✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

کامران و کوکب

کامران و  وکوکب که تازه ازدواج کرده بودن برای روز دوم زندگیشون گفتن بریم آبمیوه

کوکب گفت من یکجا تمیز سراغ دارم خیلی توپ عالی توپ چهل تیکه اصلان دارای برند جهانی از محله بالا و پایین در کیفیت

با دوماه دو روز بیست دقیقه سابقه در خدمت مشتریان هست من خودم چهار سال پیش رفتم عالی بوده

کامران هنگ کرد گفت دوماه هست با اندکی راه افتاده تو چجوری چهارسال پیش رفتی

گفت درسته دوماه راه افتاده اما چهار سال پیش برا من خاطرست

چجوریا کوکب برات دوماه راه افتاده چهار سال پیش خاطرست

بحث نکن دیگه کامران من اینجوری فهمیدم که چهار سال پیش ساعت من عقب بوده و الا ساعت جدید فرق کرده

کامران گفت عجب پاسخ قانع کننده و جالب و شیکی دادی

راه افتادن با پیکان مدل 48 لاستیک سالم اما فرمون سرگردون تا سر کوچه انگار مسافرتی بود چند بار خاموش روشن رسیدن کامران گفت چرا شیشه مغازه اینقدر کدره

کوکب گفت مه گرفته کدر نیست این رویایی ترین آبمیوه فروشی این منطقه و اون منطقه هست

رفتن از پله ها برن بالا کامران گفت چرا پله هاش سیاه شده

کوکب گفت دلت سیاه نباشه مهم اینه که پله سیاه یک برند عالی در شلخته بودن و داخل تمیز هست گفت بریم پس!!!

رفتن داخل رو میز کلی شیرموز پس مونده نارگیل لخته شده و آب هویج بوم رنگی روی همش

گفت این چه وضعیشه

گفت صاحب مغازه اعتقاد داره که خونه خودتونه ریختید جمع کنید اما اونا میگن خونه شماست کارگر بگیر هزینه کن

الانم دو تا انبه بگیر باشه باشه

باشه دوتا انبه سفارشی لطفان

میگم کوکب اینجا خطریه خیلی کثیفه

وای کامران جایی به این هنری با این میز قشنگ با این همه نبوغ در ریختن ته مانده میوه روی میز آخه چشه

میترسم کوکب   بخوریم ولی به جایی بریم بنام سرای باقی

نه وای چقدر فکرت سیاه شده روشن ببین مهم اینه که آدم بتونه در اینجا به بهترین جا برسه با این پولی که تو داری فقط یک نصفه سمبوسه که نصفشو خود آشپز بخوره بهمون میدن ولی با این پول اینجا دو تا انبه شیرموزی میدن وای چقدر عالی بله خیلی رمانتیکه

برو حالا بیار چون نمیاره میگه هر کی سفارش داده خودشم ببره بماچه

باشه برم بیارم

حالا بخور و بهبه کن

کامران چطوره؟

بهبه مزه شیر آب گرم با پیاز جعفری میده

وای انبش کمه حتمان

نه آخه مزه انبه نمیده مزه پیاز داغ میده

آهام آخه صاحب اینجا خونش سر مغازشه

همینجور که میره به خونه میاد بیرون مرد خانوادست فامیله

کدوم فامیلتونه من ندیدم تو عروسی

این میشه پسر خاله دایی پسر عموی دایی مادری خاله مادر دایی پسر دایی عمم

وای چقدر نزدیکه بهتون 

خیلی اصلان اونقدر نزدیکه که یکبار گفتم فامیلتون چیه شناختم گفت انگار ته اپسیلون هم خونی بین ما و اونا هست

راستی شیر انبه خوردیم بریم سینما

پول کجاست

نترس سینما سراغ دارم عالی

وای کامران کجا فرار کردی ناقلا سینما عالی سراغ دارم ها...


طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

/شب شعر ماهی ها/

/شب شعر ماهی ها/

شهری که میبرد چراغ قرمز را

زرد در زمستان قصه آدمک ها

نغمه میخواند سروده ای برای زمین

نقطه های چند نقطگی بر زمین

شوریدگی موج ندارد دریا

انگار خواب دریا دارد قصه فردا

جایی در دل فانوسک دریایی

مردی فریاد زد آی دریا

شهر مرا در خود خانه دارد

دلی دریا به دریا خانه دارد

همانجا که مرا شعر میخواند

درون جملگی بی میل میخواند

به آمد مرد دریایی زطوفان

شب شعر ماهی ها با نت دریا

فالش شد نت ها زدریا

زدو موج برد کلمات را تا ساحل کنج دریا

...

حسام الدین شفیعیان

/سمفونی برکه/

/سمفونی برکه/
سمفونی سکوت انگیز مرغابی ها

غازک های قارقاری در بیشه زاران

روی برکه نهالی خشک

غزل در بر مردن جهانی خوش

بال هایت را باز کن آدمک

شب های زمین سر فصل غروب قصه های آرزوهاست

حسام الدین شفیعیان

/مسافر تنهایی/

ای مسافر تنهایی

روی پیچک ماه سیاره ی آدمک های خیالی

شعری که میبرد مرا در پیله خود بر سوار سروده ی بارانی

جایی که سوت سوتک فلوت غار درون بیشه های بی فردایی

سکوت سمفونی درون خود شکستن ها

پتک درون بذر روشنایی

ساختار ماضی بعید برای فعل حال از هجایای پتک جمله انگیز

روح زمین خسته از درون نخ درون بادبادک باد های دریای شمالی ترین رویا

شهری بر پایه آجر درون قلب بیداری

خواب انگیز ترین لالایی شعر من برای مادری که دارد نغمه بیداری

بافتنی سرما انگیز خستگی زمستانی

قوهای خیالی شهر خیالی قصه خیالی

رویایی که درون قفس درد از نفس برای فریاد های درون شب های دلتنگی

شعر مرا با قهوه تلخی آمیخته ای شکر ندارم اما مرحم در خود بیداری

نقطه نقطه خون انگیز اشتراک دردو مرحم برای نغمه بیداری

ریزش ساختمان رویش فصلی نو

پایه قوی نریختن استوار روی درون بعد یقین

من به فردا میاویزم شمع را

پروانه وار میچرخم درون شعر را

اینجا سکوت خلوت بردن اسم در پرواز برای بادبادک ها

طلوعی که خلوت شد شعر خلوت نشین شب های دلتنگی درون انگیز

حسام الدین شفیعیان