6 از شکم بر تو انداخته شدهام. از رحم مادرم ملجای من تو بودهای و تسبیح من دائماً دربارهٔٔ تو خواهد بود.
12 ای خدا از من دور مشو. خدایا به اعانت من تعجیل نما.
20 ای که تنگیهای بسیار و سخت را به ما نشان دادهای، رجوع کرده، باز ما را زنده خواهی ساخت؛ و برگشته، ما را از عمقهای زمین برخواهی آورد.
8 و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.
15 اگر میگفتم که چنین سخن گویم، هر آینه بر طبقهٔ فرزندان تو خیانت میکردم.
6 خدا بیکسان را ساکن خانه میگرداند و اسیران را به رستگاری بیرون میآورد، لیکن فتنهانگیزان در زمینِ تفتیده ساکن خواهند شد.
14 چون قادر مطلق پادشاهان را در آن پراکنده ساخت، مثل برف بر صَلْمُون درخشان گردید.
23 چشمان ایشان تار گردد تا نبینند و کمرهای ایشان را دائماً لرزان گردان.
2 جلال نام او را بسرایید، و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید!
18 اگر بدی را در دل خود منظور میداشتم، خداوند مرا نمیشنید.
4 در این فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش بیندازند. و دروغ را دوست میدارند. به زبان خود برکت میدهند و در دل خود لعنت میکنند، سلاه.
4 از این رو تا زنده هستم تو را متبارک خواهم خواند. و دستهای خود را به نام تو خواهم برافراشت.
12 بهسبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند؛ و به عوض لعنت و دروغی که میگویند،
5 تا حبیبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و مرا مستجاب فرما.
4 در خیمهٔٔ تو ساکن خواهم بود تا ابدالآباد. زیر سایهٔ بالهای تو پناه خواهم برد، سلاه.
2 ای خدا دعای مرا بشنو و سخنان زبانم را گوش بگیر.
7 هرآینه بجای دور میپریدم، و در صحرا مأوا میگزیدم، سلاه.
15 خداوندا لبهایم را بگشا تا زبانم تسبیح تو را اخبار نماید.
7 هان این کسی است که خدا را قلعهٔ خویش ننمود، بلکه به کثرت دولت خود توکّل کرد و از بدیِ خویش خود را زورآور ساخت.
10 زیرا میبیند که حکیمان میمیرند و جاهلان و ابلهان با هم هلاک میگردند و دولتِ خود را برای دیگران ترک میکنند.
1 [مزمور آساف] خدا، خدا یهوه تکلّم میکند و زمین را از مَطْلَع آفتاب تا به مغربش میخواند.
8 خدا بر امّتها سلطنت میکند. خدا بر تخت قدس خود نشسته است.
9 ای خدا در رحمت تو تفکر کردهایم، در اندرون هیکل تو.
6 لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید و درد شدید مثل زنی که میزاید.
6 امّتها نعره زدند و مملکتها متحرکگردیدند. او آواز خود را داد. پس جهان گداخته گردید.
1 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ بنیقورح] ای خدا به گوشهای خود شنیدهایم و پدران ما، ما را خبر دادهاند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام سَلَف کردهای.
14 ما را در میان امّتها ضربالمثل ساختهای، جنبانیدن سر در میان قومها؛
8 که حادثهای مهلک بر او ریخته شده است. و حال که خوابیده است دیگر نخواهد برخاست.
5 ای جانم چرا منحنی شدهای و چرا در من پریشان گشتهای؟ بر خدا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت.
13 روی [خشم] خود را از من بگردان تا فرحناک شوم قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم.