در تاریخ وقتی مردم با وعده های الهی مواجه میشدند با بستر قدیم آن موافق و بستر جدید آن مخالف بودند و یا هم بت پرست بودند و زیر یوق بندگی بت پرستان.یا اینکه تقاضاهای عجیب و غیر منطقی با ساختار نابودی بشریت را میخواستند خدا را در ابرها نازل کند تا چهره خدا را ببینند.یا مثلان زمین تبدیل شود به زمین دیگر و یک کار خیلی عجیب دور از منطق عقلی و عملی و به قول امروزی اکشن هالیوودی.و زمانهایی تقاضاهای آیت الهی محکم یا نشانه آسمانی از تصدیق میخواستند و باز با همان انکار میکردند.گذشته را مکتوب قبول میکردند و آنی که می آمد رد این نشان از یوق بندگی زمینی و منافعی زیر یوق داشت.ثروت کلان بت پرستان عیاشی خوشی آنها و استعمار مردم.بر آن بود که به همان بت پرستی یا همان صدوقیان فریسیان در تعالیم منافعی آنها از پیشبرد شریعت امروز چه سود میدهد نه اصل شریعت را اجرا کنند. ترس وحشت خشونت.اخراج از کنیسه ها.حمله کردن. وحوشیت در غالب آدمی.و به جهنم رهسپار شدند و به جهنم رهسپار خواهند شد آنهایی که اگر بار بار دیگر رجعت تولد دوباره با همان مشخصات اخلاقی صورتی نکات ریز اخلاقی نکات ریز حتی بدنی حرفی زبانی کلامی رفتاری نوشتاری خورد خوراکی زندگانی حرف زدنی صورت علامات.و همه ریز ریز آن نه تناسخ در شکل باطل آن به شکل حیواناتو نمیدونم شخص دیگر نه همان شخص دقیق که حتی در علم امروز در آزمایشات حتی ممکنست آثار درون بدنی آنها باشد و غیر ممکن نمیتواند باشد پس خوبان به سمت خوبی و بدان به سمت بدی گرایش دارند و قوت ندارند مگر زور و بدی و قوم ها را خوردن در مال.و اصلاح نشدن آنها به قول فیلمی بود تنها دوبار زندگی میکنیم مثال البته از آنهایی که باید زندگی دوباره یابند یا بد مطلق از خوب نشدن یا خوب تا خوب مطلق شدن.جبر و اختیار یعنی خداوند جبار نیست اما اختیار داده چون مهربانست و ذات آدمیست که خوی زندگی گذشته اش را دارد برای آنهایی که خداوند لازم میداند فرصت یابند تناسخ باطل هست باطل باطل. و رجعت و تولد دوباره به دو معنی تولد بهتر شدن یا بدتر شدن که خصوصان لازمه بهتر شدنست.و تولد دوباره به رحم مادر بر میگردیم.همان رجعت منتها به زبان دیگر آن مگر رجعت هایی که یدفه خاص باشد و نیاز به تولد نداشته باشد آن حکمت خداست.چگونگی بیرون آمدن آن هم حکمت دانش خداست.غیر آن حدس گمان میشود.یا آنچه مکتوب هست اما خداوند بنابر حکمتش علل و حوادث عالم را تغییر دهد تا بفهماند خداوند هست که آفریدگارست نه بنده حکم کننده بر خدا.این مشیت حق بنابر شرارت جهان یا علل های اسراری تغییر یا ممکن همانگونه یا همانطور اتفاق بیفتد .