میهمان را گرامی می داشت. با فقرا مجالست داشت و آنها را سوار می کرد و به نیازهایشان رسیدگی می کرد. برهنگان را می پوشاند. گرسنگان را سیر می کرد
اهمیت امورى از این دست، سبب شده که جامعه کوفه، غیرمتعارف و با ویژگىهاى منحصر در اذهان ترسیم شود. بنابراین باید آن دیار را از نگاه جامعهشناختى بررسى و ارزیابى کرد تا علل و عوامل بىوفایىهاى آنها روشن شود.
حادثه عاشورا بیست سال پس از شهادت امام على علیهالسلام رخ داد و در ادامه خواهیم گفت که در این مدت، شیعیان کوفه بهشدت تحت فشار قرارگرفتند و بسیارى از آنها کشته یا کوچانده شدند و اگر چنین اتفاقهایى نمىافتاد، نسل عصر امام حسین علیهالسلام نسل جدید بود. لذا مردم این شهر همان مردم عصرهاى پیشین نبودند و براى شناخت ساکنان کوفه در سال شصت، نمىتوان به همه اخبار مربوط به سالهاى قبل تمسک جست. اگر امام حسین علیهالسلام از بىوفایى یا باوفایى کوفیان سخن رانده است، منظور مردم عصر خودش است نه عصرهاى بعد. وقتى امام حسین تصمیم گرفت به کوفه برود، برخى اطرافیان، بىوفایى کوفیان را به امام على و امام حسن علیهماالسلام یادآورى کردند، اما حضرت به یاد آورى آنها توجه نکرد. شاید بىتوجهى حضرت به این دلیل بود که مردم آن روز غیر از مردم عصر پدر و حتى برادر بزرگوارش بودند. بنابراین، پیمانشکنى کوفیان در هر زمان را مىبایست جداگانه تجزیه و تحلیل کرد، چنانکه ما در این پژوهش در پىشناخت جامعه کوفه در عصر امامحسین علیهالسلام و در سال شصت هجرى هستیم و به اخبار مربوط به مردمان پیشین کمتر توجه کردهایم.
مشکل اساسى براى شناخت جامعه کوفه، غرض ورزىها در ثبت تاریخ آن و عدم دسترسى به جزئیات حوادث است. بهعنوان نمونه در تاریخ آمده است که در منزل هانى موقعیتى براى مسلم پیش آمد که مىتوانست عبیداللّه را بکشد، اما نکشت. اخبار در این مورد مضطرباند و ما نمىدانیم واقع امر چه بوده که مسلم چنین نکرد. آیا مراعات هانى را کرد که دوست نداشت عبیداللّه در خانه او کشته شود؟ اگر عبیداللّه در حال عیادت کشته مىشد، آیا
عواطف مردم به نفع او تحریک نمىشد؟ آیا خواست به فرموده پیامبر صلىاللهعلیهوآله عمل کند که از ترور نهى کرده بود؟ به هر حال ما نمىتوانیم قضاوت قطعى در این زمینه ارائه کنیم.
نمونه دیگر اینکه پس از محاصره کاخ توسط مسلم، چنان مردم از اطراف او پراکنده شدند که هیچ یارى براى او نماند، در حالى که در میان همپیمانان او، از جان گذشتگانى، چون حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه و ابوثمامه بودند که تا پاى جان، امام را یارى کردند و در کربلا به شهادت رسیدند. از سرنوشت افرادى از این دست در این برهه حساس خبرى نیست.
به هر حال، تحلیلهاى ارائه شده براساس همین خبرهاى اندک و گاه نادرست است. اگر اخبارِ بیشتر و روشنترى از حوادث آن دوران داشتیم بهتر مىتوانستیم به تحلیل امور بپردازیم. در این نوشتار بدون اینکه بهدنبال اثبات نظریه خاصى باشیم درصدد بررسى علت بىوفایى کوفیان به حضرت سیدالشهداء علیهالسلام هستیم تا واقع امر روشن شود.
براى دست یافتن به آمار جمعیت کوفه در زمان قیام امام حسین علیهالسلام نمىتوان به آمارهاى مربوط به سالهاى قبل تمسک جست، زیرا پس از شهادت امام على علیهالسلام وقتى زیادبنابیه (م53ق) درسال پنجاه از سوى معاویه والى کوفه شد، شیعیان را بهشدت تحت فشار قرار داد؛ به تعقیب شیعیان مىپرداخت و حتى اگر آنها را زیرسنگ مىیافت، مىکشت، آنها را به وحشت مىانداخت، دست و پایشان را قطع مىکرد، بهصلیب مىکشید، با آهنِ گداخته چشمان آنها را کور مىکرد و نیز به جاهاى دیگر مىپراکند، به گونهاى که هیچ شیعه معروف و
بنابراین براى دست یافتن به تعداد جمعیت کوفه در زمان قیام عاشورا باید به آمارهاى همان زمان توجه کرد. برخى جملههاى کوفیان در دعوتنامهها چنین بود: «انّا معک مائة ألف»(2) و «أقدم علینا فنحن فى مائة ألف».(3) با توجه به اینکه جمعیتى هم طرفدار امام نبودند، مىتوان حدس زد که جمعیت کوفه، اعم از جنگجو و غیر جنگجو، زن و مرد و کودک، حدود 150 هزار نفر بوده است. اینکه در بعضى نقلها آمده است آنها در نامهها نوشتهاند: «ان لک هاهنا مائة ألف سیف»(4) از جمله مبالغهها یا اشتباههاست و ظاهرا اشاره به جمعیت طرفدار امام دارد، زیرا بیشترین آمار در مورد تعداد بیعت کنندگان با امام علیهالسلام چهل هزار نفر است.(5)