اگر بر احوال کسی میخندی روزی آنکس به احوال دل تو خندد. یعنی زیر زبر جهان و بالا و پایین جهانست که انسان را در ورطه آزمایش قرار میدهد.یعنی جهان روزی به نفع تو و روزی هم به ضرر توست مگر آنکه در هر دوی آن شکرگذار باشد نه بر کسی خندد نه کسی بر او خندد.زیرا جهان ندای ماست هر ندا سوی ما روزی آید.پس ندای خوبی هست که صدای خوبی را بر میگرداند.اما مهر مهرورزیدن نهال همیشه رخشان درستی هست.حال اگر شما درست رفتار کردید و دیگری نادرست او خود شخصیتش را نشان میدهد. و شما شخصیت خود را.غرور آفت تاریکیست و انسان خاکی اما افلاکی آنست که هر چه پربار تر شود عزت او در رشد دیگری روشنتر شود.و نفرت بد هست و نفرت ورزیدن تاریکیست. اما مهرورزیدن روشنایی هست شما لبخند بزنید کسی به شما اخم کند. خب لبخند را درست هدیه دهید و لبخند را هدیه بگیرید. اما خشم ندهید زیرا خشم به دیگری خشم به خود شماست زیرا بذر نفرت و خشمگینی به دیگری دیگران ضربه میزند.اما حال دیگری را بهتر کردن با روش درست تعقل درست و عملکرد درست هست که بازتاب درونی و برونی آن را اول خود انسان در چرخه حیات دریافت میکند.اگر با درستی رفتار کردید و نادرستی دریافت کردید شما وظیفه انسانی خود را در رضایت خدا انجام دادید و آن کسی که بر عکس بر شما جفا کند تاریکی درونش را نشان داده. این یک دو سمت روشنایی و تاریکیست. سعی بر آنست که روشنایی را در جهان رشد دهیم و تاریکی را چیره شویم اما این یعنی زنجیره انسانی.
ما آمده ایم تا بر هم مرحم شویم نه بر هم زخم ما را خداوند خالق زیبایی ها آفرید تا در جهانی بر رضایت خداوند کوشش و تلاش کنیم در بر این کوشش و تلاش در هر بعد آن به امورات آفرینش. خلقت. انسان.جهان. و زندگی درست بیندیشیم.و هم را به صعود رسانیم و نه سقوط زیرا آنهایی که سقوط کرده اند مشتاق به صعود انسانی خود نیستند در مرگ تفکری خود مرگ تفکری دیگری را خواستارند اما آنی که تولد فکری کند و تولد فکری خوب در بعد دیگری شود آن تلاشی که کرده مثال نجات یک انسان نجات کل بشریت بشود یعنی انسانی که این رسالت خوب دیگری هم انسانست و او هم حق حیات مشابه مرا دارد این تفکر یعنی حیات بذر رشد شکوفایی دیگری نه قطع کننده دیگری و نه غرور و نه سرکوفت بلکه برای خود و او مثال خود او و رنج دیگری رنج او شود.زیرا در نفرت خشم و در مهربانی جلوه آرامش و رضایت خداست. اینکه انسان جان تفکر یک انسان دیگر را نجات دهد مثال کشتی ماند در تندباد خزان زندگی کسی که میبیند در موج ها میفتد اما چه میکند غرقش میکند یا دستش گیرد آنی که انسانست دست گیرد و آنی که در ندانم گرایی بیفتد ندانسته ظلم میکند اما دانش باعث میشود آدم مهربان شود زیرا دانش و دانستن در امور هدف زندگی و زنجیره انسانیت هست که به سمت هدف رضایت خدا پیشروی میکند نه آنچه پسرفت کند بلکه باید سعی کند روشنایی درونش را روشنتر کند و در دیگری شعله نور دانش و مهرورزیدن را روشن کند نه خاموش.
خرد و بینش و دانایی در انسانی که بجوید بکوبد درست اندیشد به افزایش و کمال گرفتن بهتر و ظرف تفکر انسان بازتر و روش و عملکردش نیکوتر میشود. زیرا انسان در بستر رشد معنوی هست که افزانتر از قبل و بهتر از روز قبلش شود. معنویت درست بینی معنویت درست اندیشیدن در حکمت ها و اسرار الهی در ظرف عظیم دریای دانش خداوند بر انسان در حکمت ها. دانش ها. خیر اندیشیدن ها. خوبی کردن.اما این راه و روش درست هست که دیگری و دیگران را به خرد و دانایی بیشتر رهنمون میکند و آنچه درست انجام شود مزرعه درستی را بارور میکند. اما آنچه که در بی دانشی انجام شود در بی دانشی بیهودگی هست.
بینش و تفکر یعنی اینکه ما مسئله ای را خوب ببینیم.و در آن تفکر کنیم.تفکر چرا مهمست.زیرا باعث میشود تشخیص بدهیم.مطالعه چرا خوبست زیرا ربط ها را بدرستی میفهمیم.بینش مهمست.چگونه چطور چرا؟وقتی چگونه/بینش را باز کرد جواب ها درست میشود؟پازل ها چینش درست خواهد داشت.مطالعه دقیق.بینش صحیح.کاری را درست تشخیص دادن.تفکر در آن کار./زیرا تفکر ما به ما میگوید چرا میبینیم و چرایی آن به جواب میرساند ما را/جمع کارهایی که میبینیم./و اندازه آن/جواب درست را به ما میدهد.که چه کسی چه کاری انجام میدهد.و در آن کار در چه سطحی هست.ایا نویسنده خوبیست.توانایی نویسندگی او چقدر هست.آیا شاعر خوبیست توانایی شعر سرایی او در چه سطح هست.آیا های دیگر در هر کاری میزان توانایی های آن فرد و قضاوت ما درباره اینکه او چگونه مثلان نویسنده ای هست.از خوانش داستان یا شعر یا کار او به ما میزان توانایی آن شخص را بازگو میکند.خب میتوان گفت نویسنده عالیست.نویسنده خوبست.نویسنده ای که باید تمرین بیشتر کند.و... پس تفکر بر توانایی های انسانها هست که میتواند در مورد کار او به ما پاسخ دهد.چون مثلان کتاب او را خواندیم.مثال کتاب یا نوشته داستان و... بعد از خواندن کامل میتوانیم بگوییم این کتاب داستان یا شعر و... چگونه بوده.اما نخوانده نمیشود قضاوت کرد./و یا منتظر اثر بعدی او شدن.بهتر شدن یک فرد میتواند به ما بگوید او در آن کار در حال ارتقا یا پیشرفت هست و توانایی او در چه سطحی از آن کار هست.قضاوت صحیح یعنی عجله نکردن.و درست اندیشیدن هست.
/ارزشهای متفاوت ,یافتن های متفاوت/
در قلمروی وحش طاووسی به کلاغی بنگشت
از بر کلاغ سیاهی بدیدو حالش بد گشت
کلاغ بگفتای که من از سیاهی دارم پرگشودن آسان
ای طاووس سنگینی تو و زیبایی تو هر چند زیبا
اما پر تو پر پرواز سبک نیست چو من
طاووس بگشت زهمی فکر که او چه پر سبکتر از من دارد
و همینجور بلبلی گشت شیدا میخواند آواز همی چون زیبا
که غورباقه گفت چه صدایی داری بهبه چه خوش آوازی داری
گفت من ندارم زتو چون این صدای زیبا
بلبل به او گفت که پرشت هم زیبا
چو بجستن تو کنی در برکه
ماهیانو ببینی در بر آب زیبا
گفت منم بلبل سرگشته زکوهو صحرا
گاه در چنگ قفس کنم صدایی زیبا
اینست که هر کسی زبهره دارد
گاه خود دریافتنی از درونی زیبا گاه صدایی زیبا گاه تفکر زیبا
آدمی گر بخود از خود نگرد در درونش بگردد الماس
گوهر خود چو زیبا بکند از حسد مبرا بکند
وز غرور کاذب خودداری بکند گنج درونی دارد زیبا
گر بیابد درونش گوهرش را چندان
اشرف مخلوقات خدا هست انسان
آدمی گر رود از سوی انسان شدن
تبلور بکند چون کمالش زیبا
گردد گنج درونش پیدا
ارزشی چون تابان
و خداوند ما میخوانیم تورا از آن روز دهشتناک تا ما را در آن به اطمینان بسازی از آنچه همه از آن لرزان میشوند و چه روز عظیم و چه روز واقعه بی وقفه لرزان هست. آن روزی که خداوند به سزای اعمال هر کسی که بدی کرده روشنایی بینش دهد و دندان گزیدن لغزش دهان از انچه قبل آن انکار میکردند و استهزا و تحقیر حقارت میشمردند و یارایی ندارند آنهایی که آنها را گمراه ساخته و خود را از کثرت بی نیاز از خدا میدانستند و خلایق کمکی بهم نکنند زیرا آن روز لرزان بی وقفه هر تنی را به وحشت حیرت اندازد آن روزی که نه کسی نه پدری نه فرزندی نه مادری نه برادری نه خویشی کمکی به کسی نتواند کرد جز خدا.و چه کسی منکر آن روز هست جز ستمکاران عالم از ترسی که بر آنها چه زنده چه مرده مستولی خواهد شد و چه روز پر از حساب و کتابی هست آن روز که جز لرزان آن واقف نشویم و جز احوال چند آن را چه بر مکشوفات رویا و نظری و بینشی و بعد آن را چه کسی داند فقط خدا. که بعد آن لرزندگی بی وقفه و وادی حیرت وحشت چه خواهد شد و آیا جنبندگان چه صلاحی را بر آنها خدا داند. و قبل آن چه حسابی و چه کوله باری بر خود داشتند. آن حفره های پرتو نور به سمت بالا حیات مرگ و بعد ان و روز واقعه عظیم.آن روزی که اگر قد هیکل انسانی عظیم و قد هیکل انسانی در ضعف هیچ فرق نکند زیرا شتر بارش را گذارد و در رود.و آن روز چه روز بزرگیست یا دهشتناک. همه را بر انسانها خدا داند.خواری و عزت نزد خداست. و آن روز واقف بر آن هر کسی شود.زیرا چشم برزخی انسان بعد موت باز شده حیران هست و آن روز چه چشم از حدقه لرزان.مکشوفات قلبی و انسانی. آیا کسی تواند گفت خدا به او راهنمایی نمیکند پس اگر خدا به کسی راهنمایی نکند حتما خود خواهد پنداشت که تاریکی درونش هست. و کسی که خدا راهنمایی کند روشنایی بخش شود.آیا جریان تپنده خون در قلب و مغز و حرکت تنفسی انسان پس انسان چه چیزی تو را بر خدایت مغرور سازد انسانها و تمام آنهایی که قدرت زمینی دارند چه چیز بر خدا مغرور انسان را سازد آدمی که بر یک امر کوچک بمیرد یا در هر حادثه و بلایا بر خداوند پناه جوید چه بمیرد چه زنده ماند و چه آن روز دهشتناک بزرگ و چه موت اگر خداوند هست که آرامش دهد و عزت دست انسان را بگیرد چه کسی انسان را خوار سازد و اگر خدا عزت دهد انسانهای برگزیده زنجیره بر آسمان دوستان نمایان و آن چه کسی هست که بر آنچه کرده خدا خشنود هست و آنچنان آن دوستان زنجیره و آن شخص با اعمال نیک کمک بر زنجیره معرفی و امورات شود آری دوستان زنده اند حتی اگر موت آنها هزاران سال قبل باشد و در انتخاب دوست خداوند بهترین زنجیره دوستان را به انسان دهد اگر تنها ترین خود را بداند خدا هست و زنجیره برگزیدگان او زیرا آنها راه را به درستی رفتند و اگر عزت خدا هست دوستان انسانی دوستان منتخب خدا باشد زیرا آنچه گفته شود شهادت آن حق هست بر بینایی و آنچه که درست هست از انجام اثبات پذیر و آنکه حرف زند و اثبات آنیست که خداوند مد نظرش برای هدایت هاست و آنچه مکشوف شود درست مگر ستمکاران را خوش نیاید.
هر تفکر و اندیشه ای که به نفع بشریت باشد خوبست.هر اندیشه ای که سودرسان بشریت باشد خوبست. و هر اندیشه ضد بشری بد است.هر اندیشه ای که خشنودی خدا را داشته باشد خوبست.زیرا رضایت خداوند هست که انسانها را به سر منزل رستگاری و خوبی رهنمود میکند. این اندیشه خوب چه در انسانها گیاهان حیوانات و کمک به بشریت باشد خوبست.مهربانی خوبست آیا مهربانی با تفکر تعقل بهتر هست آری مهربانی با تفکر تعقل عالیست.هر کاری که در آن تعقل و تفکر بکار درست آید خوبست.زیرا در هر کار خیر نیکی ورزیدن به بشریت خوبست.انسانهایی که توان بدنی آنها در معلولیت هست آنها که روشن بین درون نابینایان.کم توانان ذهنی و معلولیت جسمی آنها توانمند میشوند در توان دیگر خود یک نابینا در درون خود جهانی دارد که حس های او هست حس های قوی در مهربانی در هر توانیابی که توانایی خود را افزایش میدهد در معلولیت ذهنی مهربانی و توانمند شدن در کار آموزان آن. و انسانها میتوانند در کمک زنجیره به هم آن رشد و شکوفایی را با تخصص های خود افزایش و رشد دهند زیرا خداوند کمال گرفتن و رشد را دوست دارد.و کمک به هم زیرا غرور مایه آفت در انسانی هست.همه ما باید توانمان را افزایش دهیم در کاری که به نیکی انجامد در هر صنف شغلی و خدمتی و کاری که انسان هست میتواند نیکو کار کند و انجام کار نیکو در بستر خانواده خود شخص به رشد و درستی آن در پویایی و عاقبت نیک هست. زیرا این بستر درخت خانواده زنجیره تداوم نسلها میشود.و آنی هم که در این بستر بتواند خانواده تشکیل دهد و نیکو باشد از رفتار نیکو به عنوان بزرگ خانواده در سر مشق اعضای خانواده میشود زیرا در رضایت خدا بزرگی را نیکویی و سر مشق شدن دانسته و خدا او را جلال و عزت هم در بستر خانواده و هم در بستر جامعه در رفتار و خدمت نسل او قرار میدهد.