال که بعد از اسارت یهودیان در بابل نوشته شدهاست به منجی آخرالزمان اشاره شدهاست. عیسی بنا به نقل اناجیل از ظهور ناگهانی پسر انسان، بازگشت خود به هنگام انقضای عالم، بر قرار شدن عدالت در آن دوران و حتمی بودن حکومت عدل خبر دادهاست. پسر انسان تعبیری است که بر نجاتدهندهٔ جهانی در انجیل اطلاق شدهاست. در نوشتههای بینالعهدین (فاصلهٔ زمانی کتاب دانیال تا زمان تدوین انجیلها) مانند (خنوخ، ۱:۴۶–۳) به ظهور یک منجی در آخرالزمان اشاره میشود. از این منجی با نامهایی مانند «مسیحا»، «برگزیده»، «پرهیزگار»، «پسر انسان»، «پسر خدا»، و «انسان» یاد شدهاست. او وجودی ازلی است که پیش از خلق جهان، زمان ظهور و برنامهٔ او نزد خدا معلوم و مقرر بودهاست.[۱۸]
در دین زردشت و در بندی از گاهان (یسن ۴۳، بند ۳) از مردی سخن گفته شدهاست که در آینده میآید و «راه نجات را مییابد». در گاهان چند بار واژهٔ سوشیانت به معنی سودبخش تکرار شدهاست که در ادبیات زردشتی متاخر به صورت سوشیانس درآمده و منجی نهایی زردشتی بهشمار آمدهاست. در موردی نیز سخن از دین سوشیانت (سودبخش) است که بعدها در ادبیات زردشتی به صورت سوشیانس و منجی نهایی زردشتی درآمدهاست.[۱۹]
به گفتهٔ اف. ای. پیترز، استاد تاریخ دانشگاه نیویورک، هر دو گروه شیعه و سنی به عباسیون برای تغییر وضعیت دل بسته بودند، اما عباسیون هر دو گروه را ناامید کردند. شیعه و سنی ناامید بهایدهٔ مهدی، منجی آخر الزمانهای در این زمان روی آوردند. شیعیان بهطور طبیعی گزینهٔ خود برای مهدی را داشتند که فرزندان علی بود. اما اهل سنت چنین گزینهای نداشتند. در ابتدا عیسی به عنوان نجاتبخش آخر زمان مطرح بود. اما به مرور زمان به جای شخصیت ابهامآلود عیسی، شخصیتهای تاریخیتری برای مهدی در نظر گرفته شد. یعنی به مرور در کنار ایدهٔ اولیه عیسی به عنوان منجی آخر الزمان، در دیدگاه مسلمانان اهل سنت، مهدی همراه با عیسی ظهور میکرد یا خود منجی آخر الزمان بود.[۱۵]
هنگامی که موسی کاظم، امام هفتم شیعه درگذشت، گروهی پیروانی از او که به واقفیه موسوم شدند، مرگ موسی کاظم را نفی میکردند. واقفیه ادعا میکردند که موسی کاظم همان قائم و مهدی است و به غیبت رفتهاست. واقفیه به دو دوره غیبت قائل بودند. یک دوره غیبت صغری و بعد از آن یک دوره غیبت طولانی که به ظهور موسی کاظم منتهی میشود. به نوشته امیر ارجمند ریشه اعتقاد به دو دوره غیبت را میتوان در دو دوره زندانی شدن موسی کاظم جستجو نمود.[۲۰]
مهدی و مهدویت در منابع و آثار غرب نیز دیده شدهاست. بهطور نمونه میتوان به سری کتب نوشته فرانک هربرت اشاره کرد که در دهه شصت میلادی عرضه گردیدند. این کتب به حدی پرفروش بودند و محبوبیت پیدا کردند که یک فیلم سینمایی و دو سریال تلویزیونی از روی آنها (سی سال بعد) ساخته شدند. هربرت در این داستانها به شخصیتی میپردازد که «مهدی» نام دارد و جهان را از تباهی و فساد نجات میدهد. مفاهیم و داستانهای این مجموعه برداشت مستقیمی از تاریخ اسلام و مهدویت میباشد.[۳۷][۳۸]
در فرجام شناسی یهودی، عبارت mashiach (ماشیا)، یا "Messiah" (مسیاح)، برای اشاره به شاهی یهودی در آینده از تبار داود اشاره میشود، که انتظار میرود با روغن مقدس مسح آغشته شده باشد و در عصر مسیانی (به انگلیسی: Messianic age، مسیانی به انتظار مسیح) بر مردم حکومت کند.[۱][۲][۳]
قائم (به عربی: القائم) در لغت به معنای برخاسته است. مسلمانان -همچون پیروان بسیاری ادیان باورمند به کتاب آسمانی- باور دارند که در آخرالزمان فردی قیام (ظهور) میکند و همه جهان را از عدل و داد پر میکند.
آنان باور دارند او در سال ۲۵۵ هجری زاده شده و به غیبت رفته ولی عمر بسیار طولانی دارد و همچنان زندهاست؛ ایشان باور دارند آن امام در آخرالزمان ظهور خواهدکرد. در روایات شیعیان این لقب رواج فراوانی دارد.
امام هشتم شیعیان به هنگام بیان این لقب امام دوازدهم از جای برمیخاسته و دست بر سر مینهاده و میگفت: «اللهم عجل فرجه و مخرجه وانصرنا به نصرا عزیزا.»[۷] از این رو شیعیان به پیروی از امام هشتم خویش به هنگام بیان این لقب از جای برخاسته و ادای احترام مینمایند.
شیعیان در باب ظهور مهدی معتقد به علائمی هستند و آنها را شرایط ظهور میدانند. این نشانهها را به دو دستهٔ نشانههای حتمی و نشانههای غیرحتمی تقسیم میکنند. ظهور بیماریها و دگرگونی آب و هوا، یاس مردم از غیر معصوم، آشکاری فساد و تباهی از جمله علایم ظهورند.
همچنین در برخی روایات امامان شیعه آمدهاست که ابلیس در زمانی پس از ظهور مهدی به قتل خواهد رسید.[۳]
در خصوص نسب او به جهت اختلاف منابع در گزارش سرگذشت او، اتفاق نظر واحدی وجود ندارد. بر اساس ماجرای اسارت شاهزاده رومی، وی نوه قیصر روم بود که پس از دیدن رؤیایی در خصوص آمدن به سرزمینهای اسلامی، خود را در قالب اسیر به سپاهیان مسلمان در حوالی روم رساند و از آنجا به عنوان کنیز به بغداد وارد شد. با این وجود گزارش دیگری دربارهٔ سرگذشت وی وجود دارد که او را کنیزی اهل نوبه یا کنیز حکیمه خاتون گزارش کرده که در خانه حکیمه به دنیا آمدهاست. بر فرض صحت روایت شاهزاده روم و تاریخ ازدواجش با حسن عسکری در تاریخی بین سالهای ۲۵۲ تا ۲۵۴؛ احتمالا فرزند یا نوه میخائیل سوم بودهاست.
از تاریخ زندگانی وی تا پیش از ازدواج با حسن عسکری اطلاعاتی دقیق در دست نیست؛ تنها بر اساس روایت شاهزاده روم، وی از شاهزادگان رومی بودهاست که به تعلیمات مختلفی همچون آموختن زبان عربی مکلف شدهبود. بر فرض صحت همین روایت، او به تاریخ ۲۴۸ ه.ق به بغداد وارد شدهاست و در سال ۲۵۲ به عقد حسن عسکری درآمدهاست.
بر اساس روایتی که نرجس خاتون را اسیری از روم معرفی میکند، وی از جانب پدری دختر یشوعا و نوه قیصر روم شرقی و از جانب مادری از نوادگان شمعون الصفا -وصی عیسی- بودهاست.[۳۹][۴۰][۴۱][۴۲] فضل بن شاذان در روایتی بی واسطه از حسن عسکری گزارش میکند که مادر حجت بن الحسن، دختر پسر قیصر روم است.[۴۳] اکثر منابع تاریخی و روایی نام پدرش را «یوشعا» گزارش کردند اما طبری آن را «یشوعا» میداند. از نام یشوعا چنین برداشت میشود که پدر نرجس خاتون، مسیحی بودهاست.[۴۴]
در تاریخ درگذشت نرگس خاتون، اختلافاتی وجود دارد، بنابر روایتی که صدوق آن را در کمالالدین و تمامالنعمة گزارش کردهاست، نرگس خاتون به علت علاقه شدیدش به حسن عسکری و تحمل مشکلات و مصائب فراوان که حکومت بر خانواده حسن عسکری روا میداشتند، از حسن عسکری تقاضا کرد تا از خدا بخواهد که مرگ وی پیشتر از او باشد؛ و همچنین نیز شد.[۹۶][۹۷][۹۸] شیخ طوسی در الغیبه، گزارش دیگری را نقل میکند که درگذشت نرجس خاتون را بعد از حسن عسکری در تاریخی بین ۲۶۱ تا ۳۱۷ ذکر میکند.[۹۹] محلاتی از شعری که خبیر محمد سماوی در وصف سامرا سرودهاست، چنین برداشت میکند که سال مرگ نرجس، ۲۶۰ ه.ق بودهاست و در پشت قبر حسن عسکری دفن شدهاست.[۱۰۰] بنابر آنچه صاحب معجم البلدان به نقل از یکی از خادمان حسن عسکری گزارش میکند، سال درگذشت نرجس، آنطور که بر سنگ قبرش نقش بسته بود، ۲۶۰ ه.ق بودهاست.[۱۰۱] به باور بهادلی، صحیحترین دیدگاه در مرگ نرجس خاتون، مرگ او در سال ۲۶۰ و اندکی پس از مرگ حسن عسکری در همان سال بودهاست. بهادلی قولی که درگذشت نرجس را در زمان حیات همسرش گزارش کردهاست را ضعیف میداند.[۱۰۲]
طبرسی در کتاب احتجاج از ثقة الاسلام کلینی «ره » و ایشان نیز از اسحاق بن یعقوب نقل می کند که این مطلب از ناحیه مقدس امام عصر (عج) به واسطه ی علی بن محمد بن عثمان وارد شد: «و اما علت وقوع غیبت، این است که خداوند عزوجل می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار شود، شما را ناراحت می کند.» . بر گردن همه ی پدران ام، بیعت سرکشان زمانه بود، اما وقتی که من خروج کنم، بیعت هیچ ظالم سرکشی بر گردن ام نیست.» .
بنا به باور شیعیان دوازده امامی، امام دوازدهم شیعه، حجت بن الحسن، زنده است اما در نهان زندگی میکند. این باور به نام غیبت امام زمان یا نهانزیستی او معروف است.
غیبت صغرا یا نهانزیستی کوتاه در ادبیات شیعی به معنای غایب شدن کوتاهمدت است و بنابر آموزههای شیعی دورانی است که در آن حجت بن الحسن زندگانی پنهان و فقط از طریق نمایندگان چهارگانه خود با شیعیان ارتباط داشتهاست. این دوره از سال ۲۶۰ ه.ق (۸۷۴ م) آغاز و در ۳۲۹ ه.ق (۱–۹۴۰ م) پایان یافتهاست.
پیشوای یازدهم شیعیان، مدت شش ساله امامت خود را در خفا و تقیه زندگی میکرد؛ زیرا خلیفه وقت، معتمد عباسی، ارتباطات امام را محدود کرده بود و از طریق جاسوسان خود، حجت بن الحسن را بهشدت زیر نظر داشت. از این رو، بیشتر شیعیان از تماس با امام محروم بودند و صرفاً برگزیدگانی از شیعیان میتوانستند شخصاً با او در تماس باشند.[۱] حسن عسکری سرانجام در سال ۲۶۰ق/ ۸۷۴م کشته شد.[۲]
پس از کشته شدن پیشوای یازدهم شیعیان در سال ۲۶۰ق. فرزندش مهدی بر پیکرش نماز گزارد و از آن روز غیبت صغرا آغاز شد و تا سال ۳۲۹ق. ادامه یافت. برخی منابع این دوره را «غیبت صغیره»[۷] و برخی دیگر «غیبت صغرا»[۸] خواندهاند.
پس از درگذشت علی بن محمد سمری چهارمین نایب خاص پیشوای دوازدهم شیعیان، باب نیابت خاصه و وکالت از آن مسدود گشته و تا روز ظهور، نایب خاصی در میان شیعه نخواهد بود. بدین سان با درگذشت علی بن محمد سمری، غیبت صغرای امام زمان که۷۰ سال طول کشید، به پایان رسید و غیبت کبرا یا نهانزیستی بلندمدت حجت بن الحسن آغاز گردید.
امام جعفر صادق (ع): پس هنگامی که عذاب بر بنی اسرائیل طولانی شد، به درگاه خدا چهل روز ناله و گریه کردند پس خداوند به موسی و هارون وحی کرد و امر نمود که آنها را از فرعون نجات بدهند پس ۱۷۰ سال باقیمانده از ۴۰۰ سال عذاب را بر آنان بخشید. او گفت: شما شیعیان هم این گونه هستید. اگر همان کاری را بکنید که بنی اسرائیل کردند خدا حتماً فرج ما را میرساند. اما اگر چنین کاری نکنید، این امر تا پایانش ادامه خواهد داشت. (تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۵۴)
یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ﴾ (الصف: ۸)
(میخواهند نور خدا را با دهانهاشان (فوت) خاموش سازند وخداوند تمام کنندهٔ نور خود است؛ هر چند کافران را ناخوش آید).
شرایط بحرانی که پیشوایان شیعه در زمان عباسیان با آن روبه رو شدند، حجت بن الحسن را واداشت تا ابزار جدیدی را برای ارتباطات با شیعیان و اعضای جامعه خود جستجو کنند. متون شیعه امامیه حاکی از آن است که پیشوای ششم شیعیان، نخستین امامی است که نظام زیرزمینی ارتباطات (التنظیم- السری) را در جامعه خود به کار گرفت[۹] در زمان پیشوای یازدهم شیعیان نیز آن امام از طریق وکلای خود با شیعیان در ارتباط بود.
یکی دیگر از معانی غریب، ((فرو نهاده)) یا ((وانهاده)) یا ((واگذاشته)) است. فرو نهاده به کسی گفته میشود که مهجور و متروک و معطّل، باقی مانده باشد. ((مهجور)) کسی است که او را کنار گذاشته باشند. این معنای غربت ـ که ناشی از مهجور و متروک و معطّل ماندن شخص است ـ کاملاً به شکر عملی مربوط میشود، چرا که شُکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفاده مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است که مورد بهره برداری شایسته قرار نگرفته است.
.هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن اهله الموتور بابیه ...»
«او ( حضرت مهدی علیه السلام) آن غریب تنهای دور از وطن غایب از دیدگان کسان خویش است که هنوز انتقام خون پدرش گرفته نشده است ...»
تولّد آن حضرت مانند حضرت موسی (علیه السلام) مخفیانه و غریبانه صورت گرفته است و از همان لحظه ی تولّد ، فرعونیان زمانش قصد به شهادت رساندن حضرتش را داشتند .