✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

حضرت مهدی (عج)-امام زمان (عج)

«...وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِی إِذَا خَرَجَ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِیّاً فِی بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ یَدَهُ إِلَى أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلَعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَیْنَ الْجِبَالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُخُورُهَا یَکُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ ع ذَاکَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی یُغَیِّبُهُ اللَّهُ فِی سِتْرِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. ... قائم کسى است که در سنّ شیوخ و منظر جوانان قیام کند و نیرومند باشد به غایتى که اگر دستش را به بزرگ‌ترین درخت روى زمین دراز کند آن را از جاى برکند و اگر بین کوه‌ها فریاد برآورد صخره‏‌هاى آن فرو پاشد عصاى موسى و خاتم سلیمان (علیهماالسلام) با اوست، او چهارمین از فرزندان من است، خداوند او را در ستر خود نهان کند سپس او را ظاهر کند و به واسطه او زمین را از عدل و داد آکنده کند همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد» (کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص480).

بر اساس این حدیث، امام زمان (عج) وارث قوای همۀ انبیاء الهی است. ابزارهایی همچون عسای موسی (ع) و انگشتر سلیمان (ع) در برپایی ظهور کارکردی ویژه خواهند داشت. «پر شدن زمین از قسط و عدل در مقابل ظلم و جوری که دنیا را فراگرفته است»، این عملی است که مختص حضرت مهدی (ع) است. اگرچه اولیاء و انبیاء الهی در تحقق آن دخیل باشند اما خداوند به نام قائم (ع) و به دست مبارک ایشان، آن را محقق خواهد کرد. امام رضا (ع) در باب زمان ظهور و سنگینی امر ظهور و ناگهانی بودن آن با استناد به آیۀ 187 سورۀ اعراف می‌فرماید: «... یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَتَی یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ؟ فَقَالَ: مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ ﴿لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً. ... از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده‌‏اند که به آن حضرت گفته شد: قائم نسل تو کی خارج می‌‏شود؟ فرمود: مثل او همانند مثل قیامت است، جز خدا کسی از وقت آن آگاه نیست، در آسمان‌ها و زمین بسی گران است، جز به صورت ناگهانی خارج نمی‌‏شود».

دوران امام رضا علیه السلام دورانی بود که به خاطر شرایط خاصی که پیش آمده بود بعضی ها فکر می کردند قضیه قیام نهایی آل پیغمبر صلی الله علیه و آله به دست امام رضا علیه السلام واقع می شود؛ و این به خاطر درخشش ویژه ای بود که امام رضا  علیه السلام در بین شیعیان و غیرشیعیان داشتند و بسیار مطرح، معروف، مشهور و محترم بودند. پیش از آن حضرت، جوّ باز و آزادی برای بحث گسترده نبود، ولی در زمان آن حضرت این فضا ایجاد شده بود.

برجستگی های علمی، بحث و گفتگو و نیز عنوان ولایتعهدی ایشان، چنین شبهه ای به وجود آورده بود که بعضی ها به ایشان "قیام کننده" می گفتند. در بعضی از روایات آمده که ایشان در پاسخ به کسانی که می پرسیدند: آیا شما هم قائم هستید؟ می فرمودند: ما همگی قیام کننده هستیم، اما آن کسی که منظور تو است، کس دیگری است و ما هم منتظر او هستیم.

شیخ صدوق در «اکمال الدین» در مقدّمه‌ی کتاب می‌نویسد که: وجود مقدس امام عصر (عج) امر فرمودند که: من کتابی را تألیف کنم و در آن داستان غیبت انبیای سابق را بنویسم تا مردم متذکر شوند و نسبت به غیبت آن حضرت شک و شبهه نکنند. شیخ بعد از بیان مطالبی، از غیبت حضرت ادریس شروع می‌کند تا به غیبت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ می‌رسد، و بعد روایاتی در مورد غیبت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ نقل می‌کند و آن را شبیه غیبت امام زمان (عج) معرفی می‌کند و طبق داستان سوره‌ی مبارکه‌ی قصص که در مورد حضرت موسی ـ علیه السلام ـ است آن را تطبیق به غیبت طولانی امام عصر (عج) می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».

خاندان مادری صاحب الزمان علیه السلام

جناب شمعون صفا = سنت پیتر = پطرس

ملیکا، دختر یشوعا و به قول معروف نوه امپراتور روم شرقی است. ملیکه از طرف مادر از نوادگان “شمعون” ـ یکی از دوازده حواری و وصی حضرت عیسی علیه السلام ـ است. دیگر نامهای این بانو عبارتند از: نرجس (= نرگس)، ریحانه، صیقل [یا صقیل]، سوسن، خَمط، ماریه (= مریم) و نسیم. برخی از این ها القاب بشمار می رود و کنیه اش امّ محمّد می باشد. بنا بر روایات چون باردار به حضرت ولی عصر علیه السلام، بود او را صیقل نامیدند.
در مورد پدر بزرگ حضرت نرجس یا پدر یشوعا سه شخص یعنی میخائیل بن تئوفیلوس (میخائیل سوم قیصر
 و پادشاه بین سالهای ۲۵۳ ـ ۲۲۸ در قسطنطنیه) و خود تئوفیلوس و بارداس یا ورداس (به یونانی: Βάρδας، مرگ در ۱ اردیبهشت ۲۴۵)
 احتمال داده شده است. گزینه قابل قبول بارداس یا ورداس، دایی و نایب السلطنه میخائیل سوم امپراتور بیزانس بود. زیرا:
“من ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر روم هستم و مادرم از فرزندان حواریون یعنى شمعون وصىّ مسیح است و براى تو داستان شگفتى نقل مى‏کنم، جدّم قیصر روم می ‏خواست مرا در سنّ سیزده سالگى به عقد برادرزاده ‏اش در آورد.”
سه شاهد را بیان می کنیم:
۱- در ویکی پدیای انگلیسی ذیل واژه Caesar (سزار فارسی – قیصر عربی) در بخشی که مربوط به امپراطوری روم شرقی می شود چنین آمده است:
در روم شرقی به امپراطور قیصر گفته نمی شده، بلکه در امپراطوری بیزانس لقب قیصر را به ولیعهد پادشاهان اختصاص می دادند. قیصر (به رومی: Καῖσαρ). اما در مواردی امپراطور به خاطر تثبیت قدرت ولیعهدی که خود تعیین کرده بود، او را به مقام شریک پادشاه می رساند و لقب قیصر را به پسر بعدی خود یا یکی از نزدیکان موثر خود اختصاص می داد. مثلا در موردی لقب قیصر به پدر پادشاه نیز اطلاق شده است و در زمان میخائیل (مایکل) سوم بارداس که دایی و وزیر مایکل سوم بود، اعطا شد. حتی در زمان تئوفیلوس این لقب به Alexios Mosele که از طرف خود تئوفیلوس به عنوان ولیعهد انتخاب شده بود، اطلاق می شد. (در انگلیسی uncle هم به عمو گفته می شود و هم به دایی، ولی بارداس دایی و نایب السلطنه میخائیل سوم امپراتور بیزانس بود. )
بارداس برادر بزرگتر ملکه تئودورا (همسر امپراتور تئوفیلوس) بود. خانواده ی او از نژاد ارمنی بودند. در سال ۲۱۶ وی در “آبخازیا” اعراب را شکست داد. پس از مرگ امپراتور تئوفیلوس، زمامداری به پسر او میخائیل سوم رسید. به دلیل سن کم میخائیل، زمامداری کشور در عمل در دست مادر او ملکه تئودورا و دایی‌اش بارداس بود. (ویکی پدیا فارسی و انگلیسی)
به دلیل خدمات زیاد بارداس به امپراتوری بیزانس، میخائیل سوم به وی لقب قیصر داد.
بارداس همچنین دانشگاه قسطنطنیه را احیا نمود.
۲- فرزندی به نام یشوعا: یشوعا یا Joshua در روایت به عنوان پدر حضرت نرجس و پسر قیصر روم آمده است.
در مورد میخائیل با توجه به این که او ۲۷ سال عمر کرده و از زن خود بچّه دار نشده و بعد با همسر یک برده به نام باسیلیوس ازدواج کرده است و در میان سه فرزند باسیلیوس هم نام یشوعا وجود ندارد و تولد آنها سال ۲۴۵ قمری به بعد است. لذا نمی توانند پدر حضرت نرجس باشند و حتی اگر هم این گونه بود، بعید است که حضرت نرجس پدر پدر خود را غیر واقعی معرفی کند.
تئوفیلوس نیز زنی به نام تئودورا داشته است که هفت فرزند دارند: چند تا دختر و تعدادی پسر و در میان پسران نام یشوعا وجود ندارد. (که البته یکی از همین پسران مایکل سوم است).
بنابر ویکی پدیای انگلیسی بارداس دوبار ازدواج کرده است. وی از زن اولش دو پسر و دو دختر داشته است که یکی از این پسرها آنتیگونوس نام داشت. ولی نام دیگری مشخص نیست که می تواند همان یشوعا باشد. و بارداس زن دومش را طلاق داده است.
۳- سیزده سالگی حضرت نرجس در کاخ قیصر:
با توجه به این که میخائیل سوم در سال ۲۲۵ ق متولد شده و در دو سالگی، یعنی سال ۲۲۷ ق، به تخت نشسته و در سال ۲۵۳ ق از دنیا رفته است، لذا ۲۷ سال عمر کرده، اگر هم فرزندی داشت، ناممکن است که در طول زندگانیش نوه ای به سن ۱۳ سال داشته باشد.
با توجه به این که در سال ۲۲۷ ق تئوفیلوس از دنیا رفته است و امام حسن عسکری علیه السلام حداقل در سال ۲۳۰ ق متولده شده، به فرض اگر تئوفیلوس در سال آخر عمرش برای نوه اش مراسم ازدواج به پا کرده باشد که نوه اش در آن زمان ۱۳ سال دارد. یعنی در زمان تولد امام حسن عسکری علیه السلام، حضرت نرجس حداقل ۱۶ ساله بوده اند که تقریبا این نیز ناممکن می باشد.
بارداس در سال ۲۲۷ ق با به تخت نشستن خواهر زاده دو ساله اش (مایکل سوم) تقریبا اداره کننده امپراطوری بوده و بعد لقب قیصر دریافت کرده است و زن اوّل وی در ۲۴۰ ق فوت شد و خود او در سال ۲۵۲ ق از دنیا رفت. این نشان می دهد در سال های منتهی به تولد حضرت صاحب الزمان علیه السلام بارداس یک سیاست مدار پیشکسوت بوده و در سنی بوده که داشتن نوه ۱۳ ساله قابل قبول می باشد.

متی “Matthew” در انجیل خود در باب ۱۶ آیات ۱۸-۱۹ این طور نقل می کند: «و من ترا می گویم که تویی پطرس و بر این صخره، کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می سپارم و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشوده شود.»

با این کلمات، عیسای مسیح به پیتر امتیاز ویژه ای در برابر دیگر حواریون می دهد و او را به عنوان راهنمای مرام خویش انتخاب و معرّفی می کند.
… اسم واقعی او سیمون “Simon” و شغل وی ماهیگیری در کاپرنام “Copernaum” بوى جایی که او همراه برادرش اندرو “Andrew” در آنجا زندگی می کرد. در دوره ای که او مشغول کار در دریاچه گنازارت “Genazareth” بود، مسیح او را به مسیحیّت دعوت کرد و بعد از آن بود که مسیح به او لقب کپباس “Kcpbas” یا صخره را اعطا کرد که بر گرفته از پطرس در زبان لاتین می باشد (ریشه کپباس “Kcpbas” در زبان آرامی می باشد که به معنای صخره است).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد