10 زیرا دشمنانم بر من حرف میزنند و مترصّدان جانم با یکدیگر مشورت میکنند
5 از تو خواهند ترسید، مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه هست تا جمیع طبقات.
2 و امّا من نزدیک بود که پایهایم از راه در رود و نزدیک بود که قدمهایم بلغزد.
17 تا به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه در آخرت ایشان تأمل کردم.
6 خدا بیکسان را ساکن خانه میگرداند و اسیران را به رستگاری بیرون میآورد، لیکن فتنهانگیزان در زمینِ تفتیده ساکن خواهند شد.
22 خداوند گفت، از باشان باز خواهم آورد. از ژرفیهای دریا باز خواهم آورد.
33 برای او که بر فلکالافلاک قدیمی سوار است. اینک، آواز خود را میدهد، آوازی که پُرقوّت است.
12 دروازه نشینان دربارهٔٔ من حرف میزنند و سرود میگساران گشتهام.
29 و امّا من، مسکین و دردمند هستم. پس ای خدا، نجات تو مرا سرافراز سازد.
11 ما را به دام درآوردی و باری گران بر پشتهای ما نهادی.
14 و شامگاهان برگردیده، مثل سگ بانگ زنند و در شهر گردش کنند.
9 کیست که مرا به شهر حصین درآورد؟ و کیست که مرا به ادوم رهبری کند؟
10 در خدا کلام او را خواهم ستود. در خداوند کلام او را خواهم ستود.
3 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشتهاند، سِلاه.
11 فسادها در میان وی است و جور و حیله از کوچههایش دور نمیشود.
12 شادیِ نجات خود را به من باز ده و به روح آزاد مرا تأیید فرما.
7 هیچ کس هرگز برای برادر خود فدیه نخواهد داد و کفّارهٔٔ او را به خدا نخواهد بخشید.
12 و مرا بهسبب کمالم مستحکم نمودهای و مرا به حضور خویش دائماً قائِم خواهی نمود.
6 اینک، انسان در خیال رفتار میکند و محض بطالت مضطرب میگردد. ذخیره میکند و نمیداند کیست که از آن تمتع خواهد برد.
15 شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد.
16 چونکه گفتهام مبادا بر من شادی نمایند و چون پایم بلغزد بر من تکبر کنند.
7 زیرا دام خود را برای من بیسبب در حفرهای پنهان کردند که آن را برای جان من بیجهت کَنده بودند.
21 و دهان خود را بر من باز کرده، میگویند هَههَه چشم ما دیده است.
9 تا زنده بماند تا ابدالآباد و فساد را نبیند.
18 زیرا در حیات خود، خویشتن را مبارک میخوانْد؛ و چون بر خود احسان میکنی، مردم ترا میستایند.
6 و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خدا خود داور است، سلاه.
15 پس در روز تنگی مرا بخوان تا تو را خلاصی دهم و مرا تمجید بنمایی.
21 این را کردی و من سکوت نمودم. پس گمان بردی که من مثل تو هستم. لیکن تو را توبیخ خواهم کرد. و این را پیش نظر تو به ترتیب خواهم نهاد.
3 خدا در قصرهای آن به ملجای بلند معروف است.
7 عدالت را دوست و شرارت را دشمن داشتی. بنابراین، خدا، خدای تو تو را به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسح کرده است.
2 پس نخواهیم ترسید، اگر چه جهان مبدل گردد و کوهها در قعر دریا به لرزش آید.
7 بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی و مُبْغِضان ما را خجل ساختی.
8 مرا از همهٔٔ گناهانم برهان و مرا نزد جاهلان عار مگردان.
13 خداوند بر او خواهد خندید، زیرا میبیند که روز او میآید.
38 امّا خطاکاران جمیعاً هلاک خواهند گردید و عاقبت شریران منقطع خواهد شد
14 مثل آنکه او دوست و برادرم میبود، سرگردان میرفتم. چون کسی که برای مادرش ماتم گیرد، از حزن خم میشدم.
3 سخنان زبانش شرارت و حیله است. از دانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است.
14 از مکان سکونت خویش نظر میافکند، برجمیع ساکنان جهان.
3 مرا با شریران و بدکاران مکش که با همسایگان خود سخن صلحآمیز میگویند و آزار در دل ایشان است.
3 بلی، هر که انتظار تو میکشد خجل نخواهد شد. آنانی که بیسبب خیانت میکنند خجل خواهند گردید.
20 جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده تا خجل نشوم زیرا بر تو توکل دارم.
12 گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفتهاند؛ زورمندان باشان مرا احاطه کردهاند.
8 شریران به هر جانب میخرامند، وقتی که خباثت در بنیآدم بلند میشود.
8 ساکنان اقصای جهان از آیات تو ترسانند. مَطْلَعهای صبح و شام را شادمان میسازی.
10 زیرا ای خدا تو ما را امتحان کردهای و ما را غال گذاشتهای چنانکه نقره را غال میگذارند.
3 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.
5 جان من سیر خواهد شد چنانکه از مغز و پیه، و زبان من به لبهای شادمانی تو را حمد خواهد گفت،
5 خویشتن را برای کار زشت تقویّت میدهند. دربارهٔٔ پنهان کردن دامها گفتگو میکنند. میگویند، کیست که ما را ببیند؟
8 و امّا تو ای خداوند، بر ایشان خواهی خندید و تمامیِ امّتها را استهزا خواهی نمود.
11 مرا از دشمن اعانت فرما زیرا معاونت انسان باطل است.
10 در خدا کلام او را خواهم ستود. در خداوند کلام او را خواهم ستود.
7 دل من مستحکم است؛ خدایا دل من مستحکم است. سرود خواهم خواند و ترنم خواهم نمود.
4 ایشان را زهری است مثل زهر مار؛ مثل افعیِ کر که گوش خود را میبندد
3 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشتهاند، سِلاه.
7 هرآینه بجای دور میپریدم، و در صحرا مأوا میگزیدم، سلاه.
16 و امّا من نزد خدا فریاد میکنم و خداوند مرا نجات خواهد داد.
13 آنگاه طریق تو را به خطاکاران تعلیم خواهم داد، و گناهکاران بسوی تو بازگشت خواهند نمود.
10 زیرا دشمنانم بر من حرف میزنند و مترصّدان جانم با یکدیگر مشورت میکنند
18 پس ای خدا، مرا تا زمان پیری و سفید مویی نیز ترک مکن، تا این طبقه را از بازوی تو خبر دهم و جمیع آیندگان را از تواناییِ تو.
2 و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف.
17 نام او تا ابدالآباد باقی خواهد ماند. اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد. آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست و جمیع امّتهای زمین او را خوشحال خواهند خواند.
17 تا به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه در آخرت ایشان تأمل کردم.
10 جماعت تو در آن ساکن شدند. ای خدا، به جود خویش برای مساکین تدارک دیدهای.
23 تا پای خود را در خون فروبری و زبان سگان تو از دشمنانت بهرهٔ خود را بیابد.
4 آنانی که بیسبب از من نفرت دارند، از مویهای سرم زیادهاند و دشمنانِ ناحقِ من که قصد هلاکت من دارند زورآورند. پس آنچه نگرفته بودم، رد کردم.
23 چشمان ایشان تار گردد تا نبینند و کمرهای ایشان را دائماً لرزان گردان.
2 آنانی که قصد جان من دارند، خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدی من رغبت دارند، رو برگردانیده و رسوا گردند،