✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

فانوس-45

1-حمایت از فقرا و مظلومین و ستمدیدگان  بسیار کار انسانی و خوبی هست.

2-نانی که دو تکه شود و تکه آن به گرسنه ای رسد چه نیکو عملی هست.

3-آنی که گناهکاری را ببیند و بتواند در او تاثیر بگذارد  راهش را باید بلد باشد هیچگاه برخورد مستقیم و زننده باعث تغییر نمیشود بلکه تغییر با عملکرد شیوه ای  هست که انسان بتواند در آن با  کمک از خدا با عملکردی هوشمندانه کسی را جذب و به راه خدا آورد زیرا در آن دنیا او را که نجات بخشیده دوست میدارد زیرا او را به دره ننداخته و هاویه بلکه او را توانسته در عشق معنوی به خدا برساند گاهی بدون گفتن و حرکتی در زبان با روش بدن و بدون گفتار هم میتوان این بسته به هوش انسان مومن و صالح دارد زیرا گناه و گناهکاری خود در عقاید تعریفات متفاوت دارد و آنچه در یک عقیده گناه هست ممکنست در عقیده دیگر گناه به حساب نیاید پس در عقیده خود عمل کردن این بسته به افکار و تفکرات دارد.هر چند  در امورات زیادی گناه اشتراکات در عقاید هست مثل  ظلم حال این ظلم به انسان باشد یا حیوان .

4-راهنمایی دیگران به درستی مثال چراغ راهنما در بلوار میماند که اگر درست راهنمایی باشد از خطر جلوگیری میکند اما اگر نادرست بر خطر می افزاید.

5-انسانها آزاد آفریده شدند تا راه درست را پیدا کنند هیچ راهی را با میخ در سر نمیتوان فرو کرد مگر با انتخاب صحیح و بینش و تفکر صحیح زیرا آنی که هوشمندانه انتخاب کند با عشق و جوشش در آن راه میکوشد و آنی که جهان بینی گسترده دارد راه ها را  با اساس عدل عدالت قرار میدهد زیرا انسان را در تفکر و  بینش اشرف مخلوقات میداند در راه معنویت گول زدن نیست بلکه ارائه هست زیرا در معنویت آنی که هدفش رضایت پروردگار خداوند هست بدون منافع هست و  آنی که دنبال حقیقت و راه درست هست خود  راهش را انتخاب میکند راه درست به قله هست حال هر راهی که سر راست تر باشد خود نمایان میشود والا میشود فرقه و فرقه  گری یعنی بدون تفکر عمیق و دقیق راهی را انتخاب کردن زیرا فرقه در آنچه هست که با عقل و منطق درست در نمی آید فرقه هایی هستند که در معنویت نیستند و کلمات معنوی را خراب میکنند و اساس ذهن انسان را به کج راهه میبرند و از انسان و انسانیت دور میکند ولو اینکه فرقه چهره انسانی به آن کار بدهد اما پس آن خطر گمراهی ذهنی هست پس فرقه گرایی باطل خود از عقاید باطل و آموزه های باطل آن مشخص میشود زیرا آموزه هایی که سربلند کند از نبی کاذب مثال آن میشود که کج راهه بشود هدف نامشخص خدا کمک نمیکند و فیض در آن اشخاص جاری نمیشود زیرا در راه درست هدف و زمانبندی ها مشخص میشود و شخص و اشخاص در راهنمایی آمده تاثیر آن را در زندگی خود دریافت میکنند.آموزه های غلط آموزگاران نادرست چیزی بر انسان نه از معنویت نه از عملکرد نمیدهد.ولی آموزه های درست آموزگاران درست تعالیم درست در زندگی برکت و عملکرد و دیدن عملکرد آن و پیشروی به هدف و نمودار شدن امورات و نتیجه درست و  کار انجام میگیرد و در گروی آن صبر و استقامت هست و  تک بینی و من نگری و من درست گویی به جمعی میشود که عملکرد و باز عمل میبینند پس شخص و اشخاص در خودسازی کمال گرفتن قوی میشوند و  آموزه های درست را میگویند شما وقتی میگویید ظلم نشود حمایت از مظلوم و گرسنه و حمایت از ستمدیدگان این آموزه با هدف رویکرد گفتاری و عملی همگام میشود و نیاز به آن نیست غیر خود و خدا کسی بداند در کار خیر زیرا کار خیر برای رضایت خداست نه مخلوق بیند. مگر برای نشر درستی آنهم با پارامترهای خود باشد زیرا روش نشر درستی به دیگری آموزه درست میدهد مثل کار خیری که کسی در روش نویی انجام میدهد و آن را به دیگری می آموزد و در آن کار به درستی باشد زیرا در کار خیر اگر نادرستی باشد ضرر آن دوبرابربه خود شخص بر میگردد.و در کار معنویت اگر ناخالصی باشد که بدتر زیرا شوخی با خدا ممکن نیست زیرا خداوند همانقدر که مهربانست همانقدر در امورات معنوی و ربط به اعمال مخلوقاتش حساس هست زیرا خود روح هم حساس هست زیرا روح هم روح القدس منظورن روح پاک و انسجام دهنده خیر و نیکیست.در اتحاد دادن و درستی و محبت و اگر انسانی ارتباط خود را با این هدف قطع کند خود در ضرر هست زیرا  بسیار نیکوست که انسان روح القدس را بشناسد. و خداوند در کنترل این همه مخلوقات نظم بسیار دقیقی گذاشته عمل ما باز عمل ماست خوبی به خود ما و بدی به خود ما بر میگردد.اما در تفکر و امورات سر الهی و قوت به خود سخت گرفتن و خواستن درک ریز اسرار و بیش از قوت خود کاری انجام دادن خود را آزار دادنست زیرا در این قوت باید  ظرف وجودی شما به میزان مشخص بالا رود و ظرف نهایی آن در انسانها مقدار دارد.این مقدار یعنی شخصی نبی بشود یا بتواند معجزات کند.هر چند در عقاید این فرق دارد و تعریف معجزه و حد معجزه در عقاید فرق دارد مثلان در عقیده ای میگویند نفسش حق هست دعای خیر کند برایت به امید خدا کارت درست شود و سلامت بشوی مثلان. در تعریف دیگر آن باز فرقدارد ولی حد آن معین هست.کار بزرگ در آنست که تعریف دارد و کار بالا در معنویت هم تعریف دارد.فایده کار معنوی در عملکرد آن  فرق دارد  با فواید مادی نگری. زیرا فرد مادی نگر مطلق کار معنوی را با فایده مالی و  میزان مادیت اندازه میکند و شخص معنوی هم عاشق انسانهای معنویست و حتی دیدن و یا مثلان یک پست معنوی برایش به اندازه تمام ثروت های زمین می ارزد زیرا تشخیص میدهد آن پست معنوی مثال یا کلام معنوی  یا موعظه و... برایش خیلی ارزش معنوی دارد بصورتی که آن شخص را دوست میدارد البته با همان حس تشخیص اصلان خود شخص دریافت میکند آن انرژی درست را در معنویت. پس همه چیز با حس و هر کاری مراتبش تعریفات دارد و هر چیزی مقدار و هر کاری در خود تعریف مشخص دارد .گاهی یک نشانه الهی  در حالا آسمان یا زمین که  بتواند حقیقت متعالی شدن خود و دیگران باشد حفظ آن بسیار مهمست زیرا برای نسلهاست.پس امورات الهی و حفظ آنها شوخی بردار نیست بلکه حفظ آنها یعنی غیرت و درستی افراد هست که مثال بیت المال هست بیت المال از مال می آید  ولی آن  از بیت المال مهمترست  اسمی بگذاریم میشود  راهنمای بشریت یا نشان معنویت  و قدرت خالق در قوت و هر شخصی قوت دارد منتها تعریف آن قوت در قوت حفظ آنست زیرا قوت حفظ و قوت دیگر  هدیه خداوند برای همه جهانست برای همین قوت تعریف جمعی پیدا میکند و از من نگری به ما نگری تغییر میکند زیرا مال من و تو نیست مال هدایت هست و مال هدایت مال کلی هست کلی که در معنویتن.و دیگر آن یک نوع اتفاق نمی افتد مگر به شکل دیگر آن و ممکن هست و ممکن هم نیست و اما غیر ممکن در کار خدا نیست مگر در زمان هایی که اسرار باشد خداوند هدیه های بیشتری داده یا صلاح بداند بدهد.آمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد