آنچه از پژوهش ها به دست آمده این است که تولد اشوزرتشت در آذربایجان نزدیک رود ارس و در روز ششم فروردین ماه است. بارتولومه Bartholomae در این باره می نویسد: زادگاه زرتشت در شمال غربی ایران (آذربایجان فعلی) می باشد که مکتب خود را در آنجا پایه گذاری کرده و سپس همانگونه که شیوه پیامبران است چون برایش مشکلات و حتی زمینه قتلش را فراهم ساختند به ناچار به شرق ایران، منطقه شمال خراسان بزرگ، افغانستان فعلی و شهر بلخ مهاجرت کرد و در قلمرو حکومت گشتاسب مستقر گردید و دین خود را از این ناحیه به سرزمین های دیگر گسترش داد.
زرتشت پیامبر ایرانی وقتی که ۲۰ ساله بود، ترک دیار کرد و به سختی زندگی میکرد. برای این که بتواند به حقیقت دست یابد بطور مستمر تلاش میکند. وقتی که او به سن ۳۰ سالگی رسید، از طرف اهورا مزدا در کنار رود نام دائی تی( برخی از علما آنرا رود ارس امروزی می پندارند) به وی امر شد که مردم را به دین اهورایی دعوت و هدایت کند. او بعد از این که فرمان اهورا مزدا را دریافت کرد این آیین را تبلیغ و انتشار کرد .بعد از آن زرتشت بمدت ۱۰ سال، مشغول به پرستش و عبادت اهورا مزدا بود و مردم، او را آزار مى دادند.
زرتشت پیامبر ایرانی، شروع به تعلیم خلائق بعد از این مکاشفه کرد، در ابتدای کار کسى، سخنان وی را گوش نمیکرد. او بمدت چند بار ناامید شد و مورد ازمایش قرار گرفت. زرتشت پس از گذشت ده سال، به هدفش رسید و میندى نیمون ها که عموزاده وى بود اولین کسى بود که آیین زرتشت را قبول کرد. وقتی که وظیفه ی رسالت زرتشت تمام شد ، به بلخ سفر کرد تا آموزه های مذهبی اش را در پایان عمرش به پیروان خود بیاموزد.« گشتاسب کیانی» در این زمان ، فرمانروای بلخ شده بود و با تورانیان دشمن بود. سرانجام به خاطر همین کینه توزی با هم جنگ کردند و در این مبارزه، زرتشت کشته شد.
هنوز بطور دقیق، محل و زمان تولد زرتشت پیامبر ایرانی مشخص نشده است؛ با این که بیشتر دانشمندان، امروزه بر این باورند که زردشت بین سالهای ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد زندگی کرده است و محل تولد او را در مناطقی همچون شهر ری، خوارزم، سیستان، آذربایجان، خراسان و آمل برشمرده اند. اسپنتمان به عنوان نام خانوادگی زرتشت شناخته شده است. پوروشسب، نام پدر زرتشت پیامبر ایرانی بود و نام مادرش دوغدو بود. پوروشسپ و دوغدو پنج در اثر این ازدواج، صاحب پنج پسر شدند که سومین پسر انها زرتشت نام داشت.
یونانیان باستان به زرتشت را مؤسس دین ملی ایرانیان میدانستند. این شهرت اصلی او بود؛
یونانیان زرتشت را به دو شکل مختلف میشناختند: نخست، زرتشتِ مغ، دوم زرتشتِ فیلسوف و ستارهشناس. باید در نظر داشت که یونانیان برای شناخت زرتشتِ تاریخی، با دشواریهایی روبرو بودهاند. چون در آن زمان، وضعیت فرهنگی و سیاسی به گونهای نبود شرایط ارتباط آسان میان ادیان فراهم باشد و فاصله زمانی، مکانی و تفاوت زبانی برای آن زمان بیش از اندازه زیاد بود. مغها تنها واسطه موجود میان یونانیان و زرتشت بودند که خود با زرتشت تاریخی بسیار تفاوت داشتند. احتمالاً پس از اینکه اسکندر و یونانیان با پایین کشیدن امپراتوری هخامنشی، خودشان و دینشان را تحقیر کردند، علاقهای نداشتند که به یونانیان دربارهٔ آیین خود یا مؤسس آن آموزش دهند.[۱۹۴]
علیرضا شاهپور شهبازی و علیاکبر جعفری معتقدند از آنجا که به گفته آنها در منابع کهن مانند گاتها و اوستا معنایی از ازدواج با محارم راجع به خویدوده وجود ندارد، و البته در منابع بعدی همچون دینکرد و اَرداویرافنامه و تفاسیر موبدان که مربوط به اواخر دوره ساسانی میباشد از ازدواج با محارم سخن به میان آمدهاست، و همینطور زرتشتیان حال حاضر چنین معنایی را قبول ندارند و خویدوده را ازدواج با خویشان نزدیک مانند عموزادگان میدانند باعث شده که محققان خویدوده را ازدواج با خویشاوندان نزدیک بدانند که در اواخر دورهٔ ساسانی معنای ازدواج با محارم در آن رسوخ کردهاست.[۱][۲][۳][۴][۵]
گاتاها (و بهطور کلی اوستا) زنان را از نظر عاملیت اخلاقی و دینی با مردان در یک مرتبه برابر قرار دادهاست. در لهجه گاتی اوستایی، زن jaini است و مرد nar؛ این دو کلمه معمولاً در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، مانند یسنه ۵۳٫۶ که «مردان و همینطور زنان» به کار رفتهاست. همچنین، gənā یک مرتبه[و ۱۱] در کنار nar (مرد) استفاده شدهاست و آن عبارت را معمولاً «یک مرد یا یک زن اشرافی» ترجمه کردهاند. نتیجتاً، gənā به موجودی مؤنث انسانی اشاره دارد، اما در دو مرتبه دیگری که gənā استفاده شده، به نیروهای ایزدی مؤنث اطلاق گردیدهاست.[۱۲۳]
در گاتاها اشاراتی وجود دارد مبنی بر اینکه انسان، در روز رستاخیز، برای اعمال بازخواست خواهد شد. هرچند این اشارات، نسبتاً اندکند و بعدها در اوستای متاخر و متون پهلوی توسعه یافتهاند. زرتشت در یسنه ۳۱ از اهورامزدا میپرسد که «چگونه گذشت و چگونه خواهد گذشت؟ اَشَوَنان و پیروان دروج را چه پاداشی در دفتر زندگانی نوشته خواهد شد؟» عباراتی مانند «گرو دمانه» (سرای سرود)، «دمانه ونهیوس مَنَنهو» (سرای منش نیک) و انهیوش وهیشته (بهترین موجودیت) به نظر میرسد به پاداشهایی که در انتظار آنان پیروان نیکی است، اشاره داشته باشد. در تضاد با اینها، به «دروجو دمانه» (سرای دروغ) هم اشاره شده که سزای کسانی خواهد بود که اعمال زشتشان بیش از کارهای نیکشان باشد.[۱۲۵]