در آن هست که هر خشت مکان عبادتگاه خداوند به درستی ایمان قوی اتحاد بنا میشود.کسی معطل آجر نمیشود زیرا آنی که آجر میدهد آنی که آهن میدهدو آنی که میسازد در اتحاد هم هست. و آنی که میسازد در آنان اتحاد میسازد . کسی معطل من ساختم من برترم نمیشود بلکه آنچه ساخته شده از آن عبادت خداست.کسی نمیگوید من اندیشه من درست هست بلکه رفتار اوست و جامعه رفتاری اوست که نشان ریشه قوی آن دارد.مرحم جای زخم میشود. کسی بر هم زخم نمیزند بلکه آنی که درستی را تجویز میکند در اتحاد هست نه در منیت.من تصمیم گیرنده به مای تصمیم گیرنده رجوع میکند و در تفکر همه در رضایت خدا جمعی میشود که اتحاد قلبی آنها به درستی رهنمود میکند.انسان جایز الخطا با کاری بیرون رانده نمیشود زیرا آنقدر از هم خبر هست که در هم مرحم شوند. و در این اتحاد قوی بدی خشکانده میشود و منافع مادی جایش را به منافع جمعی میدهد.انسان خطاکار بهبود میابد و انسان درستکار میشود انسان در تاریکی ورودش را به جامعه ایمانی میابد که در آن همه عبادت خالصانه خدا میکنند خداوند هم در این درستی هست که آن بهشت حقیقی خود را چه در اعمال و چه در حیات بعد موت به همچنین انسانهایی عرضه میکند زیرا چه حیوانو چه گیاه و چه انسانها همه در اعمال خود نیکی و محبت را به هم هدیه دادند و زخم بر هم نزدند و مرحم هم شدند.