✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

قرآن کریم

و باز به یاد آرید که موسی برای اتمام حجت به قوم خود گفت اگر شما و همه اهل زمین یک مرتبه کافر شوید خدا از همه بی نیاز است او محتاج عبادت و شکر خلق نیست بلکه بندگان به طاعت و شکر خدا محتاجند تا بدین وسیله به کمال و سعادت و نعمت برسند.

...

و اگر کافران با تو در اوامر حق جدل و خصومت کنند آنها را بازگو که من جزای کار شما با خدا واگذارم خدا به آنچه می کنید بهتر آگاه است.

...

سوره ابراهیم

76-او به علم ازلی آنچه در نظر  این مردم پیدا و آنچه  ناپیداست همه بر او پیداست و به همه داناست و بازگشت کلیه امور به سوی خداست.

...

سوره نحل

93-روزی از آنچه می کنند بازخواست می شوند.

...

سوره طه

16-پس زنهار مردمی که به قیامت ایمان ندارند و پیرو هوای نفسند تو را از یاد آن روز هولناک باز ندارند  و غافل نکنند وگرنه هلاک خواهی شد.

...

سوره نساء

172-هرگز مسیح ابا و استنکاف ندارد از بنده خدا بودن و فرشتگان مقرب نیز به بندگی او معترفند و هر کس از بندگی خدا سر پیچد و دعوی برتری کند زود باشد که خدا همه را به سوی خود محشور سازد.

قرآن کریم

سوره حج

ای مردم مشرک کافر بدین مثل گوش فرا دارید تا حقیقت حال خود بدانید آن بتهای جماد که بدون خدا معبود خود میخوانید هرگز بر خلقت مگسی هر چند همه اجتماع کنند قادر نیستند و اگر مگس ناتوان چیزی از آنها بگیرد قدرت بر بازگرفتن آن ندارند بدانید که طالب و مطلوب یعنی بت و بت پرستان یا عابد و معبود و یا مگس و بتان هر دو ناچیز و ناتوانند.


سوره نمل

و با آن که پیش نفس خود بیقین دانستند معجزه خداست باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند بنگر تا عاقبت آن مردم ستمکار فاسد به کجا انجامید/ و چگونه هلاک شدند؟


سوره فرقان

یا پنداری که اکثر این کافران مطیع نفس حرفی می شنوند یا فکر و تعقلی دارند؟ حاشا اینان در بی عقلی بس مانند چهار پایانند بلکه نادان تر و گمراه ترند.


سوره اسراء

 و چنانچه از ارحام و فقیران ذوی الحقوق مذکور چون فعلا نادار هستی ولی در آتیه به لطف خدا امیدواری اکنون اعراض کرده و توجه به حقوقشان نتوانی کرد باز به گفتار خوش و زبان شیرین آنها را از خود دل شاد دار.

حضرت محمد (ص)

در مجلس دارای ادب، سکوتش دارای حکمت و حیای آن حضرت قابل تـو صیف نیست زهد پیامبر با احدی قابل مقایسه نمی باشد، فقیر و غنی در منظر آن حضرت هیچ تفاوتی باهم ندارند جز بـه تقوای الهی، همیشه حق بر زبانش جاری، لبخند بر لب، و فروتن‌ترین مردم بود، آنقدر مهربان و نازک دل بود کـه همه ی مردم مشتاق زیارت آن حضرت بودند.

قالَ(صلی الله علیه وآله): سَیَأتی زَمانٌ عَلی اُمتَّی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ کَما یَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إبْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَهِ أشْیاء: الاْوَّلُ: یَرَفَعُ الْبَرَکَهَ مِنْ أمْوالِهِمْ، وَ الثّانی: سَلَّط اللّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً جائِراً، وَ الثّالِثُ: یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلا إیمان.([20]) فرمود: زمانی بر امّت من خواهد آمد که مردم از علماء گریزان شوند همان طوری که گوسفند از گرگ گریزان است، خداوند چنین جامعه ای را به سه نوع عذاب مبتلا می گرداند: 1 ـ برکت و رحمت خود را از اموال ایشان برمی دارد. 2 ـ حکمفرمائی ظالم و بی مروّت را بر آن ها مسلّط می گرداند. 3 ـ هنگام مرگ و جان دادن، بی ایمان از این دنیا خواهند رفت.

معجزه، از مصدر «اعجاز» به معناى درماندگى، ناتوانى و نیز پایان هر چیز است. (معجم مقاییس اللّغة، ج 2، ص221) اعجاز، به معناى ناتوان کردن یا ناتوان یافتن دیگرى است. بنابراین در اصطلاح، عملی است که از سوی برگزیدگان الهی صادر می‌شود، به گونه‌ای که سایرین از انجام چنین عملی عاجزند. امام صادق علیه‌السلام درباره علت عطای معجزه به انبیا و برگزیدگان الهی فرمود: لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب‏؛ براى آنکه دلیل بر صدق و راستى گفتار ایشان باشد، و معجزه علامت و نشانه‌‏ای است که خداوند عطا نمی‌فرماید مگر به انبیا و رسل و حجج خود، تا درستى گفتار راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود.» (علل الشرائع، ج‏1، ص122) از این جهت یکی از صادره‌های منسوب به پیامبر(ص) و اهل‌بیت وحی علیهم‌السلام، معجزاتی است که به‌مناسبت‌های مختلف از سوی ایشان صورت می‌گرفت

حضرت محمد (ص)

عبدالله، پدر محمد(ص)، چند ماه پس از ازدواج با آمنه دختر وهب، رئیس طایفه بنی‌زهره، به سفری تجاری به شام رفت و هنگام بازگشت، در یثرب درگذشت. برخی سیره‌نویسان، درگذشت عبدالله را چند ماه پس از ولادت محمد(ص) نوشته‌اند. محمد(ص)، دوران شیرخوارگی را نزد حلیمه، زنی از قبیله بنی‌سعد گذراند. وقتی محمد شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام و خویشان (از طرف مادر عبدالمطلب از طایفه بنی عَدِی بن نّجّار)، به یثرب برد. در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء درگذشت و همانجا دفن شد. آمنه در وقت درگذشت، ۳۰ ساله بود.[۱] پس از وفات آمنه، عبدالمطلب، پدربزرگ پدری محمد(ص)، سرپرست او شد. محمد هشت ساله بود که عبدالمطلب درگذشت و عمویش ابوطالب سرپرستی او را عهده‌دار شد

 ابوجهل گفت: آیا محمد در میان شما چهره‌اش را به خاک می‌‌مالد[1] گفتند: بلی. گفت: سوگند به لات و عزی اگر او را ببینم که چنین می‌نماید، پای خود را بر گردن او می‌گذارم و چهره‌اش را با خاک آلوده می‌کنم. آن گاه نزد پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  آمد، در حالی که آن حضرت نماز می‌خواند. او به گمان خود می‌خواست، پای خود را بر گردن پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  بگذارد، اما ناگهان حاضران دیدند که به عقب می‌آید و گویا با دستهایش می‌خواهد از آسیب چیزی خود را مصون بدارد.
گفتند: تو را چه شده است؟ گفت: میان من و او چاله‌ای از آتش قرار گرفت. بعداً پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  فرمود: اگر به من نزدیک می‌شد، فرشتگان او را پاره پاره می‌کردند

قریش از شدت اذیت و آزار خویش نسبت به پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم  از اولین لحظه‌های دعوت آشکار تا آخرین لحظه‌های پیروزی دعوت، کاهش ندادند. در این دوران آیه‌های زیادی بر اونازل می‌شد و او را به صبر، بردباری و گذشت دعوت می‌داد و سرگذشت انبیاء پیشین را متذکر می‌شد و بدین صورت غم و اندوه را از او دور می‌ساخت؛ چنانکه خداوند خطاب به ایشان فرمود:
{ وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلا (١٠)} (مزمل، 10)
«در برابر چیزهایی که می‌گویند، شکیبایی کن و به گونۀ پسندیده از ایشان دوری کن.

رجعت چیست و نخسین رجعت کننده کیست؟/قلم بارانی/ جاده بازم تب رفتن دارد مرغ باغ