10 همچنین شما نیز چون به هر چیزی که مأمور شدهاید عمل کردید، گویید که غلامان بیمنفعت هستیم زیرا که آنچه بر ما واجب بود بجا آوردیم.
20 و چون فریسیان از او پرسیدند که ملکوت خدا کی میآید، او در جواب ایشان گفت، ملکوت خدا با مراقبت نمیآید
34 به شما میگویم در آن شب دو نفر بر یک تخت خواهند بود، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد.
8 پس آقایش، ناظر خائن را آفرین گفت، زیرا عاقلانه کار کرد. زیرا ابنای این جهان در طبقه خویش از ابنای نور عاقلتر هستند.
15 به ایشان گفت، شما هستید که خود را پیش مردم عادل مینمایید، لیکن خدا عارف دلهای شماست. زیرا که آنچه نزد انسان مرغوب است، نزد خدا مکروه است.
23 پس چشمان خود را در عالم اموات گشوده، خود را در عذاب یافت، و ابراهیم را از دور و ایلعازَر را در آغوشش دید.
26 و علاوه بر این، در میان ما و شما ورطه عظیمی است، چنانچه آنانی که میخواهند از اینجا به نزد شما عبور کنند، نمیتوانند و نه نشینندگان آنجا نزد ما توانند گذشت.
10 همچنین به شما میگویم شادی برای فرشتگان خدا روی میدهد بهسبب یک خطاکار که توبه کند.
14 و چون تمام را صرف نموده بود، قحطی سخت در آن دیار حادث گشت و او به محتاج شدن شروع کرد.
28 ولی او خشم نموده، نخواست به خانه درآید، تا پدرش بیرون آمده به او التماس نمود.
8 چون کسی تو را به عروسی دعوت کند، در صدر مجلس منشین، مبادا کسی بزرگتر از تو را هم وعده خواسته باشد.
24 زیرا به شما میگویم هیچیک از آنانی که دعوت شده بودند، شام مرا نخواهد چشید.
15 خداوند در جواب او گفت، ای ریاکار، آیا هر یکی از شما در روز سَبَّت گاو یا الاغ خود را از آخور باز کرده، بیرون نمیبرد تا سیرآبش کند؟
31 در همان روز چند نفر از فریسیان آمده، به وی گفتند، دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس میخواهد تو را به قتل رساند.
35 اینک، خانهٔ شما برای شما خراب گذاشته میشود و به شما میگویم که مرا دیگر نخواهید دید تا وقتی آید که گویید مبارک است او که به نام خداوند میآید.
9 و از سر قبر برگشته، آن یازده و دیگران را از همهٔ این امور مطّلع ساختند.
18 یکی که کَلِیُوپاس نام داشت در جواب وی گفت، مگر تو در اورشلیم غریب و تنها هستی و از آنچه در این ایّام در اینجا واقع شد واقف نیستی؟
34 میگفتند، خداوند در حقیقت برخاسته و به شمعون ظاهر شده است.
43 پس آن را گرفته پیش ایشان بخورد.
48 و شما شاهد بر این امور هستید.
51 و چنین شد که در حین برکت دادنِ ایشان، از ایشان جدا گشته، به سوی آسمان بالا برده شد.
10 و رؤسای کهنه و کاتبان حاضر شده، به شدّت تمام بر وی شکایت مینمودند.
19 و او شخصی بود که بهسبب شورش و قتلی که در شهر واقع شده بود، در زندان افکنده شده بود.
27 و گروهی بسیار از قوم و زنانی که سینه میزدند و برای او ماتم میگرفتند، در عقب او افتادند.
33 و چون به موضعی که آن را کاسه سر میگویند رسیدند، او را در آنجا با آن دو خطاکار، یکی بر طرف راست و دیگری بر چپ او مصلوب کردند.
40 امّا آن دیگری جواب داده، او را نهیب کرد و گفت، مگر تو از خدا نمیترسی؟ چونکه تو نیز زیر همین حکمی.
53 پس آن را پایین آورده، در کتان پیچید و در قبری که از سنگ تراشیده بود و هیچکس ابداً در آن دفن نشده بود سپرد.
12 او بالاخانهای بزرگ و مفروش به شما نشان خواهد داد؛ در آنجا مهیّا سازید.
27 زیرا کدامیک بزرگتر است؟ آنکه به غذا نشیند یا آنکه خدمت کند؟ آیا نیست آنکه نشسته است؟ لیکن من در میان شما چون خادم هستم.
42 ای پدر اگر بخواهی این پیاله را از من بگردان، لیکن نه به خواهش من بلکه به ارادهٔ تو.
53 وقتی که هر روزه در هیکل با شما میبودم دست بر من دراز نکردید، لیکن این است ساعت شما و قدرت ظلمت.
64 و چشم او را بسته طپانچه بر رویش زدند و از وی سؤال کرده، گفتند، نبوّت کن! کِه تو را زده است؟
7 و از او سؤال نموده، گفتند، ای استاد پس این امور کی واقع میشود و علامت نزدیک شدن این وقایع چیست؟
21 آنگاه هر که در یهودیّه باشد، به کوهستان فرار کند و هر که در شهر باشد، بیرون رود و هر که در صحرا بُوَد، داخل شهر نشود.
35 زیرا که مثل دامی بر جمیع سَکَنه تمام روی زمین خواهد آمد.
13 آنگاه صاحب باغ گفت، چه کنم؟ پسر حبیب خود را میفرستم شاید چون او رابینند احترام خواهند نمود.
29 پس هفت برادر بودند که اوّلی زن گرفته، اولاد ناآورده، فوت شد.
43 تا دشمنان تو را پایانداز تو سازم؟
12 پس گفت، شخصی شریف به دیار بعید سفر کرد تا مُلکی برای خود گرفته مراجعت کند.
23 پس برای چه نقد مرا نزد صرّافان نگذاردی تا چون آیم آن را با سود دریافت کنم؟
38 و میگفتند، مبارک باد آن پادشاهی که میآید به نام خداوند؛ سلامتی در آسمان و جلال در اعلیٰعّلّیین باد.
45 و چون داخل هیکل شد، کسانی را که در آنجا خرید و فروش میکردند، به بیرون نمودن آغاز کرد.
8 به شما میگویم که به زودی دادرسی ایشان را خواهد کرد. لیکن چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت؟
22 عیسی چون این را شنید، بدو گفت، هنوز تو را یک چیز باقی است. آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ پس آمده مرا متابعت کن.
38 در حال فریاد برآورده گفت، ای عیسی، ای پسر داود، بر من ترحّم فرما.
11 و هنگامی که سفر به سوی اورشلیم میکرد از میانه سامره و جلیل میرفت.
27 که میخوردند و مینوشیدند و زن و شوهر میگرفتند تا روزی که چون نوح داخل کشتیشد، طوفان آمده همه را هلاک ساخت.
35 و دو زن که در یک جا دستآس کنند، یکی برداشته و دیگری واگذارده خواهد شد.
18 اگر جهان شما را دشمن دارد، بدانید که پیشتر از شما مرا دشمن داشته است.
24 و اگر در میانِ ایشان کارهایی نکرده بودم که غیر از من کسی هرگز نکرده بود، گناه نمیداشتند. ولیکن اکنون دیدند و دشمن داشتند مرا و پدر مرا نیز.
10 آیا باور نمیکنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخنهایی که من به شما میگویم از خود نمیگویم، لکن پدری که در من ساکن است، او این اعمال را میکند.
16 و من از پدر سؤال میکنم و تسلّیدهندهای دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه باشما بماند،
23 عیسی در جواب او گفت، اگر کسی مرا محبّت نماید، کلام مرا نگاه خواهد داشت و پدرم او را محبّت خواهد نمود و به سوی او آمده، نزد وی مسکن خواهیم گرفت.
28 شنیدهاید که من به شما گفتم میروم و نزد شما میآیم. اگر مرا محبّت مینمودید، خوشحال میگشتید که گفتم نزد پدر میروم، زیرا که پدر بزرگتر از من است.
6 پس چون به شمعون پطرس رسید، او به وی گفت، ای آقا تو پایهای مرا میشویی؟
12 و چون پایهای ایشان را شست، رخت خود را گرفته، باز بنشست و بدیشان گفت، آیا فهمیدید آنچه به شما کردم؟
20 آمین آمین به شما میگویم هر که قبول کند کسی را که میفرستم، مرا قبول کرده؛ و آنکه مراقبول کند، فرستنده مرا قبول کرده باشد.
34 به شما حکمی تازه میدهم که یکدیگر را محبّت نمایید، چنانکه من شما را محبّت نمودم تا شما نیز یکدیگر را محبّت نمایید.
5 و این است پیغامی که از او شنیدهایم و به شما اعلام مینماییم، که خدا نور است و هیچ ظلمت در وی هرگز نیست.
7 پس آن شاگردی که عیسی او را محبّت مینمود به پطرس گفت، خداوند است. چون شمعون پطرس شنید که خداوند است، جامه خود را به خویشتن پیچید چونکه برهنه بود و خود را در دریا انداخت.
15 و بعد از غذا خوردن، عیسی به شمعون پطرس گفت، ای شمعون، پسر یونا، آیا مرا بیشتر از اینها محبّت مینمایی؟ بدو گفت، بلی خداوندا، تو میدانی که تو را دوست میدارم. بدو گفت، برههای مرا خوراک بده.
20 پطرس ملتفت شده، آن شاگردی را که عیسی او را محبّت مینمود دید که از عقب میآید؛ و همان بود که بر سینه وی، وقت عشا تکیه میزد و گفت، خداوندا کیست آن که تو را تسلیم میکند؟
12 دو فرشته را که لباس سفید در بر داشتند، یکی به طرف سر و دیگری به جانب قدم، در جایی که بدن عیسی گذارده بود، نشسته دید.
19 و در شامِ همان روز که یکشنبه بود، هنگامی که درها بسته بود، جایی که شاگردان بهسبب ترس یهود جمع بودند، ناگاه عیسی آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت، سلام بر شما باد!
25 پس شاگردان دیگر بدو گفتند، خداوند را دیدهایم. بدیشان گفت، تا در دو دستش جای میخها را نبینم و انگشت خود را در جای میخها نگذارم و دست خود را بر پهلویش ننهم، ایمان نخواهم آورد.
7 یهودیان بدو جواب دادند که ما شریعتی داریم و موافق شریعت ما واجب است که بمیرد زیرا خود را پسر خدا ساخته است.
15 ایشان فریاد زدند، او را بردار، بردار! صلیبش کن! پیلاطس به ایشان گفت، آیا پادشاه شما را مصلوب کنم؟ رؤسای کَهَنَه جواب دادند که غیر از قیصر پادشاهی نداریم!
31 پس یهودیان تا بدنها در روز سَبَّت بر صلیب نماند، چونکه روز تهیّه بود و آن سَبَّت، روز بزرگ بود، از پیلاطس درخواست کردند کهساق پایهای ایشان را بشکنند و پایین بیاورند.
8 عیسی جواب داد، به شما گفتم من هستم! پس اگر مرا میخواهید، اینها را بگذارید بروند!
19 پس رئیس کَهَنَه از عیسی دربارهٔ شاگردان وتعلیم او پرسید.
35 پیلاطُس جواب داد، مگر من یهود هستم؟ اُمّت تو و رؤسای کَهَنَه تو را به من تسلیم کردند. چه کردهای؟
7 زیرا گمراهکنندگانِ بسیار به دنیا بیرون شدند که عیسی مسیح ظاهرشدهٔ در جسم را اقرار نمیکنند. آن است گمراهکننده و دجّال.
11 زیرا هرکه او را تحیّت گوید، در کارهای قبیحش شریک گردد.
4 زیرا آنچه از خدا مولود شده است، بر دنیا غلبه مییابد؛ و غلبهای که دنیا را مغلوب ساخته است، ایمان ما است.
11 و آن شهادت این است که خدا حیات جاودانی به ما داده است و این حیات، در پسر اوست.
16 اگر کسی برادر خود را بیند که گناهی را که منتهی به موت نباشد میکند، دعا بکند و او را حیات خواهد بخشید، به هرکه گناهی منتهی به موت نکرده باشد. گناهی منتهی به موت هست؛ بجهت آن نمیگویم که دعا باید کرد.
4 ای فرزندان، شما از خدا هستید و بر ایشان غلبه یافتهاید زیرا او که در شماست، بزرگتر است از آنکه در جهان است.
9 و محبّت خدا به ما ظاهر شده است به اینکه خدا پسر یگانهٔ خود را به جهان فرستاده است تا به وی زیست نماییم.
20 اگر کسی گوید که خدا را محبّت مینمایم و از برادر خود نفرت کند، دروغگو است، زیرا کسی که برادری را که دیده است محبّت ننماید، چگونه ممکن است خدایی را که ندیده است محبّت نماید؟
8 و کسی که گناه میکند از ابلیس است زیرا که ابلیس از ابتدا گناهکار بوده است. و از این جهت پسر خدا ظاهر شد تا اعمال ابلیس را باطل سازد.
19 و از این خواهیم دانست که از حقّ هستیم و دلهای خود را در حضور او مطمئن خواهیم ساخت،
8 و نیز حکمی تازه به شما مینویسم که آن در وی و در شما حقّ است، زیرا که تاریکی درگذر است و نور حقیقی الآن میدرخشد.
17 و دنیا و شهوات آن در گذر است لکن کسی که به ارادهٔٔ خدا عمل میکند، تا به ابد باقی میماند.
27 و امّا در شما آن مسح که از او یافتهاید ثابت است و حاجت ندارید که کسی شما را تعلیم دهد، بلکه چنانکه خود آن مسح شما را از همهچیز تعلیم میدهد و حقّ است و دروغ نیست، پس بطوری که شما را تعلیم داد در او ثابت میمانید.
11 و چون ایشان میرفتند، ناگاه بعضی از کشیکچیان به شهر شده، رؤسای کهنه را از همهٔ این وقایع مطلّع ساختند.
19 پس رفته، همهٔ امّتها را شاگرد سازید و ایشان را به اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید.
8 از آن جهت، آن مزرعه تا امروز بحَقْلُالدَّم مشهور است.
22 پیلاطُس بدیشان گفت، پس با عیسی مشهور به مسیح چه کنم؟ جمیعاً گفتند، مصلوب شود!
38 آنگاه دو دزد یکی بر دست راست و دیگری بر چپش با وی مصلوب شدند.
54 امّا یوزباشی و رفقایش که عیسی را نگاهبانی میکردند، چون زلزله و این وقایع را دیدند، بینهایت ترسان شده، گفتند، فیالواقع این شخص پسر خدا بود.
26 و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت، بگیرید و بخورید، این است بدن من.
39 پس قدری پیش رفته، به روی در افتاد و دعا کرده، گفت، ای پدر من، اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد؛ لیکن نه به خواهش من، بلکه به ارادهٔ تو.
56 لیکن این همه شد تا کتب انبیا تمام شود. در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده، بگریختند.
71 و چون به دهلیز بیرون رفت، کنیزی دیگر او را دیده، به حاضرین گفت، این شخص نیز از رفقای عیسی ناصری است!
14 زیرا چنانکه مردی عازم سفر شده، غلامان خود را طلبید و اموال خود را بدیشان سپرد،
37 آنگاه عادلان به پاسخ گویند، ای خداوند، کی گرسنهات دیدیم تا طعامت دهیم، یا تشنهات یافتیم تا سیرآبت نماییم،
17 و هر که بر بام باشد، بجهت برداشتن چیزی از خانه به زیر نیاید؛
34 هرآینه به شما میگویم تا این همه واقع نشود، این طایفه نخواهد گذشت.
43 لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه میدانست در چه پاس از شب دزد میآید، بیدار میماند و نمیگذاشت که به خانهاش نقب زند.
14 وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا خانههای بیوهزنان را میبلعید و از روی ریا نماز را طویل میکنید؛ از آنرو عذاب شدیدتر خواهید یافت.
27 وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که چون قبور سفید شده میباشید که از بیرون، نیکو مینماید لیکن درون آنها از استخوانهای مردگان و سایر نجاسات پر است!
11 آنگاه پادشاه بجهت دیدن اهل مجلس داخل شده، شخصی را در آنجا دید که جامه عروسی در بر ندارد.
33 و آن گروه چون شنیدند، از تعلیم وی متحیّر شدند.
10 و چون وارد اورشلیم شد، تمام شهر به آشوب آمده، میگفتند، این کیست؟
23 و چون به هیکل درآمده، تعلیم میداد، رؤسای کهنه و مشایخ قوم نزد او آمده، گفتند، به چه قدرت این اعمال را مینمایی و کیست که این قدرت را به تو داده است؟
34 و چون موسم میوه نزدیک شد، غلامان خود را نزد دهقانان فرستاد تا میوههای او را بردارند.
19 و او را به امّتها خواهند سپرد تا او را استهزا کنند و تازیانه زنند و مصلوب نمایند و در روز سوم خواهد برخاست.
31 و هر چند خلق ایشانرا نهیب میدادند که خاموش شوند، بیشتر فریادکنان میگفتند، خداوندا، پسر داودا، بر ما ترحّم فرما!
10 پس عیسی چون راست شد و غیر از زن کسی را ندید، بدو گفت، ای زن آن مدّعیان تو کجا شدند؟ آیا هیچکس بر تو فتوا نداد؟
17 و نیز در شریعت شما مکتوب است که شهادت دو کسحقّ است.
25 بدو گفتند، تو کیستی؟ عیسی بدیشان گفت، همانم که از اوّل نیز به شما گفتم.
33 بدو جواب دادند که اولاد ابراهیم میباشیم و هرگز هیچکس را غلام نبودهایم. پس چگونه تو میگویی که آزاد خواهید شد؟
41 شما اعمال پدر خود را بجا میآورید. بدو گفتند که ما از زنا زاییده نشدهایم. یک پدر داریم که خدا باشد.
49 عیسی جواب داد که من دیو ندارم، لکن پدر خود را حرمت میدارم و شما مرا بیحرمت میسازید.
59 آنگاه سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. امّا عیسی خود را مخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت.
34 آنگاه بدو گفتند، ای خداوند این نان را پیوسته به ما بده.
37 هر آنچه پدر به من عطا کند، به جانب من آید و هر که به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود.
43 عیسی در جواب ایشان گفت، با یکدیگر همهمه مکنید.
48 من نان حیات هستم.
57 چنانکه پدرِ زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده هستم، همچنین کسی که مرا بخورَد او نیز به من زنده میشود.
63 روح است که زنده میکند و امّا از جسد فایدهای نیست. کلامی که من به شما میگویم، روح و حیات است.
69 و ما ایمان آورده و شناختهایم که تو مسیح پسر خدای حّی هستی.
7 مریض او را جواب داد که ای آقا کسی ندارم که چون آب به حرکت آید، مرا در حوض بیندازد، بلکه تا وقتی که میآیم، دیگری پیش از من فرو رفته است.
17 عیسی در جواب ایشان گفت که، پدر من تا کنون کار میکند و من نیز کار میکنم.
24 آمین آمین به شما میگویم هر که کلام مرا بشنود و به فرستنده من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد و در داوری نمیآید، بلکه از موت تا به حیات منتقل گشته است.
29 و بیرون خواهند آمد؛ هر که اعمال نیکو کرد، برای قیامت حیات و هر که اعمال بد کرد، بجهت قیامت داوری.
36 و امّا من شهادت بزرگتر از یحیی دارم زیرا آن کارهایی که پدر به من عطا کرد تا کامل کنم، یعنی این کارهایی که من میکنم، بر من شهادت میدهد که پدر مرا فرستاده است.
47 امّا چون نوشتههای او را تصدیق نمیکنید، پسچگونه سخنهای مرا قبول خواهید کرد.
49 زآنرو که من از خود نگفتم، لکن پدری که مرا فرستاد، به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلّم کنم.
3 پس خواهرانش نزد او فرستاده، گفتند، ای آقا، اینک، آن که او را دوست میداری مریض است.
25 عیسیبدو گفت، من قیامت و حیات هستم. هر که به من ایمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد.
39 عیسی گفت، سنگ را بردارید. مرتا خواهر میّت بدو گفت، ای آقا الآن متعفّن شده، زیرا که چهار روز گذشته است.
50 و فکر نمیکنید که بجهت ما مفید است که یک شخص در راه قوم بمیرد و تمامی طائفه هلاک نگردند.
13 مزدور میگریزد چونکه مزدور است و به فکر گوسفندان نیست.
31 آنگاه یهودیان باز سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند.
15 آنگاه فریسیان نیز از او سؤال کردند که چگونه بینا شدی؟ بدیشان گفت، گِل به چشمهای من گذارد. پس شستم و بینا شدم.
24 پس آن شخص را که کور بود، باز خوانده، بدو گفتند، خدا را تمجید کن. ما میدانیم که این شخص گناهکار است.
41 عیسی بدیشان گفت، اگر کور میبودید گناهی نمیداشتید و لکن الآن میگویید بینا هستیم. پس گناه شما میماند.