✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

/پشت پرچین اقاقیها/

دل دلکنان دل بطلب که دلی داری دست
آری از دست برون یا که خودت گلی داری زدست
زخم بر قلب زدن کار همی آسان بود
کاشت آن گل به دلی که دلش دریا بود
رود شد عشق ولی در پی دریاها بود
پشت پرچین اقاقیا کمی نور زرخ مهتابان بود
شاعر-حسام الدین شفیعیان

/قطعه ای برای سرودن/

چند بلوک و چند چهارراه
هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک
صدای گریه صدای خنده
صدای مات زنده ها برای تابوت ها
عجیب سکوتی دارند مردگان
انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند
حسام الدین شفیعیان

/نثر بر پیچک بر مهر ورزیدن/

خان به خانو سطرو سطر برگ صد از برگ دگر

دفتر از یک به صد سطر به خوانی چو به سطری چو تفکر بکنی
چون تراوش به ذهن از تفکر بکنی
خود تراشیو تراوش زافکار زبهتر بنمایی
چون نمایی زخود در درون خود نمای برون از درون تراشیدن از مهر
ور به سمتی به شمالو جنوبو مغربو مشرقی
مشرق از هر طرف چون بنگاری نگاری چو شرفمند به دیدن بر جهان
چه سمتی چه سویی بهتر از خود تراشیدن خود در کوزه ی این زندگانی
چون بتابانی از دور پیچک زذهنت زرویش زمهرورزیدن
خانه خانه به پیچک کنی در دل هم زمهر از نگاریدن از مهر ورزی
نقطه هم شکن از قلم از قندو غزل خوان بشوی
غزل از نثر به هم تابیدن پیچک از این نثر درون شکوفایی حرف
حسام الدین شفیعیان

شورانگیز-شب شکن-شهر قصه ای دگر...

مروارید چون به صدفهایی دل بسته

در خود بر صدف از این شعر گل بسته

میرانی و میخوانی از این بیت غزلها

شور انگیز بشو تا بخوانی سرفصلها

=========

میان هفت سپر تا دور گردون

بیا تا جمله خوان از  شعر  بخوانیم

غزل را وصف در شعر جمله خوانیم

برای یکدگر مرحم شویم ما

میان شب شکن  خورشید بگردیم

===========

برای شهر آواز میداد کلاغی قصه ای پرواز میداد

نبودش یک غار غار خوش حسابی

عجب شهری عجب شب  در  قافیه ها شب گذر بندیم

بند بند جملگان شعری  زنو خوان

میان آسمان رنگین کمان شو

بباران ای غزل شعری دوباره

برایم هست کنجی آشیانه

چو پرواز از به بند از بند جسمیم

نداریم این قفس بر تا آشیانه

گذاریم جسم و روح را  خود ببر شیم

برای  یکدیگر مرحم دگر شیم

برای نقطه ها سر خط نویی

برای قصه ها فصلی دگر شیم

=============

حسام الدین شفیعیان

بارش کلمات-میان زندگی-در فصلی نو

بباران بیت بیت این غزل را

بخوانا بیت بیت این غزل را

برانا و بدانایی برانی

براندن در غزل شعری چکانی

چکاندم هم غزل هم شعر دیگر

قلم تق تق کنان بود تیر دیگر

بتیر از این غزل فکری دگر شو

بخوانو جملگی  فکری دگر شو

=======

میان زندگی فصلی اقاقی

اقاقی جملگی فصلی خزانی

خزان در بر پائیز تا بهاران

به گل خو میکند فصلی قطاران

=========

شور در جمله همی شد غزلی نو

از بیت غزل سطری دگر غزلی نو

ما هم  غزل خوان شبیم جمله غزل ها

از بعد دگر فصل دگر ماضی تکرار

شد شعر چراغانی از این ره که بگیریم

همره شویم توشه نیک بختی بگیریم

========

حسام الدین شفیعیان