یک پا را مد نظر بگیرید هم میتواند قدم برای خیر بردارد و هم میتواند لگد به دیگری بزند.اعضای بدن ما در کنترل تفکر انسانی هستند تفکر انسانی پیام دهنده به قلب هست قلب یک پمپاژ کننده خون هست اما قلب تفکری انسانست که آن قلب را معنا میدهد خون انتقال دهنده به ذهن و فکر تمیز دهنده آن.سلول های مغزی انسان هر گلبول قرمز خون و پرچم صلح خون در تقابل هم رنگ عشق میدهد.پس تفکر انسان هست که میتواند به تمام اعضای بدن کاربرد بدهد مثل چشم که بینایی هست و گوش که شنوایی.وجدان کجای بدن هست. وجدان انسان هم در مغز انسان هست که رفتارش نشان وجدانیت جسم او در انجام کردار و رفتار هست.انسانی که معنای انسانیت را در تفکرش جاری سازد هر جاندار را با مهربانی برخورد میکند اما بذر فکر او میتواند شامل اشتراک بذر فکر دیگری شود انسانها هر کدام که این بذر روشنایی را درون خود روشن کنند وسعت روشنایی رفتار خوب هست زیرا همانگونه که انسان ادرنالین در خود برون میدهد از ترس همانگونه برخورد محبت آمیز را میگیرد در خود.پس چرا انسان دیگری را ترس دهد بلکه او را در محبت آرامش دهد. این یعنی اینکه انسان موجودی هست که از اجزای مختلف ساختار بدنی تشکیل شده که این ساختار در اسکلت انسانی که جسم روکشی و روح درون بسیار حساس هست. زیرا روح درون بدن دارد. و این روح میتواند سخت بشود و میتواند روحی انسانی و کمال گیرنده شود.پس از ساختار بدن خود تفکر را جاری سازید تا دست شما فکر شما قدم شما حرف زدن شما بینایی شما شنوایی شما کمک کننده در برخوردتان تفکرتان بینشتان و انسانیتتان شود.