✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

امام حسین(ع)

    شهر بزرگى که ساکنان آن از طوایف و قبیله‏هاى گوناگون و با اعتقادات مختلف تشکیل شده است، مردم آن هدف واحدى ندارند. برخى اهداف دعوت کنندگان که از اخبار به‏دست مى‏آید، چنین است:

    الف ـ تشکیل حکومت عدل اسلامى : عموم دعوت کنندگان را افرادى تشکیل مى‏دادند که صادقانه خواهان تشکیل حکومت عدل اسلامى از سوى امام بودند.

    در جنبش‏هاى اعتراض‏آمیز، اقلیتى بپا مى‏خیزند و پس از پیشرفت‏هاى اساسى، توده مردم دنباله‏رو اقلیت مى‏شوند. اما هرگاه توده‏ها زندگى خود را در خطر ببینند، صحنه را ترک کرده، کمتر حاضرند ضربه‏هاى سنگین مادى و جانى را تحمل کنند، و معمولاً تنها افراد اندک تا پاى جان در صحنه باقى مى‏مانند.

    در مورد کوفه نیز توده مردم صادقانه و با قصد قربت از امام دعوت کردند و گرنه حضرت دعوت آن‏ها را نمى‏پذیرفت، اما وقتى پاى جان به میان آمد افراد اندکى باقى ماندند، لذا امام وقتى وصف کوفیان را شنید به‏طور کلى در مذمت مردم فرمود :

    الناس عبید المال، والدین لغو على ألسنتهم، یحوطونه ما درّت به معایشهم، فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیّانون؛(1) مردم بنده مال‏اند و دین لق لقه زبان آن‏هاست؛ تا

وقتى که دین سبب رونق معیشت آن‏هاست به‏دنبال آن مى‏روند، اما وقت آزمایش، دین‏داران کم مى‏شوند.

    پیش از نامه‏نگارى‏ها سلیمان‏بن‏صرد نیز پیمان‏شکنى مردم را احتمال مى‏داد. پس از رسیدن خبر مرگ معاویه وقتى مردم کوفه در خانه او تجمع کردند، خطاب به مردم گفت: اگر واقعا او را یارى مى‏کنید و با دشمنان او به جهاد برمى‏خیزید برایش نامه بنویسید. اگر در خود سستى مى‏بینید، او را فریب ندهید. مردم گفتند: نه، تا پاى جان با دشمنان او مى‏جنگیم.(1) کسانى که چنین پاسخى به سلیمان دادند، از روى نفاق نبود.

    سعد بن عبیده مى‏گوید: چند تن از برجستگان کوفه را روز عاشورا دیدم که بر تپه‏اى با گریه دست به دعا برداشته مى‏گویند: خدایا، یاریت را نصیب حسین علیه‏السلام کن. به آن‏ها گفتم:اى دشمنان خدا! آیا نمى‏آیید تا او را یارى کنید؟(2)

    در عین حال که توده‏ها چنین روحیه‏اى دارند، اگر به درستى هدایت شوند و موانع بزرگ پیش نیاید مى‏توانند تحولات شگفتى را پدید آورند. در واقع، لبیک امام به این دسته از کوفیان بود که صادقانه خواهان تشکیل حکومت عدل اسلامى بودند و آن‏ها اکثریت را تشکیل مى‏دادند، و این اعتناى امام کاملاً منطقى بود و فریب نخورد. اگر از همان ابتدا معلوم بود که پاى جان در میان است و امام و یاران او به شهادت مى‏رسند اساسا اکثریت کوفیان نامه‏اى به

امام نمى‏نوشتند، مگر جان برکفانى، چون حبیب‏بن‏مظاهر و منافقانى که خواهان به شهادت رساندن امام بودند.

    ب ـ باز گرداندن موقعیت کوفه : در زمان حکومت امام على علیه‏السلام این شهر پایتخت حکومت بود و موقعیت ویژه‏اى داشت، اما پس از شهادت آن حضرت، عادتا موقعیت سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى این شهر کم رنگ شد و شام، رقیب اصلى کوفه بود.

    چه بسا باز گرداندن موقعیت کوفه، انگیزه برخى دعوت‏ها بود. روشن است که انگیزه‏هاى این‏چنینى در واقع، عوامل دنیایى هستند و کمتر افرادى یافت مى‏شوند که براى رسیدن به دنیا آماده جان فشانى باشند و در برابر تهدیدهاى جدى عقب‏نشینى نکنند.

    ج ـ رسیدن به مال و جاه : وقتى امید به پیروزى هر انقلابى وجود دارد، در میان انقلابى‏ها کسانى یافت مى‏شوند که در واقع با حمایت از انقلاب به دنبال منافع مادى خود هستند. این افراد در وقت تهدیدها و تطمیع‏ها شکننده‏تر از دیگرانند. تعداد زیادى از اشراف و سران قبایل کوفه جزء این طبقه بودند. انگیزه ترویج عدالت و دیانت در این طبقه، کم رنگ بود و وابستگى به مادیات و قدرت، از آن‏ها شخصیت‏هایى سست عنصر و مصلحت‏اندیش ساخته بود، به‏گونه‏اى که عبیداللّه‏ آن‏ها را خرید. چند تن که از کوفه نزد امام آمده بودند به حضرت گزارش دادند که اشراف با گرفتن رشوه، دشمن تو شده‏اند. آنان با نامه‏نگارى‏هایشان مى‏خواستند استفاده‏هاى مادى از تو ببرند.(1)

    اشراف و سران قبایل دیده یا شنیده بودند که امام على علیه‏السلام میان عالى و دانى فرق نمى‏گذاشت، چنین شیوه‏هایى به مذاق این قبیل افراد خوش نمى‏آمد. از این‏جا مى‏توان حدس

زد اینان از همان ابتدا به جدّ امام را دعوت نکردند تا حکومتى مانند حکومت پدرش تأسیس کند. اینان با یأس خود و بریدن از جنبش، علاوه بر تضعیف روحیه جبهه انقلابى، عده‏اى را نیز به دنبال خود مى‏کشاندند.

    د ـ هم‏رنگى با جماعت : هرگاه در جوامع موجى پدید مى‏آید، برخى از عوام، خود را هم‏رنگ جماعت کرده با فضاى موجود، همراهى مى‏کنند، بدون این‏که عملکرد آن‏ها با آگاهى و اعتقاد باشد، از این‏رو به سرعت تحت تأثیر تبلیغات قرار مى‏گیرند و جوّ جامعه به هر سمت و سو باشد به همان طرف حرکت مى‏کنند. علاوه بر توده مردم، مصلحت‏اندیشانى، چون اشراف و سران قبایل که در فکر موقعیت خود در آینده هستند نیز گاه به رنگ جماعت در مى‏آیند.

    در میان دعوت‏کنندگان، عده‏اى نیز به انگیزه هم‏رنگى با جماعت، دعوت‏نامه نوشتند و تا وقتى که فضا به نفع امام بود با مسلم بیعت کردند، اما با تغییر فضا به نفع عبیداللّه‏ تغییر موضع دادند.

    ه ـ نفاق و ضربه به امام : در میان دعوت کنندگانِ برجسته، منافقانى بودند که هدفشان ضربه زدن به امام بود و شاید مى‏خواستند با کشاندن امام به کوفه، او و یارانش را به قتل برسانند تا سدّى از برابر یزید برداشته شود، لذا شب عاشورا امام فرمود :

    إنّما یطلبوننى و قد وجدونى، و ما کانت کُتُبُ من کَتَبَ إلىّ فیما أظنّ إلاّ مکیدة لى وتقربّا إلى ابن معاویة بى؛(1) آنان تنها مى‏خواهند به من دست پیدا کنند. به گمانم نامه‏هاى آن‏ها تنها براى فریبم بود تا به‏وسیله من به پسر معاویه نزدیک شوند.

    این عده در عوض شدن مسیر انقلاب سهم زیادى داشتند.

    مردم کوفه در حوادث مختلفى چون جنگ‏هاى جمل، صفین و نهروان کشته‏هاى زیادى داده بودند و آثار روانى و ویرانى‏هاى این حوادث هنوز باقى بود. هم‏چنین وقتى زیادبن‏ابیه در سال پنجاه، حاکم کوفه شد، دوست داران اهل‏بیت را بسیار آزار داد و آن‏ها را کشت و آواره کرد. این خاطره‏هاى تلخ مى‏توانست موجب دورى کوفیان از حوادث خطرناک باشد، زیرا آن‏ها مرعوب شامیان بودند، لذا هنگام محاصره کاخ عبیداللّه‏ همین که شایع شد شامیان در راهند، به سرعت اطراف مسلم را خالى کردند.

    در حوادث تلخ گذشته، جان برکفان واقعى که تنها به شعار بسنده نمى‏کردند، شهید شدند، چنان‏که عده‏اى از آن‏ها در زمان امام على علیه‏السلام به شهادت رسیده بودند. پس از شهادت آن حضرت نیز معاویه، شیعیان، به‏ویژه ساکنان کوفه را تحت فشار قرار داد. برخى از جان‏برکفان در طول بیست سال به شهادت رسیدند یا از این شهر به جاهاى دیگر پراکنده شدند. بنابراین، در زمان قیام امام حسین علیه‏السلام عده معدودى جان برکف باقى مانده‏بود.

Image result for ?حسام الدین شفیعیان-عکاسی?‎حافظ شیرازی زلفت هزار دل به یکی تار
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد