هزار سال پیش از آنکه عیسی به این زمین بیاید، داود پادشاه نیز آمدن مسیح موعود برای گرد هم آوردن قوم خدا را پیشگویی نمود. « خدای ما میآید، امّا نه در سکوت، بلکه با آتش سوزنده که در پیشاپیش اوست و توفان سهمگین که در اطراف اوست. آسمانها و زمین را به گواهی میطلبد تا بر قوم خود داوری کند. او میفرماید: جمع شوید ای مؤمنانی که با قربانیهای خود با من پیمان بستید » (مزامیر باب ۵۰ آیات ۳ تا ۵).
مسیح از ازل وجود داشته، و همه چیز بهوسیلۀ او هستی یافته، این سؤال پیش میآید که آیا واقعاً لازم بود که پسر خدا جلال آسمان را ترک کند، لباس بشری بپوشد و بهصورت یک انسان ظاهر شود؟
یوحنای رسول به این سؤال جواب میدهد. او در اولین رسالۀ خود پنج دلیل میآورد تا نشان دهد که چرا مسیح بهصورت انسان ظاهر شد. البته قبل از هر چیز، در این رساله مشاهده میکنیم که یوحنا میخواهد روی این موضوع تأکید نماید که مسیح واقعاً بهصورت جسم ظاهر شد. در آن زمان اشخاصی بودند که این حقیقت را رد میکردند و میگفتند که مسیح فقط با روح آشکار شد و نه با جسم. بنابراین، یوحنا در فصل چهارم، آیات ۱ تا ۳ به این موضوع اشاره میکند. نباید فراموش کنیم که مسیحیت مبتنی بر حقایق تاریخی است و اگر کسی میتوانست خلاف این را ثابت کند، مسیحیت از بین میرفت. به همین دلیل، همۀ رسولان به این موضوع بسیار اهمیت میدهند.
برای نمونه پطرس مینویسد: «وقتی ما دربارۀ قدرت خداوند ما عیسی مسیح و آمدن او سخن گفتیم، به افسانههایی که با مهارت ساخته شدهاند متوسل نشدیم، زیرا ما با چشمان خود بزرگی ملکوت او را دیدهایم» (دوم پطرس ۱:۱۶). یوحنا نیز این حقیقت را تأئید میکند و در قسمت اول رسالهاش میفرماید که ما او را شنیدیم و دیدیم و لمس کردیم. بله، همان کلمه که خود خدا بود، واقعاً شکل انسان به خود گرفت و در میان ما ساکن گردید (یوحنا ۱:۱ و ۱۴)
اصطلاح "نجاتدهندۀ عالم" تأئید میکند که پیغام مسیح مخصوص همه، در هر زمان میباشد. به همین جهت، از ابتدای زندگی مسیح بر روی زمین، برای بسیاری آشکار شده بود که او باید "نجاتدهندۀ جهان" باشد. بارها بهخصوص در قسمت اول انجیل لوقا، به این اصطلاح برخورد میکنیم. مثلاً مریم میگوید: «روح من در نجاتدهندۀ من، خدا، شادی میکند» (۱:۴۶)، زکریا میگوید: «از خاندان بندۀ خود داود، رهانندۀ نیرومندی برافراشته است (۱:۶۹)