چه چیز موجب خصومت و دشمنیست امور مادیات و منافع امور مادی بر امور منافع زمینی.چه چیزی مانع حقایق هست اموری که بند منافع مادیت است و چه چیزی بر مادیت در بر منافع شخصیست منافع قلمروی چرخه هرمی از بعد چرخه چرخاننده امور منافع زمینی و چه اموری بند زنجیر چرخش امور همه بطالت هاست بند اسارت و بند چرخه در اسارت آوردن چرخه های درون چرخشی چرخ دنده ای و چه اموری بر آنست بر امورات کوچک از دست دادن امورات بزرگ. و بر چه اموری بطالت هست بطالت در خورد کننده روح انسانی.و چه چیزی خورد میکند روح انسانی را امور مادیت صرف مطلق امور چرخش چرخ دنده زمینی. و چه امری ادمی را بی ارزش میکند بند امورات خوش آیند امور چرخ دنده حرکت کردن بند امور منافع زمینی.هرم را در نظر بگیرید یک هرم یعنی قفل شدن در زیر مجموعه بند بند تا زیر مجموعه که باید گردش افکار در آن زنجیره قفل شود. حال وقتی این هرم حرکت میکند از رتبات بالا تا زیر مجموعه آن میچرخد تا افکار عمومی و تریبون قوی یعنی کلیت امور زمینی بدست هرم بچرخد. حال چرخه خدایی خداوند قدرت بی نهایت عظیم چرخه روشنایی میچرخد روشنایی پخش میشود مقابل تاریکیست سیاهی مقابله میکند.چرخه تاریکی حرکت میکند و چرخه روشنایی . چرخه تاریکی بر قدرت زمینی پربار از بیهودگی در برابر قدرت خدا قد علم میکنند.چرخه به مدار سخت آن میرسد.و اینجا چرخه آخر میشود که خدا مستقیما وارد عمل میشود دیگر هیچ چرخه تاریکی هرم باقی نمیماند.زیرا آنقدر قدرت عظیم و سرشار از عملکرد هست که همه بندها را زنجیرهای بیهودگی را میبرد و عملان ارتباطات بیهوده زمینی قطع از تاریکی میشود و روشنایی بر آن را میگیرد .قدرت عظیم خدا در طرح نجات بشریت در نور.این جنگ آخر جنگ خیر و شر هست نبرد قدرت در برابر روشنایی.که خداوند در نبرد نهایی نبرد قوت و خنده از آنچه ترسیم نمادین از فوت باد ببرد میشود.خالق کل هستی و جهان و بی نهایت های کشف نشده کهکشانها و کشف شده های آن و خلقت هایی که بی مثال هست.باد مثال فوت در جریان مادیت ببرد. پس آنکه جلال یابد در نام خدا آنیست که در خداوند روشنایی را یابد و آنی که در تاریکی ماند سراب آن را زیرا مقابل نقشه حکیمانه خدا تمام قدرت زمین صفر میشود .خداوند بی نهایت دقیق در زمانبندی خود عمل میکند زیرا برای هر امری زمانی هست که در ید وقت زمان زمین یعنی زمان زمینی و زمان آسمانی آن در بر خداست زیرا در بر این حکمات حکیمانه حکمت هاست و در حکمت ها اسرار الهی سر الهی یا اسرار دانای کل در ظرفبندی زمانبندی خاص خود به حرکت در زمان خدایی جلو میرود و آنست آن زمانی که به آن روشنایی حق و حقیقت ها میگویند آن چیزی که از آن تاریکی هراسان و آن رازهای نقشه حکیمانه خدا در بر شگرف آن شگفتی ها و خشنودی هست زیرا آنی خشنود هست که صبور هست و آنی که عجول هست و در تاریکی ناخشنود هست.
دو نوع کوری هست کوری باطنی و کوری ظاهری آنکه در باطن کور هست در ظاهر بیناست اما باطن کور از باطن بینایی اش عاجز است زیرا آنرا به باطن حواله میدهد که در باطن انسانی چیست .و آنکه در ظاهر کور و واقعان کور است چون در امر خلقت هست شاید در باطن بینا باشد اما بینایی او حسی هست و آنکه در باطن و ظاهر بیناست اگر در حس قوی شود آن موقع در نهال باطن خود ایمان را شکوفا میکند و آنکه در باطن و ظاهر بینا اما در باطن بند امور زمینیست خشک و بی ثمر هست.زیرا آنکه در باطن و ظاهر بند دنیاست دنیا تکان بخورد تا دم موت در آن تکان در شک امور زمینی و بند منافع زمینی بند هست که شاید دقیقه دیگر ذخایر برون ریزد و او بماند بدان هست که در بیخبری موت هست و در ایمان ترس نیست زیرا آنکه در نهال درست ایمان یابد در بند زمین گنج را نمیابد بلکه در قوت ملکوت الهی گنج اصلی یعنی کامروایی ماحصل کاشت و برداشت. پس آنکه در حس و فیض و نور پر شود در تاریکی نمیماند و آنکه در لجاجت باشد خدایان زمین هستند که بر خدای آسمان افضل میخوانند خود را و تمام افضل بودنشان احمق بودنشان هست زیرا حماقت آن بی فهمی هست و حماقت بی فهمی غرور هست پس ابلیس حماقت و احمقیت دارد که در آنها غرور افکند و خدایان زمین شوند از دستورات و زورشان زیرا انکه زور میگوید در ملکوت الهی همچون ناتوانتر از حتی مور هست زیرا مور هم راه را میابد اما جاهل بیراهه را میرود از بند امورات زمینی.پس خوشا به حال آنکه ملکوت را برای خود برگزیند نه سقوط را بلکه صعود را زیرا در سقوط از بر زمین خاک و هاویه هست که از بند خاک بدترست و مثال جهنم دره میماند که دیگران را به دره میندازد آنکه در قوت عرش اعلی نبیند در قوت زمین هم نمیبیند و آنکه از زمین زبون تر شود از بند هاویه بدتر به بدترین نقطه جهنم رهسپار میشود.
آنکسی که از خوابی بپرد و آن خواب را در مرتبه قبل و بعد آن با هم تطبیق دهد و هراسان از آنچه دیده شود باید بصورتی که سربسته باشد گوید زیرا خواب ماندگی از وقایع بد هست هرگاه چیزی متوقف نشود در آن اتفاق کوبنده و هولناک که دیدن آن قبض روح میکند انسان را . لجاجت و سرکشی میتواند خطرناک باشد زیرا وقت زمان در ید قدرت خداست. پس علاج واقعه قبل وقوع واقعه لازمست. زیرا کج روی و لجاجت مایه بدبختی هست. پس آنی که دو بار دیده هست و سربسته از یک سگان ریز و سگی که بپرد بگیرد نتواند و آن حفره نور و مشعل شخم خوردن زمین. و مرتبه دوم وادی حیرانی در زمین از کوبیده شدن لرزه های عمیق ترسناک.و در این وادی دویدن. باید ربط سبط دو خواب وحشتناک را با هم تطبیق دهد از آن واقعه هولناک زیرا هر حادثه ای را مرحمی میشود کرد قبل آن مگر خواب رفتگی عمیق زیرا این رویای درست معنای خاصی دارد و اگر در آن جوشش نوشتار آید یعنی گفته نشود سخت بر آنکه خواب را دیده آید زیرا هر چه هست از نوعی کنیسه پنهانی از رذالت هست که اگر در آن کنیسه ها رذالت پایان نیابد خود هم در این واقعه هولناک افتند زیرا آنکه دیده بگوید منظورن نوشتار نویس هست و از نافرمانی و نگفتن ها یا آنچه باید گفتن ها بستن ها در دهان نباشد خود گفتن هست زیرا دو مرتبه اینگونه رویا وحشت انگیز راه علاج آن بیداریست. زیرا تطبیق آن دو عجیب و تطبیق آنچه در ان دویدن بود از آن حادثه هولناک مرحم میشود انجام داد زیرا وقتی قوت نوشتار هست قوت درمان راه درست را پیمودن هست. زیرا آنکه قوت دهد همان هم مرحم امر کند.
جمال آدمی در طول زمان فرسوده میشود اما کمال آدمی خیر.شما در طی سختی ها و رنج ها اگر زود فرسوده شدید یعنی در تلاش بودید.و در این تلاش مهم این نیست که شما داغون شوید زیرا خداوند اگر بخواهد شما را سرپا میکند و اما آنان که در این مسیر سخت خواب آلوده هستند و پر از رذالت بر عکس.پس در حکمت خدا مسائل زیاد هست. پس در پی کمال درونی بودن یعنی صافی و صافی یعنی آنهایی که در بر اصل هستند نه در امورات زمینی.جهان مادی گرایی و مقام گرایی که هیچ کسی از ان یک کفن بیش نبرده با هر فرمول و کاربردی برای هر شخصی زمانی دارد.و در پی آن اگر این امر غیر حق و حق طلبی بدست آید مانند باد پراکنده در اسمان میرود اما در حق حقیقت ماندگاری آن به خیر بشریت.و ضرر آن را افراد در آن بازخورد میبرند. پس در راه رضایت خداوند هست که به درستی و آن ملکوت بی زوال در کوله بار زندگی میشود از این زمین صعود کرد.زیرا آنانی که در این شیفتگی زمین غرق شوند در یک بیداری خسران انگیزی خواهند بود.و آنهایی که در بی معرفتی غرق میشوند در خصلت خود به آنچه میرسند بیداری و حیرت هست. پس آنی که نیاز به ناراحتی و افسردگی و سرخوردگی ندارد آنی هست که در اتصال خدا باشد. زیرا در این زنجیره خواری نیست زیرا اصل آن مهم هست که انسان سرافراز در پیشگاه خدا حاضر شود.اما در این راه حتی به تعداد انگشتان دست هم صافی بماند آنانی که میمانند آنانی هستند که هر تعداد آن برابر با صد ها هزار هستند. مهم بنیاد قوی هست زیرا اگر به تعداد انگشتان دست به حقیقت برسند آنانی هستند که با هیچ چیزی فرو نمیریزند زیرا مثال آن منظورن افرادی که به دنبال نتیجه درست هستند و این تعداد که میمانند سود میبرند آن هم سود معنوی و راه درست و سرانجام درست.
اینکه از دل چیزی مثال یک سنگ در غاری یا دیواری یا کفنی بر بیاید این نشانه روند تکامل علم بشری و کوبندگی و جویندگی هست. مثال از یک کفن تورین حتی رد شکنجه. چهره. نوع گل. باز روی چهره. و حتی لکه های آن و معادلات و اصلان شگفت انگیز در جویندگی. پس از یک امری که فقط یک کفن هست یا یک موضوعی از مبحث و مباحث کشیدن بیرون شاید صد در آن باشد شاید یک. پس این بستگی به بیهوده بودن چیزی نیست این روند پیشرفت بشریت و دقت و علم و تکامل بشریت هست که میتواند از دل یک امر چیزها کشف کند. و حالا قدیم که امکانات امروزی نبوده هم از دید در آفرینش با دقت و امورات را با دقت دیدن.یا گوش سپردن و توانایی درک را بالا بردن یا سمت تفکر به سمت پیشرفت درکی و توانایی ها.