✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

امام حسین علیه‌السلام

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم


گروه معارف: یک نویسنده و پژوهشگر دینی گفت: استبداد زمان با ترور شخصیت امام حسین(ع) و متهم کردن ایشان به ارتداد، توانست زمینه و موجبات قتل آن حضرت را فراهم کند و در غیر این صورت، موفق به انجام این کار نمی‌شدند
ایکنا: در طول تاریخ تفاسیر و تحلیل‌های زیادی از واقعه عاشورا صورت گرفته است، چه در میان شیعه، چه در میان اهل سنت و چه از سوی فرقه‌های دیگر. کدام یک از این تفاسیر منجر به تحریف واقعه عاشورا شده است؟
صحتی: اصلا خود واقعه عاشورا از تحریف شروع شد. یعنی اگر دقت کنیم، پیش از آنکه شخص امام حسین(ع) را بکشند، ترور شخصیت ایشان را پیش از عاشورا شروع کرده بودند، از زمان معاویه، مخصوصا در شامات و بعد این را به حجاز و عراق توسعه داده بودند. تحریف اندیشه‌های امام حسین(ع) قبل، هم‌زمان و بعد از عاشورا بوده. لذا بعد از عاشورا، ابتدا موضع‌گیری‌های فرزندان و جانشینان امام حسین(ع) و سپس پیروان امام کاملا دفاعی بوده. مثل کار امام حسین(ع). همان‌طور که مبارزه ایشان، دفاع بود، بعد از آن از اندیشه هم دفاع صورت گرفت و به اصطلاح، پاسخ‌گویی به حملات و اتهامات عقیدتی بود. امام حسین(ع) را ابتدا ناجوانمردانه به ارتداد متهم کردند، سپس کشتند. بعد از کشتن ایشان هم تلاش کردند به این فاجعه مشروعیت ببخشند. این امر در میان مسلمانان ادامه داشت و بعدها از قرن چهارم به بعد به آن صورت مکتوب دادند. لذا علمای ما در پاسخ به آن‌ها حرف‌هایی زدند. تمام صحبت‌های علمای ما بیش‌تر دفاعی و انفعالی است. حتی آن‌ها کار را به جایی رساندند که گفتند کار حسین(ع) نوعی القاء نفس در تهلکه(مهلکه) بود و به این آیه شریفه قرآن استناد می‌جستند که می‌فرماید:«لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» و در پاسخ به این است که شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء آن حرف‌ها را می‌زند. لذا برخلاف اینکه شما پرسیدید چه زمانی منجر به تحریف شد، می‌خواهم بگویم اصلا قتل امام حسین(ع) در میان انواع و اقسام تحریفات امکان پیدا کرد. اصلا قاتل امام حسین(ع)، تحریفات بود و یکی از اهداف جانشینان پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان، مبارزه با تحریف بود که این مبارزه در زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به اوج خود می‌رسد. یعنی این‌گونه نبود که تحلیل شهادت امام حسین(ع) منجر به تحریف شود، بلکه برعکس، می‌خواستند امام حسین(ع) را از لابلای آن همه تحریفات انباشته و متراکم نجات داده و ایشان را تبرئه کنند. اگر به متون زیارتی هم‌چون زیارت عاشورا و وارث نگاه کنید، این عبارت را می‌بینید:«اشهد انک قد اقمت الصلاه و آتیت الزکات و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و اطعت الله حتی اتیک الیقین»، این همه شهادت‌ها برای رفع آن اتهامات واهی و تهمت‌های ناجوانمردانه است که با همان‌ها توانستند امام حسین(ع) را بکشند و الا اگر این بستر را آماده نمی‌کردند، نمی‌توانستند آن فاجعه را بیافرینند. بعد از عاشورا نیز ادامه داشت. خدا می‌داند چقدر به شکرانه قتل امام حسین(ع) مسجد ساختند. رساله‌ای هست متعلق به اواخر قرن چهارم از محقق کرکی به نام«التعجب» که طبق مطالب مندرج در آن، کسانی که لباس‌های امام حسین(ع) را غارت کرده بودند، به این کار افتخار می‌کردند و برایشان نماد مسلمانی و تدین بود، حتی آن طایفه را با ابزار و وسیله‌ای که غارت را انجام داده بودند، می‌شناختند. نعلین اسب‌هایی را که با آن‌ها بر پیکر امام تاخته بودند، بر سردر خانه‌هایشان نصب کرده و به آن افتخار می‌کردند که الان در خرافات هم هست و عده‌ای خیال می‌کنند برای دفع چشم زخم است، در صورتی که این، کار قتله امام حسین(ع) بوده، آن ده نفری که روی جسد امام حسین(ع) اسب تاخته بودند، نعلین آن اسب‌ها را به عنوان تبرک و مدال افتخار سردر خانه خود زده بودند.   
ایکنا: این موضوع در مورد تحلیل‌های اندیشمندان شیعه درست است. منظور تحلیل‌هایی است که فرقه‌های دیگر در رابطه با عاشورا ارائه داده‌اند و در واقع این قیام را تحریف کرده‌اند.
صحتی: بیش‌تر سخنان و اهداف امام حسین(ع) را تحریف کردند. اصلا کار دشمن همین بود و اگر این کار را نمی‌کرد، نمی‌توانست امام حسین(ع) را بکشد. اما بعدها این تحریفات توسط دوستان نیز ناخواسته صورت گرفت که به نظر می‌آید منظور شما بیش‌تر همین‌ها بوده است. نمونه این‌ها یکی دو تا نیست، زیاد است. اگر بخواهیم از تحریف سخنان امام حسین(ع) مثال بزنیم، همه سخنی از امام حسین(ع) را شنیده‌اند که می‌فرماید:«انا قتیل العبرات». این را همه جا این‌گونه ترجمه می‌کنیم که امام حسین(ع) فرمود من کشته اشک‌ها هستم. آن وقت این برداشت صورت می‌گیرد که هدف امام حسین(ع) این بود که کشته شود تا مردم برایش گریه کنند و با این گریستن‌ها، گناهانشان پاک شود. در صورتی که این امر خیلی تحریف و تحقیر است. گریه کردن هم می‌تواند هدف باشد؟ یعنی امام حسین(ع) می‌گوید من کشته می‌شوم تا برایم گریه کنند؟ اگر دقت کنید، این سخن معنای دیگری دارد. من ابتدا کلمه قتیل را جستجو کردم و بعد آن را به مضاف‌های دیگر اضافه کردم، مثلا قتیل الحب، در عربی لفظ عشق به کار برده نمی‌شود. معنای عشق را با لفظ حب به کار می‌برند و به کسی که بر سر خواستن عشقی کشته شده باشد، قتیل الحب می‌گویند. یا اگر کسی با شمشیر کشته شود، به او می‌گویند قتیل السیف. در همه این موارد، مفعول به فاعل اضافه شده است. قتیل به معنای مقتول است. قتیل العبره یعنی کشته شده اشک، کسی که اشک‌ها او را کشته است. این سخن را امام حسین(ع) قبل از شهادت خود گفته است. پیش‌بینی است. در آستانه فاجعه عاشورا که از مرگ معاویه تا این واقعه، شش ماه طول کشید، در این مدت ائمه جمعه و جماعات و خطبای رسمی در مساجد می‌گفتند درست است که حسین بن علی(ع) فرزند پیامبر است، پیامبر او را می‌بوسید و درباره او چنین و چنان گفته و عزیز و محترم است، اما چه کنیم که در میان مسلمانان دو دستگی ایجاد کرده، اگر همین‌طور پیش برود، مجبوریم جلویش را گرفته و او را بکشیم. این‌ها را می‌گفتند و مزورانه گریه می‌کردند. شاید عده‌ای هم اعتقادشان همین بود و گریه می‌کردند. این‌ها را امام حسین(ع) می‌دید و می‌شنید و می‌گفت انا قتیل العبرات. همین اشک‌ها و تزویرها بالاخره مرا می‌کشد. یعنی در این سخن، عبره کنایه از تزویر است. منظور امام این است که تزویر، ایشان را می‌کشد. اگر این تزویر نباشد، نمی‌توانند ایشان را بکشند. من این را جستجو کردم و در بسیاری از روایات دنباله دارد: لا یذکرنی مؤمن الا استعبر: هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند، مگر اینکه اشک چشمش جاری می‌شود. این هم هیچ تعارضی با معنایی که ما برداشت کردیم، ندارد. یعنی تنها این نیست که با این اشک چشم‌ها مرا می‌کشند، بلکه بعد از مرگم نیز هر مؤمنی این را بشنود، گریه می‌کند. نمونه اتم آن روایتی است از یکی از دختران امام حسین(ع) که می‌گوید وقتی خیمه‌ها را غارت کردند، کسی گوشواره از گوش من می‌کشید و در عین حال گریه می‌کرد. به او گفتم این چه وضعی است که هم غارت می‌کنی و هم گریه می‌کنی. گفت به هر حال من شما را می‌شناسم، می‌دانم از کدام خانواده هستید. گفتم اگر می‌دانی، پس چرا غارت می‌کنی. جواب داد اگر من غارت نکنم، کس دیگری این کار را می‌کند.
ایکنا: در فرهنگ عاشورا با یک سری مفاهیم معنادار مواجهیم و در طول حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و سپس به کربلا سخنانی از ایشان نقل شده است که معانی بلندی دارد، حتی در سیره و نحوه رفتار ایشان با افراد مختلف، توجه به یک سری مفاهیم کاملا مشهود است، مثل بحث کرامت انسان‌ها، آزادی، اراده و اختیار یارانی که با ایشان بودند و در شب عاشورا وقتی امام این مسیر را برای آن‌ها تبیین می‌کند، انتخاب را به عهده خودشان می‌گذارد. با توجه به همه این اوصاف و آن سخن معروفشان که اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید...
ایکنا: با همه این اوصاف، فرهنگ عاشورا با همه مفاهیم بلندش در جامعه امروز ما که تحت تإثیر اندیشه‌هایی مثل لیبرالیسم است که در آن از آزادی، برابری و حقوق بشر صحبت می‌شود، چگونه می‌توان بین فرهنگ عاشورا که ۱۴۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است با فرهنگ و عقلانیت مدرن پیوند برقرار کرد که هم آموزه‌های دینی ما حفظ شود و هم بتوانیم آن را با گفتمان جهانی وفق داده و در واقع یک مدل ایرانی-اسلامی از آن در سطح جهان ارائه دهیم؟
صحتی: خوش‌بختانه مخاطب اندیشه‌ها و برخی از سخنان امام حسین(ع)، انسان بما هو انسان است. یعنی زمانی که امام حسین(ع) برخی از سخنان را فرموده‌اند، نمی‌خواستند تنها با مسلمانان سخن گفته باشند، بلکه به این توجه داشتند که مخاطب ایشان، انسان است. با مذهب او کاری نداشته است. نمونه‌اش همین است: و کونوا احرارا فی دنیاکم. مخاطب این سخن همه انسان‌ها هستند. در این چند قرن که از عاشورا گذشته است، انسان همان انسان است و مشکلاتش نیز همان‌هاست و برطرف نشده. امروزه هم بدترین آتشی که انسان‌ها در کشورهای مختلف در آن می‌سوزند، همان سیستمی است که یزید هم داشت، یعنی استبداد مذهبی و دینی. همان مشکل وجود دارد و در کشورهای غیر مسلمان نیز کمابیش هست. آزادی که مطلوب همه انسان‌هاست، در مکتب اسلام در بطن توحید نهفته است. زمانی که پیامبر می‌فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا، معنایش این بود که از این همه بت و بتکده دست بردارید. این چیست که هر کس به نام یک بت و مذهب برای خودش بساطی پهن کرده، همه به یک خدا رو کنید، خدایی که از هر بزرگی، بزرگ‌تر است، تعریف برنمی‌دارد. پیامبر می‌خواست انسان‌ها را از آن گرفتاری‌های رنگارنگ که حس تعلق دینی مردم به آن دامن می‌زد، برهاند. امروز نیز انسان به همان امر گرفتار است. یعنی امروزه نیز رهایی از ارباب‌های گوناگون در اجتماع و ادیان و مذاهب مختلف که به بشر آسیب می‌زند، خواسته امام حسین(ع) است. هنوز هم این مسأله هست که انسان‌ها خودشان برای خود تصمیم نمی‌گیرند. آنجایی که امام حسین(ع) می‌فرمایند کونوا احرارا فی دنیاکم، یعنی به گونه‌ای باشید که خودتان راه خود را انتخاب کنید. امروزه نیز چون بزرگ‌ترین مشکل انسان این است که ندانسته و از روی تقلید و تعصب‌های گوناگون بسیاری از مسیرها را می‌پیماید و به برخی سیستم‌ها مشروعیت می‌بخشد، برای همین‌ها امام حسین(ع) راه چاره گفته و ما را به آزادی و حریت دعوت کرده که امروزه نیز بزرگ‌ترین مطلوب انسان است. اصلا انسانیت انسان در اختیار و آزادی تعریف می‌شود. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان، در تفسیر آیه‌ای که می‌فرماید:«انا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض......» می‌گوید در اینجا مراد از امانت، همان اختیار و آزادی است که آسمان‌ها، جمادات، نباتات و حیوانات ندارند، فقط انسان دارد. انسانیت انسان به این است که آزاد بوده و حق انتخاب داشته باشد. اگر آزادی از انسان گرفته شود، دیگر با حیوان تفاوتی ندارد. امام حسین(ع) نماد بزرگ آزادی است. در تاریخ بشریت کسی را سراغ نداریم که به اندازه امام حسین(ع) به آزادی بها داده باشد. منتها همیشه از این تأسف می‌خورم که ما میان امام حسین(ع) و دنیا دیوار کشیده‌ایم، یعنی امثال ما شیعیان. چون دنیا هم امام و امامزاده را با زائرش می‌شناسد، نه با خودش، ما را می‌بیند و خیال دیگری می‌کند و مشکل همین است و الا اگر امام حسین(ع) چنان‌که بود، به دنیا معرفی شود، انسان‌هایی را که تشنه اندیشه و آزادی هستند، بسیار جذب می‌کند. همان‌طور که کمابیش این اتفاق افتاده است، مخصوصا بعد از اینکه این رسانه‌های ارتباط جمعی سریع فراگیر شد، اقبال زیادی صورت گرفت. الان هنرمندان مسیحی امام حسین(ع) را به عنوان سرور آزادگان و نماد آزادگی می‌ستایند. برای مثال، آنتوان بارا کتابی دارد به نام«الحسین فی فکر المسیحی» که به فارسی نیز ترجمه شده. تعداد این افراد زیاد است. یا مثلا شاعر دیگری از مسیحیان لبنان کتابی دارد به نام«مرحمت الغدیر» که در آن، امام حسین(ع) را می‌ستاید و عجیب این کار را می‌کند. می‌گوید هر کجا که نام و یادی از حسین بن علی(ع) باشد، در آنجا موکب روزگار، آزادمردان را رشد می‌دهد تا ندا دهند که دولت ستم مرده باد. یا یک نویسنده مسیحی در میان رمان‌ها، فیلم نامه‌ها و اشعاری که متعلق به مسیحیان است، جستجو کرده و دو جلد قطور در ستایش امام حسین(ع)، سخن جمع‌آوری کرده که به زبان عربی است و هنوز به فارسی ترجمه نشده. امام حسین(ع) برای انسان امروز سخن، زیاد دارد، اگر ما اجازه دهیم. 
ایکنا: در میان روشنفکران، قرائت‌های جدیدی از قیام امام حسین(ع) به چشم می‌خورد که خیلی با نگاه اسطوره‌ای و حماسی دکتر شریعتی تفاوت دارد و این قیام را بیش‌تر برمی‌گردانند به ویژگی‌های روانشناختی امام حسین(ع) در مقایسه ایشان با امام حسن(ع) و بخشی از روشنفکران آن را به منازعات قبیله‌ای که از قبل وجود داشته، نسبت می‌دهند. نظر شما در این رابطه چیست؟
صحتی: اینکه نگاه‌ها و نظرات فرهیختگان و نواندیشان تغییر پیدا می‌کند، به نیازهای هر زمان برمی‌گردد که اقتضا می‌کند برای رفع آن‌ها، انسان‌ها ناخواسته به فکر راه چاره باشند و نسبت به زمان ذهنیتی پیدا کنند که باعث می‌شود نگاه‌ها هم به روز شود. مثلا در دهه چهل و پنجاه که مارکسیست‌ها، اسلام را متهم می‌کردند که برای اجتماع و مسائل سیاسی برنامه ندارد و فقط به درد قبرستان می‌خورد، همه چیز به اجتماعیات تأویل می‌شد. از مشروطیت شروع شده بود و در دهه چهل و پنجاه به اوج خودش رسید و افراط شده بود. امروز نیز آنقدر در این موضوع افراط شده که می‌خواهند از آن افراط برگردند. آن‌هایی که همه وجودشان انقلابی بود، می‌خواستند از امام حسین(ع) فردی انقلابی بسازند، اما امروزه دوران انقلابی‌گری سپری شده و اقتضائات خودش را دارد. البته عده‌ای هم بودند که هرگز جو زده نبودند، برخلاف فعالان سیاسی. مثلا قبل از انقلاب، هم‌زمان یا کمی بعد از تألیف«شهید جاوید»، مرحوم آیت‌الله سید رضا صدر، برادر بزرگ امام موسی صدر، کتابی دارد به نام«پیشوای شهیدان» در رابطه با امام حسین(ع) که در مقدمه آن به صراحت می‌گوید کسانی که می‌پندارند امام حسین(ع) انقلابی بوده است، این‌ها مارکسیست‌اند. امام حسین(ع) هرگز انقلابی نبود، بلکه مصلح بود. اینکه در شخصیت، با امام حسن(ع) متفاوت بود، نه، اگر دقت کنیم، امام حسن(ع) ده سال با معاویه صلح کرد، اما امام حسین(ع) بیست سال با معاویه صلح کرد، ده سال را دوشادوش برادر بزرگ و ده سال دوم را در امامت خودش. در صورتی که در دهه دوم می‌توانست دست به شمشیر ببرد. معاویه برادرش را مسموم کرده و کشته بود، حجر بن عدی و یارانش را به قتل رسانده و تمام شروط عهدنامه را زیرپا گذاشته بود، از جمله اینکه یزید را به عنوان ولی‌عهد خودش تعیین کرده بود، در حالی که طبق عهدنامه، نباید کسی را به جانشینی خودش انتخاب می‌کرد. با اینکه معاویه تمام شروط عهدنامه را شکسته بود و امام حسین(ع) می‌توانست با تمسک به یکی از این‌ها دست به شمشیر ببرد، این کار را نکرد. امام حسین(ع) بسیار بیش‌تر از امام حسن(ع) صلح‌جو بود. واقعیت تاریخی است. واقعه عاشورا را شش ماه عقب انداخت. از مدینه به مکه رفت تا جنگی رخ ندهد. صد و بیست و پنج روز در مکه پناه گرفت. در کربلا هم که ایشان را محاصره کردند، بارها با عمر سعد مذاکره کرد تا فاجعه‌ای پیش نیاید. شاید نتوان در میان ائمه(ع) صلح‌جوتر از امام حسین(ع) پیدا کرد. در هر شرایطی دنبال صلح بود. من این را در کتابی که در تکمیل عاشورا پژوهی نوشتم با عنوان«منطق عاشورا پژوهی»، تحت عنوان اصالت صلح در فرهنگ عاشورا آورده‌ام با شواهد و مستندات که بارها و بارها فرصت‌های طلایی پیش آمد که امام حسین(ع) اگر پیش‌دستی می‌کرد، حتما پیروز می‌شد. تنها مسلم بن عقیل نبود که از پشت پرده بیرون نیامد تا ابن زیاد را بکشد، بلکه برای خود امام حسین(ع) فرصت‌هایی پیش آمد که اگر دست به شمشیر می‌برد، حتما پیروز می‌شد، اما از این فرصت‌ها استفاده نکرد. یکی زمانی بود که لشکر حر از دور پیدا شد و چند نفر از پیش قراولان خدمت امام حسین(ع) می‌رسند و گزارش می‌دهند که این‌ها سپاهی از طرف ابن زیاد هستند به فرماندهی حر بن یزید ریاحی که راه خود را گم کرده و خسته و تشنه هستند. یکی از یاران امام حسین(ع) که فردی نظامی بود، این‌ها را می‌شنود و به امام می‌گوید موضع ما نسبت به آن‌ها خیلی بهتر است، ضمن اینکه آن‌ها راه خود را گم کرده‌اند، خسته هستند و آب ندارند، اگر ما از این موضع با سنگ هم با آن‌ها مبارزه کنیم و نخواهیم دست به شمشیر ببریم، پیروز می‌شویم، مردم هم دلشان با شماست، منتها به خاطر دنیایشان می‌ترسند، مراقبند ببینند کدام طرف می‌برد. اگر ما بر این هزار نفر چیره شویم، همه پشت سر شما قرار گرفته و از شما دفاع می‌کنند. امام حسین(ع) می‌فرماید درست می‌گویی و خالصانه نصیحت کردی، ولی به خدا قسم من هرگز جنگ را شروع نمی‌کنم.
صحتی: بسیاری از افراد سطحی‌نگر، مولوی را به خاطر این شعر تکفیر می‌کنند، در صورتی که دقت نمی‌کنند. مولوی پیام بسیار زیبایی در این شعر دارد، مبنی بر اینکه شما که بر حسین بن علی(ع) گریه می‌کنید، کسی که به آرزوی بزرگش یعنی شهادت رسید و بر یزید لعن و نفرین می‌فرستید، این یزیدیان زنده‌ای که اطراف شما را گرفته‎‌اند، چرا آن‌ها را نمی‌بینید. از قضا این موضوع فقط در مثنوی نیست و من در ادبیات‌های مختلف دیده‌ام. امام حسین نماد، اسوه و الگو است به عنوان مظلوم. حمایت از ایشان به خاطر مظلومیت ایشان است. اصل بر حمایت از مظلوم است و امام حسین(ع) سید المظلومین هستند. حالا بر مظلوم ۱۴۰۰ سال پیش گریه کنیم، ولی از مظلومین زنده سراغی نگیریم. این نقض غرض است، عزاداری نیست. گریه بر خود کنید ای خفتگان، سخن حق و زبان حال امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) اگر زنده بود، همین حرف را می‌زد. فلسفه عزاداری نیز همین است. عزاداری و زیارت امام حسین(ع) که این همه به آن بها داده و برایش ثواب ذکر کرده‌اند، به خاطر این بوده که در زمان صدور روایات این چنینی، دشوارترین کارها بود، لذا افضل الاعمال بود، چون هزینه، بیش‌تر داشت. خلفای اموی و عباسی که شیوه حکومتشان مثل یزید بود، نام و یاد امام حسین(ع) آن‌ها را رسوا می‌کرد، لذا زیارت و عزاداری برای امام حسین(ع)، خاکریز اول مبارزه با استبداد مذهبی بود، مشروعیت حکومت‌هایی را که به نام دین ستم کرده و به آن قداست می‌بخشیدند، می‌شکست و این را حکومت‌ها هم فهمیده بوده و به آن حساس بودند، دست و پای کسانی را که به زیارت امام حسین(ع) می‌رفتند، قطع می‌کردند؛ کوچک‌ترین کار این بود که حقوقشان را از بیت‌المال قطع کرده و سپس اموالشان را مصادره می‌کردند، حتی کار به جایی می‌رسید که آن‌ها را به زندان می‌انداختند و دست و پایشان را می‌بریدند. شیخ عباس قمی می‌نویسد تنها متوکل عباسی هفده بار دستور داد قبر امام حسین(ع) را با خاک یکسان کردند، چون مبارزان در آنجا جمع می‌شدند و نهضت‌های ضد ستم از همان‌جا برمی‌خاست. اولین کتابی که بنده راجع به امام حسین(ع) کار کردم و در سال ۷۳ چاپ شده است، تحت عنوان«سیمای کربلا، حریم حریت»، در آن‌جا نشان دادم که در طول تاریخ، به خصوص در قرون اول تا چهارم، بیش‌تر قیام‌ها از کربلا برخاسته، قیام توابین، قیام مختار و حتی قیام زبیر. عجیب است با اینکه دشمن هم هستند، هر دو به امام حسین(ع) ارادت دارند. هم مختار دم از امام حسین(ع) می‌زد و هم قاتلش، مصعب بن زبیر که داماد امام حسین(ع) نیز بود، با سکینه بنت الحسین زندگی می‌کرد، این را نگفته‌اند، من به تازگی در کتاب‌های بسیار قدیمی و معتبر یافته‌ام، زمانی که وارد عراق شد، اولین کاری که می‌کند، به زیارت امام حسین(ع) می‌رود و بعد نیز در آخرین ساعاتی که محاصره شده بود و دیگر امکان پیروزی نداشت، سکینه مانع او می‌شود، ولی او می‌گوید من همان راهی را می‌روم که جوانان بنی‌هاشم آن را رسم کردند، مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. این را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در دو جا نقل کرده است. 

امام حسین علیه‌السلام

عکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانادبیات پست‌مدرن ادبیاتی است که مشخصه آن تکیۀ شدید بر روش‌هایبهمن 98 - حسام الدین شفیعیانحافظ بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع



روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، سال گذشته وقتی اجتماع عظیم و شگفت انگیز اربعین در کربلا شکل گرفت و سراسر جامعه بشری را در حیرت فروبرد، مقاله ای در بیان ابعاد عجیب این حرکت عظیم و فلسفه و انگیزه آن نوشت.

ایندیپندنت در بخشی از آن مقاله نوشت:«هرچند اربعین مشخصاً یک مراسم شیعی است ]اما[ سنی ها و حتی مسیحیان، ایزدی‌ها، زرتشتی‌ها و... نیز هم به‌عنوان زائر و هم به ‌عنوان خادم زائران در این مراسم شرکت می‌ کنند. اگر به ماهیت انحصاری آیین ‌های دینی توجه کنیم، خواهیم دید که این اتفاق چقدر مهم است و این تنها یک معنا خواهد داشت: مردم ـ فارغ از رنگ و نژاد ـ حسین ‌ابن ‌علی(ع) را نماد فراگیر، بی ‌حد و ‌مرز و فرامذهبی از آزادی و ایثار می ‌دانند.

این همان چیزی بود که به باور این نشریه انگلیسی، دلیل عشق به امام حسین، ورای هرگونه علقه عقیدتی و گرایش مذهبی محسوب می شد.

در یک ارزیابی ساده و گذرا درخواهیم یافت که ایندیپندنت، درست گفته است. ابراز عشق به امام حسین، فراتر از ایمان مذهبی و باور دینی افراد است.

همه ما با اعجاز نویسندگی چارلز دیکنز و توصیفات مسحورکننده و اعجاب انگیز ادبی او آشنایی داریم. نویسنده ای انگلیسی که هرچه باشد، شیعه نیست؛ اما در مورد امام حسین می گوید: من نمی فهمم! اگر منظور امام حسین علیه السلام، جنگ در راه خواسته های دنیایی بود؛ چرا خواهران و زنان و اطفالش همراه او بودند! پس عقل حکم می کند که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری کرد.

بدیهی است که دیکنز صرفا از منظر یک متفکر غربی با «اراده معطوف به قدرت» به کاری که امام در کربلا انجام داد نگاه می کند. معیارهای او هم همان معیارهایی است که از یک متفکر غربی انتظار داریم و می شناسیم؛ اما پیام امام رساتر از آن است که بتوان آن را بربنیاد نگرشهای سخیف بشری به قدرت، به نفع مطامع حقیر بشری برای رسیدن به قدرت، مصادره به مطلوب کرد؛ لذا دیکنز دلیلی نمی یابد جز آنکه بپذیرد هدف امام، احیای اسلام بود؛ اما با دریغ و درد، شبه روشنفکران ما که داعیه روشنفکری شان را اغلب مدیون نشخوار ته‌نشین های تفکر امثال دیکنز هستند، رویداد عاشورا را رقابت دو فرمانده عرب برای قدرت می خوانند!

آنها به اندازه چارلز دیکنز انگلیسی، اهل تفکر نیستند؛ اما کاش به اندازه او، منصف بودند!

دیکنز در ادامه می گوید: اگر حسین از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او پرچمی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا می داشتیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرامی خواندیم!

از قضا، توماس کارلایل؛ فیلسوف و تاریخ نگار انگلیسی نیز نظر دیکنز را تایید و آن را تکمیل می کند. او می گوید: بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین و یارانش، ایمانی استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود ثابت کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل رو به رو می شود اهمیّت ندارد.

تردیدی وجود ندارد که مانند هر مورد دیگری برای به کرسی نشاندن عقیده خود و اثبات حقانیت آن، دست به دامن متفکران خارجی نمی شویم و لزومی هم وجود ندارد؛ زیرا راه و آرمان و پیام قیام امام حسین علیه السلام، روشن تر از آن است که نیاز به تبیین و تفسیر و تثبیت و تایید، آنهم به وسیله یک متفکر غیرمسلمان داشته باشد؛ اما این سخنان، برای کسانی که برخاسته از متن جامعه اسلامی اند و عقبه فکری آنها متاثر از عاشورا و امام حسین و ارزش های آن است، می تواند مایه ننگ و شرمساری باشد؛ آنها که مبنا و معنای قیام کربلا را زیر سؤال می برند، اهمیت عزاداری برای امام حسین را مردود می دانند و باورمندان به مکتب جاودانه و همیشه زنده حسینی را به سخره می گیرند.

این در حالی است که پژواک حقانیت راه و‌ آرمان قیام امام حسین، فراتر از آنچه آنها تصور می کنند، مرزها را درنوردیده، اندیشه ها را تسخیر کرده و بزرگان تفکر و دانش بشری را به تأمل واداشته است.

و اما جمله عمیق ادوارد براون؛ مستشرق معروف انگلیسی حجت را بر همگان تمام می کند و این سخن، پاسخ روشنی است به روشنفکران معاند و بیسواد وطنی.
او می گوید: آیا قلبی پیدا می شود که سخن کربلا را بشنود و آغشته با حزن و اندوه نشود؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی و صداقت روحی را در این جنگ اسلامی انکار کنند.
این سخن براون به ما یادآور می شود که حزن و اندوه و عزا در مصیبت امام حسین، به اندازه ای که مورد مذمت و ملامت روشنفکران قرار گرفته است، مذموم نیست. گویی مصیبت بخشی از ابزارهایی است که عاملان و کارگزاران قیام کربلا از آن برای انتقال پیام خود به نسل های آینده بشری، بهره جسته اند.
عقل انسانی نمی تواند بپذیرد که یک جمع قلیل در برابر یک جمعیت کثیر بایستد و مغلوب نشود؛ پس در قیام عاشورا چیزی وجود داشته است که آن را فراتر از محاسبات عقل اعداداندیش بشری قرار داده و در کمال شگفتی، به پیروزی رسانده است و یکی از آن عوامل، مصیبت و گریه بر حسین است. این اشک، به مثابه خونی عمل می کند که به پیام قیام عاشورا، زندگی و شور می بخشد و آن را تا عمیق ترین لایه های تاریخ امروز و آینده بشر، به جریان می اندازد.
از بزرگان و متفکران و نویسندگان و مورخان و سیاستمداران مسلمان و غیر مسلمان دیگری نیز درباره امام حسین و قیام او، سخنانی نقل شده است که ذکر همه آنها در این نوشته نمی گنجد؛ اما لازم است بدانیم که امام حسین و قیام او، خورشید عالمگیری است که همیشه خواهد تابید، حتی اگر خفاش ها کمر به انکار آن ببندند.

امام حسین علیه‌السلام

عکاس-حسام الدین شفیعیان ================== قطار شماره 123 پسرک(فیلمبردار-حسام الدین شفیعیان،آسمان)عکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیاننیکلسون (خاورشناس معروف)

بنی امیه، سرکش و مستبد بودند، قوانین اسلامی را نادیده انگاشتند و مسلمین را خوار نمودند... و، چون تاریخ را بررسی کنیم، گوید:دین بر ضد فرمانفرمایی تشریفاتی قیام کرد و حکومت دینی در مقابل امپراتوری ایستادگی نمود. بنابر این، تاریخ از روی انصاف حکم می‌کند که خون حسین «ع» به گردن بنی امیه است.

عبدالرحمان شرقاوی (نویسنده مصری)

حسین (ع)، شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید به نام حسین ببالد، بلکه تمام آزاد مردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.

گیبون (مورخ انگلیسی):

با آن که مدتی از واقعه کربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، اما سختی‌ها و مشکلاتی که حضرت حسین «ع» تحمل نموده، احساسات سنگین دل‏ترین خواننده را بر می ‏انگیزد، چندان که یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می‌یابد.


امام حسین علیه‌السلام


عکاس-حسام الدین شفیعیان/16قطعه عکس/ - حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانImage result for ‫حسام الدین شفیعیان-عکاس  فیسنما‬‎عکاس-حسام الدین شفیعیان - حسام الدین شفیعیان


یکی دیگر از اهداف قیام امام حسین (ع) که در زیارت اربعین به آن اشاره شده مبارزه با جهل و نجات مردم از ضلالت و گمراهی است. در این زیارت می‌خوانیم : " امام حسین خون قلبش را در راه تو داد( و نهایت ایثار و فداکاری را کرد) تا بندگانت را از جهل ونادانی و حیرت و سرگردانی نجات دهد".


از زمانی که قیام امام حسین (علیه السلام) با آن شرایط و ویژگی‌های خاص اتفاق افتاده است، سوال‌هایی در میان نخبگان و اندیشمندان و حتی مردم عادی مطرح بوده است که، انگیزه اصلی امام (علیه السلام) از اقدام به چنین کاری چه بوده است؟ آیا دعوت کوفیان فلسفه قیام آن حضرت بوده، یا قیام امام (علیه السلام) علت دعوت کوفیان؟ آیا دستیابی به حکومت، علت اصلی و غایت نهایی این نهضت بوده است یا ایجاد اصلاحات و تغییرهای محدود در ساختار حکومت اسلامی هم می‌توانست هدف امام (علیه السلام) را تأمین کند؟

حسین بن علی (ع) هم بر اساس همین رسالت عمده قیام خودش را آغاز کرد اولاً آزاد سازی دین از دستگاه ظالمانه اموی و یزدیان که دین را به اسارت گرفتند و آن را مورد مغضوبیت قرار دادند و خودشان بر دین سلطه پیدا کردند و آن را وسیله ارتزاق خود قرار دادند و جامعه را خفیف کردند. امام حسین جهت اصلی قیامش، آزاد سازی دین است. امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: غَایَةُ اَلدِّینِ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ إِقَامَةُ اَلْحُدُود. یعنی امر به معروف از جلوه‌های دین است. رسالت دیگر نجات جامعه و حفظ شئونات امت اسلامی بر مبنای دین است. لذا از یک طرف که امر به معروف و از طرف دیگر می‌فرمایند: «برای اصلاح امت جدم حرکت کرده‌ام». این دو رسالت وظیفه به عنوان دو وظیفه قیام سالار شهیدان بود و تحلیل هدف شناسی به همین دو هدف برمی‌گردد و سایر اهداف در بیانات آن حضرت وجود دارد همه بازگشتش به این دو رسالت عمده‌ای است که بر عهده همه امامان بوده است البته شرایط خاص حسین بن علی اقتضا می‌کرد که جور دیگری این مأموریت را انجام دهد. دفاع و صیانت در قیام او به صورت ویژه است.

شخصیت معاویه در نزد مردمان آن زمان و به‌ویژه شامیان، به‌گونه‌ای مثبت تلقی می‌شد که همین امر قیام علیه او را مشکل می‌ساخت؛ زیرا آنان او را به‌عنوان صحابی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، کاتب وحی و برادر همسر پیامبر صلی الله علیه و آله می‌شناختند و به نظر آنان، معاویه نقش فراوانی در رواج اسلام در منطقه شامات و به‌ویژه دمشق داشته است.

همچنین از سوی دیگر معاویه می‌دانست که در پیش گرفتن سیاست خشونت، نتیجه عکس خواهد داد؛ زیرا توجه مردم را به این خاندان بیشتر جلب نموده و در دراز مدّت موجبات نفرت آن‌ها از حکومت معاویه را فراهم خواهد آورد. مهم‌تر اینکه معاویه در آن زمان، از ناحیه امام حسین علیه السلام -با توجه به شرایط زمانه- احتمال خطر جدی نمی‌دید و سعی داشت تا با در پیش گرفتن این سیاست، ریشه‌های خطر را برای درازمدت بخشکاند. در نقطه مقابل امام حسین علیه السلام از هر فرصتی برای زیر سوال بردن حکومت معاویه، بهره می‌گرفت. نمونه آشکار آن نگاشتن نامه به معاویه و یادآور شدن جنایات و بدعت‌های او (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۲) و نیز مقابله شدید با ولایت‌عهدی یزید بود. (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸؛ الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۸۶)

بارا می‌گوید: رابطه مسیحیان با امام حسین علیه السلام نشأت گرفته از این باور مسیحیان است که معتقدند انسانی که در راه دفاع از عقیده خود به شهادت برسد، انسانی بزرگ است و منزلت والایی دارد. بنابراین شهیدی مانند امام حسین(ع) برای آن‌ها یادآور حضرت عیسی(ع) است، به همین دلیل عشق و محبت به امام حسین بر هر مسیحی واجب است.

وی با بیان اینکه اگر فریاد حضرت زینب(س) نبود صدای قیام برادرش به دنیا نمی‌رسید، افزود: آن حضرت تکمیل‌کننده نهضت برادر بزرگوارش بود که توانست با فریادهای خود از کربلا تا کوفه و شام پیام‌های نهضت را به گوش جهانیان برساند. لذا اگر ابتدای نهضت عاشورا، حسینی بود ادامه آن زینبی است.

آنتوان بارا موفقیت خود را همواره مدیون ابی‌عبدالله الحسین(ع) دانسته و می‌گوید: «حسین در اندیشه مسیح» نخستین اثرم است که حدود ۳۰ سال قبل آنرا تألیف کرده‌ام و طی این سال‌ها هرگز باور نداشته‌ام که چگونه این کتاب را نوشته‌ام و ایمان دارم اگر ده سال دیگر فرصت بیابم بازهم نخواهم توانست چنین اثری را بیافرینم!

ماربین آلمانی (خاور شناس معروف):

حسین (ع) با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خود، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه در ظاهر عظیم و استوار باشد، ولی در برابر حق و حقیقت، چون پر کاهی بر باد خواهد رفت.


امام حسین علیه‌السلام


عکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیان


به نظر لئورا وچا ولیری سه گونه باور نسبت به حسین وجود دارد: آن‌هایی که عنصر گیتی شناسانه در آن‌ها غالب است و «نور» در آن‌ها نقش مهمی دارد، آن‌ها که شخصیت آخرالزمانی دارند و آن‌هایی که حسین در آن‌ها شخصیتی تاریخی دارد که برای محققان شناخته شده‌است، ولی در هاله‌ای از معجزات قرار دارد که او را به جایگاهی فراانسانی بالا می‌برد. به‌باور ولیری در گروه اول که حاصل تأثیر باورهای ماوراءالطبیعی، خیلی قدیمی‌تر از اسلام و بسط‌داده‌شده از سوی غُلاتِ شیعه است، حسین کارکردی در پیوند با دیگر اهل بیت دارد


* بسیار تلاش شد که چهره این قیام مخدوش شود. مگر نگفتند حسین (ع) خارجی بود؟ مگر نگفتند دیگران را به فتنه انداخته؟ مگر نگفتند حسین (ع) می خواست قدرت را در دست بگیرد؟ مگر نگفتند آدم ساده دل و ساده بینی بود و به رغم آن که سابقه پدر و برادرش را می دانست، فریب مردم را خورد و این اتفاق ثمره این ساده دلی بود؟ مگر در زمان حرکت و پیش از آن نبودند عده ای که برخی از آن خیرخواه هم بودند و می خواستند حسین (ع) را از این حرکت منصرف کنند؟ مگر نگفتند حسین (ع) آدم لجوجی بود؟ چرا این همه تلاش برای مخدوش کردن چهره این قیام کارگر نیفتاد؟ چرا به رغم این همه تلاش برای خاموش کردن این شعله، بر پا ماند و روشن تر شد؟ چون ناب بود.

یکی دیگر از بدعت‌ها، چگونگی مصرف بیت‌المال بود؛ زیرا در دوران معاویه، بیت المال به عنوان ثروت شخصی او و دودمانش در آمد و کسی نمی‌توانست درباره بیت المال از او بازخواست کند.

 امام (ع) زمینه را برای افشای چهره واقعی بنی‌امیه و یاری دین خدا، فراهم دید و با هدف احیای دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد.

معاویه در بیست سالی که بعد از امام علی(ع) زمام حکومت را بدست گرفته بود خفقان شدیدی را در کوفه ایجاد کرده و امکانات را از عراق دور کرده و به شامات برده بود. به همین دلیل برخی از کوفیان با امام حسین(ع) بیعت کردند.