✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

✼  ҉ حسام الـבین شـ؋ـیعیان ҉  ✼

✐✎✐ وبلاگ رسمے و شخصے حسام الـבین شـ؋ـیعیان ✐✎✐

حضرت عیسی(ع) پیامبر صلح و مهربانی

حضرت عیسی بن مریم(ع)، پیامبر بزرگ الهی، در روز ۲۵ دسامبر سال اول میلادی یعنی ۶۲۲ سال قبل از هجرت پیامبر بزرگ اسلام(ص)، در بیت لحم واقع در سرزمین فلسطین به دنیا آمد؛ امّا با این حال تاریخ تولد حضرت عیسی(ع) دقیق نبوده و در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد. در این ایام مسیحیان جهان؛ به دلیل آغاز سال نو میلادی و سال روز میلاد حضرت عیسی علیه السلام؛ در جشن و سرور و شادی به سر می برند. این ایام بهانه و فرصت خوبی است که پیرامون دیدگاه اسلام درباره حضرت عیسی علیه السلام مطالبی را ارائه نماییم.

حضرت عیسی علیه السلام در قرآن

حضرت عیسی علیه السلام چهارمین پیامبر اولوالعزم است. پیامبری که علاوه بر موعظه کردن، بیماران را شفا می داد و ارواح خبیث را از روان جن زدگان بیرون می راند؛ یاور مستضعفان و محرومان اجتماعی بود، به زنان و کودکان بسیار احسان می کرد و با سختگیری های برخی از فریسیان و تندروی های انقلابی متعصبان مخالف بود.

درقرآن کریم نام حضرت مسیح 23 مرتبه با اسم عیسی، 11 بار با نام مسیح و 2 مرتبه به وصف ابن مریم آمده است. عیسی که صاحب کتاب انجیل است، در بیت اللحم در جنوب اورشلیم، از مادری پاک به نام مریم زاده شد. واژه عیسی در زبان عبری به معنای «خدا کمک می کند» و مسیح به معنای «نجات دهنده» است که به زبان یونانی به «کریستوس» ترجمه شده به همین دلیل به پیروان مسیح «کریستیان» می گویند.

از طرفی، کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، مسیح یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان علیه السلام نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ که مفصل در قرآن کریم و در دیگر منابع مسیحی در عهد جدید و قدیم، بدان اشاره شده است.

معجزه مسیح به اذن الهی بود

درباره حضرت عیسی بن مریم در سوره آل عمران می فرماید: «وَ رَسُولًا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکمْ بِآیةٍ مِنْ رَبِّکمْ» پیامبری به سوی بنی اسرائیل(یعنی عیسی) به مردم گفت من برای شما از ناحیه پروردگار معجزه ای آورده ام، به این ترتیب: «أَنِّی أَخْلُقُ لَکمْ مِنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیکونُ طَیراً بِإِذْنِ اللَّهِ» من می سازم برای شما از گِل به شکل مرغ و سپس می دمم در آن. «وَ أُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْی الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ» شفا می دهم کور مادرزاد را و پیس را و زنده می کنم مرده را به اذن پروردگار. اینجا در کمال صراحت، فعل را به خودش نسبت می دهد ولی می گوید به اذن پروردگار.[1]

 تولد عیسی از منظر انجیل و قرآن[2]

در مورد مکان تولد تصویری که اناجیل به ما می دهند با تصویری که قرآن به ما می دهد متفاوت است. داستان انجیل این گونه است که: «حضرت مریم به همراه شوهر یا نامزدش یوسف نجار برای شرکت در سرشماری به جنوب فلسطین یعنی بیت اللحم می روند؛ در بیت اللحم به خاطر شلوغی جایی را پیدا نمی کنند و مجبور می شوند در یک آغولی شب را به صبح برسانند که در همان شب، عیسی به دنیا می آید، یعنی محل تولد ایشان آغول گوسفندان و جایی بوده است که حیوانات را نگه می داشتند و دو نفر هم حضور داشته اند؛ یکی یوسف نجار و دیگری مریم؛ در حالی که قرآن محل تولد را مکان شرقی معرفی می کند «وَ اذْکرْ فِی الْکتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا»[3] کسی هم همراه مریم نبوده است و نگاه قرآن به مکان تولد و وقایع میلاد آن حضرت با کمال احترام و حفظ حرمت پیامبر الهی است در حالی که در انجیل تحریف شده، این وقایع به صورتی نقل شده که از ساحت مقدس انبیای الهی به دور است.

تاریخچه جشن کریسمس

در مورد زمان تولد هم تاریخ های مختلفی گفته شده است؛ خود مسیحیان با محاسبه ای که ما می کنیم معتقدند حضرت مسیح، چهار سال قبل از تاریخ میلادی که اکنون برای او معین کرده اند به دنیا آمده است و این تاریخ میلادی دقیق نیست، زیرا تاریخ میلادی را ششصد سال بعد از میلاد مسیح به عنوان تاریخ میلادی قرار دادند لذا در محاسبه اشتباه کرده اند و اگر بخواهیم تاریخ دقیق میلادی را محاسبه کنیم الان در سال 2014 باید باشیم و چهار سال با تاریخ کنونی اختلاف است؛ در مورد فصل هم اطلاع دقیقی در دست نیست و اینکه مسیحیان زمستان و کریسمس را به عنوان زمان تولد مسیح جشن می گیرند دقیق نیست و به احتمال زیاد این را از «میترا پرستان» گرفته اند؛ گفتنی این امر ضروری است که جشن های کریسمس از قرن چهاردهم به بعد متداول شده است و جشن هایی به نام جشن کریسمس تا قبل از این قرن نداشته ایم.

 تولد حضرت عیسی علیه السلام

در مورد چگونگی تولد، اختلافی بین قرآن و اناجیل وجود دارد، اناجیل می گویند: وقتی عیسی مسیح در آن آغول گوسفندان که عیسی به دنیا آمد، فرشتگان، چوپان هایی که در اطراف آن منطقه بودند را خبر کردند که بیائید در اینجا نوزاد مبارکی به دنیا آمد است و مجوسی هایی که از شرق به آن منطقه آمده بودند به دنبال یک ستاره که در محل تولد، طلوع کرده بود به آن منطقه رفته بودند؛ و وقتی هم که مردم به آنجا آمدند، همگان فکر می کردند که عیسی فرزند مریم و یوسف است و طبق گزارش اناجیل، هیچ کس اطلاع نداشت که حضرت عیسی پدر ندارد. اما اسلام، نامی از یوسف نجار نمی برد و بیان می کند که در محل تولد حضرت عیسی فقط حضرت مریم(س) هست و وقتی که به واسطه روح القدس به این فرزند آبستن می شوند در ابتدا خیلی ناراحت می شوند، ولی خدا در این خصوص و برای تسلی دل حضرت مریم می فرماید که این امر الهی است.

 همگان از تولد عیسی تعجب می کنند و به او تهمت می زنند و حضرت عیسی به خاطر رفع این تهمت در گهواره سخن می گوید و مسئله تولد عیسی به سرعت در بین بنی اسرائیل می پیچد:

«فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا یا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا(27)یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوک امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّک بَغِیًّا (28)فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کیْفَ نُکلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (29)قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا (30)وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (31)وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا(مریم آیات 27-32) حتی در انجیل «متی» اولین مطلبی که در این خصوص آورده است، نسب نامه عیسی علیه السلام است و در حقیقت نام اجداد یوسف نجار را می شمارد و در واقع ایشان را فرزند یوسف نجار معرفی می کند.

مادر حضرت عیسی علیه السلام بانوی عابده

در این مورد بین قرآن و اناجیل اختلاف است؛ به طوری که حضرت مریم در قرآن، شخص پاک و پاکیزه و معصوم و دارای علو درجه یاد می شود؛ در قرآن آمده: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمینَ؛ و [یاد کن ] هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برتری داده است.»(آل عمران،42) یا در آیه ای او را صدیقه معرفی می کند «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ(مائده، 75) اما در اناجیل، مریم را یک زن عادی معرفی می کند و تنها امتیاز او این است که فرزندی به دنیا می آورد که بعدها «فرزند خدا» نامیده شد و مسیحیت بعد از قرن ها متوجه این مطلب شدند که باید جایگاه مریم را بالا ببرند تا اینکه در قرن گذشته کلیسا اعلام کرد که بر ما الهام شده مریم هم مانند عیسی به آسمانها رفته است. این تفکرات دقیقاً بر عکس نظر قرآن کریم است، زیرا قرآن کریم چهره ای عالی از حضرت مریم(س) معرفی کرده است و او را بانویی عابده و دارای کرامات معنوی بسیار دانسته است.

 اسامی و القاب حضرت عیسی علیه السلام

برای حضرت عیسی؛ القاب متفاوتی؛ در مسیحیت گفته شده است؛ که خیلی از این اسم ها ساختگی است و واقعیت ندارد؛ ولی اسامی معروف ایشان در بین مسیحیت عبارتند از: «عیسی» که در اصل «یشوع» بوده به معنی «نجات دهنده» و یهودیان آن را «یسوس» می خواندند و در عربی هم «عیسی» می گویند و اسامی دیگری هم برای ایشان گفته اند مانند؛ بنده خدا؛ منجی؛ را ه؛ حقیقت، شبان؛ نیکو؛ کلمه خدا؛ زندگی و... اما در قرآن تنها دو نام برای ایشان آمده است یکی «عیسی» که 23 بار در قرآن آمده است و دیگری «مسیح» که 9 بار در قرآن ذکر شده است.

در قرآن آمده است: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ؛ [یاد کن ] هنگامی [را] که فرشتگان گفتند: ای مریم، خداوند تو را به کلمه ای از جانب خود، که نامش مسیح، عیسی بن مریم است مژده می دهد، در حالی که [او] در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است»(آل عمران، 45) که هم نام مسیح و هم نام عیسی بن مریم در آن آمده است و جالب است که همواره «عیسی بن مریم» گفته است.

هدف از بعثت حضرت عیسی علیه السلام

کلمه مسیح به قدرت سیاسی؛ اجتماعی مسیح اشاره دارد و در فرهنگ یهودیان، مسیح یعنی کسی که برای بدست گرفتن قدرت اجتماعی آماده شده و این لفظ برای طالوت، داود و حضرت سلیمان علیه السلام نیز بکار رفته است و در معنای لغوی یعنی کسی که با روغن مقدس، تعمید یافته است؛ و داستان آن از این قرار است که: وقتی خواستند طالوت را به عنوان حاکم برای یهودیان انتخاب کنند؛ سموئیل نبی ایشان را با روغن مقدس تعمید داد و بعد از ایشان داود را و... غسل تعمید دادند، پس تعمید دادن با روغن مقدس برای بدست گرفتن قدرت است؛ حضرت عیسی هم اگر مسیح نامیده می شود چون ایشان برای ایجاد حکومت اقدام کرده است. متاسفانه مسیحیان برای رسیدن به اهداف خود از ایشان چهره ای معرفی می شود که گویا ایشان با حکومت و کار های اجتماعی کاری نداشت و فردی گوشه گیر و منزوی بود! در حالیکه حضرت مسیح هم مثل سایر انبیاء الهی می خواستند احکام الهی را اجرا کنند و لفظ مسیح اشاره به این دارد که آن حضرت هم می خواسته حکومتی بر قرار کند و اتفاقا این مبارزه را هم شروع کردند و اولین درگیری ایشان با کاهنان معبد حضرت سلیمان بود، حکومت داخلی یهودی ها را بزرگان بنی اسرائیل به عهده داشتند و آن حضرت با کاهنان درگیر می شوند که چرا احکام شریعت را خوب اجرا نمی کنند.

بعثت مسیح

در قرآن درباره دوره قبل از بعثت ایشان مطلب خاصی نداریم؛ و مهم ترین مطلبی که درباره این دوره گفته شده است، مسئله سخن گفتن در گهواره است که ایشان در گهواره سخن می گوید و خودش را بنده خدا معرفی می کند بیش از این درباره دوره کودکی ایشان به طور صریح مطلبی نداریم و از اناجیل هم گزارش دقیق و واضحی درباره کودکی ایشان به ما نرسیده است.

 اما وقتی ایشان به بعثت می رسند قرآن چهر ه ای از اعمال و تکالیف ایشان معرفی می کند که ایشان چه کار هایی را انجام می دادند و چه تعالیمی داشته اند؛ اولین کارهایی که قرآن از ایشان خبر می دهد، معجزاتی است که از ایشان سر زده است مانند شفای بیماران،؛ شفای کور مادر زاد؛ شفای کسی که مبتلا به پیسی شده است؛ زنده کردن مردگان؛ ساختن پرنده از گل و دمیدن روح در او به اذن الهی و تاکید هم می شود که همه این ها به اذن الهی است در سوره مائده می فرماید: «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکرْ نِعْمَتی عَلَیْک وَ عَلی والِدَتِک إِذْ أَیَّدْتُک بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُک الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکونُ طَیْراً بِإِذْنی وَ تُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنی وَ إِذْ کفَفْتُ بَنی إِسْرائیلَ عَنْک إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ؛

[یاد کن ] هنگامی را که خدا فرمود: ای عیسی پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آن گاه که تو را به روح القدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالی [به وحی ] با مردم سخن گفتی؛ و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آن گاه که به اذن من، از گِل[چیزی ] به شکل پرنده می ساختی، پس در آن می دمیدی، و به اذن من پرنده ای می شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می دادی؛ و آن گاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون می آوردی؛ و آن گاه که [آسیب ] بنی اسرائیل را-هنگامی که برای آنان حجّتهای آشکار آورده بودی- از تو باز داشتم. پس کسانی از آنان که کافر شده بودند گفتند: این [ها چیزی ] جز افسونی آشکار نیست.»(مائده،110) که اکثر معجزات مسیح در این آیه آمده است و در اناجیل هم به این معجزات اشاره شده است بجز سخن گفتن در گهواره و ساختن پرنده که این دو را در اناجیل نداریم؛ اما تعجب اینجاست که در انجیل یوحنا اولین معجزه ایشان را ساختن شراب می دادند.[4]

 عبادت و نماز

در اوصاف ایشان نماز و عبادت ذکر شده است که «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا» و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته، و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است«(مریم،31) تصریحا به نماز و زکات اشاره می کند که ایشان از عابدان و زاهدان بوده اند و هیچ گاه شریعت را کنار نگذاشته اند.

تناقض گویی که مسیحیت دچار آن می باشد این است که چرا مسیحیان به شریعت عمل نمی کنند و باید به این سئوال جواب دهند که چطور بود که حضرت عیسی علیه السلام اعمال عبادی اش را انجام می داد، ولی مسیحیان از عیسی تبعیت نمی کنند؛ از منظر قرآن، ایشان شریعت داشته و خودش هم به شریعت عمل می کرده است و دیگران را هم دعوت به آن شریعت کرده است و از نظر اخلاقی هم ایشان بسیار انسان نیکوکاری بوده اند «وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا؛ خدا به من وصیت کرده است که به مادرم نیکی کنم و جبار و شقی نباشم»(مریم،32) برخلاف انجیل یوحنا که چهره ای پرخاشگر نسبت به مادر از ایشان نشان می دهد در همان انجیل یوحنا در «داستان شراب» وقتی مادرش به او می گوید، شراب ندارم، عیسی می گوید: «ای زن مرا با تو چکار است.»[5] و یک حالت پرخاشگری دارد بر خلاف قرآن که او را نسبت به مادر بسیار نیکو کار می شمارد و همچنین چهره عیسی در قرآن به عنوان شخصی مبارک مطرح می شود که «وَ جَعَلَنی مُبارَکا» و انسانی صالح معرفی می گردد «وَ زَکرِیَّا وَ یَحْیی وَ عیسی وَ إِلْیاسَ کلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ»(الأنعام، 85) و اینها همه نشان می دهد که اسلام چه چهره عالی از مسیح معرفی می کند و اناجیل سعی می کنند که عیسی را از آن مقام بلند بکاهند.

مناظره حضرت رضا علیه السلام با دانشمند مسیحی

مسیحیت، حضرت عیسی را به عنوان پسر یکی از اقانیم سه گانه [6]معرفی می کنند و در مناظره ای که امام رضا علیه السلام با یکی از مسیحیان داشتند، حضرت خطاب به ایشان می گویند که حضرت عیسی اشکال بزرگی داشت و آن هم این بود که اصلا عبادت نمی کرد. آن عالم مسیحی ناراحت می شود و می گوید: «خیر ایشان شب و روز نماز می خواند» و بر صحبت خود نیز خیلی تاکید می کند در این وقت حضرت می فرمایند این مطلب که ایشان اهل عبادت بوده اند دلیل بر این مطلب است که ایشان خدا نیست و بنده خدا بوده اند.[7] و این همه تاکید در اناجیل بر عبادت کردن ایشان دلیل بر همین مطلب است و قرآن هم او را به عنوان یک پیامبر معرفی می کند.[8]

آموزه های مسیح

قرآن بر دو نکته تاکید می کند یکی اینکه حضرت عیسی تایید کننده تورات بوده است «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ»؛ و این مطلب در اناجیل هم آمده است که «من نیامده ام که تورات را نسخ کنم بلکه آمده ا م آن را کامل کنم». حضرت عیسی علیه السلام خود شریعت داشته و تکمیل کننده شریعت موسی بوده است و در ادامه همین آیه جنبه بشیر بودن ایشان را مطرح می کند که بشارت دهنده به رسالت حضرت محمد(ص) است وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ(صف، 6)» در اناجیل، نکته دوم را نگفته اند مگر انجیل «برنابا» که بشارت دادن را آورده است و مسیحیان آن انجیل را قبول دارند.

 اصحاب و حواریون

حوارییون، استمرار دهندگان نهضت مسیح هستند و در اناجیل اربعة در بخش اعمال رسولان به حوارییون پرداخته است. قرآن حواریون را انسان هایی پاکیزه، مومن و خوش قلب معرفی می کند[9]. و چهره وجیهی از ایشان بیان می کند و وصی حضرت عیسی هم از بین آنها بوده اند، اما در اناجیل اینگونه نیست بلکه چهره های نامناسب و زشتی از آنان معرفی می کند که ایشان افرادی کم فهم و سست دل و بی ایمان بوده اند و خیلی در اجتماع تاثیر گذار نبوده اند؛[10] بر خلاف اسلام که ایشان را مومن و وارسته می داند. اناجیل اربعة چهره ای از مسیح معرفی می کند که هرچند گزارش کاملی هم نمی دهد ولی با وجود همه اینها آن چهره ای که اناجیل از ایشان ترسیم می کنند غیر از آن چهره ای است که مسیحیان به آن توجه دارند. حضرت عیسی آمده بود تا قوانین شریعت و الهی را اجرا بکند و نیامده بود تنها خودش و چند نفر را نجات بدهد، آن حضرت اهل کوشش و جهاد بودند؛ در «لوقا» آمده است «من آمده ام تا آتشی در زمین بپا افروزم پس آن چه می خواهم الان در گرفته است»[11] پس معلوم می شود که حضرت عیسی علیه السلام برای مبارزه آمده است و حتی یارانش را دعوت می کند تا شمشیر و ادوات جنگی تهیه کند تا بتواند مبارزه کنند و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته و آن را بخرد. این که نسبت به مسیح می گویند:به سیاست کاری نداشته است اینگونه نبوده است بلکه مستقیما به پادشاه حمله می کند، مسیحیان می گویند که آن حضرت سکولار بود اصلاً اینگونه نیست، ایشان فردی سیاسی و مبارز و قوی بوده است و سیاست او عین دیانت او و دیانت او عین سیاست او بوده است.

صلیب یا عروج حضرت عیسی علیه السلام

 در مورد سرنوشت مسیح همه اناجیل، گزارش تقریبا واحدی دارند که بر اساس آن؛ بزرگان معبد سلیمان جمع شدند و توطئه ای چیدند و حضرت را دستگیر کردند و تحویل حاکم رومی دادند و حاکم رومی هم ابتدا نمی خواست ایشان را اعدام کند و در آخر تحت فشار یهودیان ایشان را به مکان اعدام مجرمین بردند و در کنار دو نفر دیگر ایشان را به صلیب کشیدند، حضرت هم در آنجا جان داد و ایشان را در قبری گذاشتند و بعد از مدتی دیدند در قبر نیست و از میان مردگان بر خواسته است و به آسمان رفته است؛ ولی قرآن این مطلب را قبول ندارد [12].و تصریح می کند که حضرت مسیح زنده است و او را به صلیب نکشیده اند، بلکه فردی را اشتباهی که مجرم هم بود به صلیب کشیدند. در برخی متون دیگر اسلامی آمده است که آن حضرت هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) به زمین بازخواهند گشت.

پی نوشت:

نگاهی به مسیح در قرآن

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، تعداد پیامبران را ۱۲۴ هزار نوشته‌اند که پنج نفر آنها ازجمله حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد(ص) اولوالعزم یعنی صاحب دین و کتاب جداگانه بودند.حضرت عیسی(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم و از انبیاء بنی‌اسرائیل است، لقبش «مسیح» و به‌معنای «مبارک» است.
نام حضرت عیسی(ع) ۲۵ بار و لقب ایشان ۱۳ بار در قرآن آمده است. حضرت عیسی(ع) پنج هزار و ۵۸۵ سال بعد از هبوط حضرت آدم و ۵۰۰ سال قبل از ولادت پیامبر اسلام(ص) در سرزمین کوفه در کنار رود فرات بدون داشتن پدر به دنیا آمد. مادرش حضرت مریم(س) از زنان با فضیلتی است، که نام مبارکش در ۱۲ سوره قرآن و در ۳۴ آیه به صراحت ذکر شده، جایگاه حضرت مریم(س) آن‌قدر رفیع است که در قرآن یک سوره با نام ایشان آمده است.
حضرت عیسی(ع) در نوزادی با مردم سخن می‌گفت و معجزات بسیاری همچون زنده کردن مردگان داشت. ایشان در سن ۳۰ سالگی به پیامبری مبعوث شد و پیوسته مردم بنی‌اسرائیل را به پرستش خدای یگانه دعوت می‌کرد. حضرت مسیح یکی‌از پنج پیامبری است که دارای شریعت و کتابی با نام «انجیل» است که سرانجام پس از ۳۵ سال زندگی، یهودیان تصمیم به قتل ایشان گرفتند اما به اراده خداوند حضرت مسیح(ع) به آسمان‌ها رفت تا همراه با قیام حضرت مهدی(عج) رجعت کند.
حضرت عیسی(ع)‌ از پیامبرانی‌ است‌ که‌ نامش‌ در قرآن‌‌کریم‌ بسیار برده‌ شده‌ که ازجمله این آیات می‎توان به آیات ۱۱۰ تا ۱۱۸ سوره مبارکه مائده با این مضمون «إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا ... وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ ... إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» اشاره کرد.
خدای متعال در این آیات فرموده است: «[یاد کن] هنگامى را که خدا فرمود اى عیسى پسر مریم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور آنگاه که تو را به روح‏القدس تایید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى و آن‌گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آن‌گاه که به اذن من از گل [چیزى] به شکل پرنده می‎‏ساختى پس در آن می‌‎‏دمیدى و به اذن من پرنده‏اى می‎شد و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می‎‏دادى و آن‌گاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون می‎‏آوردى و آن‌گاه که [آسیب] بنی‎‏اسرائیل را هنگامى‌که براى آنان حجت‌هاى آشکار آورده بودى از تو باز داشتم پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند این[ها چیزى] جز افسونى آشکار نیست (۱۱۰) و [یاد کن] هنگامى را که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم (۱۱۱) و [یاد کن] هنگامى را که حواریون گفتند اى عیسى پسر مریم آیا پروردگارت می‎‏تواند از آسمان خوانى براى ما فرود آورد [عیسى] گفت اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید (۱۱۲) گفتند می‎‏خواهیم از آن بخوریم و دل‌هاى ما آرامش یابد و بدانیم که به ما راست گفته‌ای و بر آن از گواهان باشیم (۱۱۳) عیسى پسر مریم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‌ای از جانب تو و ما را روزى ده که تو بهترین روزی‌‏دهندگانى (۱۱۴) خدا فرمود من آن‌را بر شما فرو خواهم فرستاد و[لى] هر کس از شما پس از آن انکار ورزد وى را [چنان] عذابى کنم که هیچ‌یک از جهانیان را [آن چنان] عذاب نکرده باشم (۱۱۵) و [یاد کن] هنگامى را که خدا فرمود اى عیسى پسر مریم آیا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستید گفت منزهى تو مرا نزیبد که [در باره خویشتن] چیزى را که حق من نیست بگویم اگر آن‌را گفته بودم قطعاً آن‌را می‎‏دانستى آنچه در نفس من است تو می‎‏دانى و آنچه در ذات توست من نمی‎‏دانم چراکه تو خود داناى رازهاى نهانى (۱۱۶) جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چیزى] به آنان نگفتم [گفته‌ام] که خدا پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید و تا وقتى در میانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چیز گواهى (۱۱۷) اگر عذابشان کنى آنان بندگان تواند و اگر بر ایشان ببخشایى تو خود توانا و حکیمى».

باید توجه داشت در بیشتر آیاتی‌که‌ ذکری‌ از عیسی(ع) شده‌ نامش‌ با فضیلت‌ و عظمت‌ توأم‌ گشته‌ و به‌عنوان‌ «عبدالله» و «کلمه خدا» و «روح‌ خدا» و تأیید شده‌ به‌ «روح‌ القدس»‌ و سایر افتخارات‌ مفتخر گشته‌ است‌.
مادرش‌ مریم‌ دختر عمران‌ یکی‌ از زنان‌ برتر عالم‌ است‌ که‌ سوره‌ای‌ در قرآن‌ بنام‌ او وجود دارد وخداوند از او مدح‌ نموده‌ است‌.حضرت‌ عیسی‌(ع) در بیت‌‌اللحم‌ متولد شد و در سی‌ سالگی‌ نبوت‌ خود را ظاهرکرد .با این‌که‌ او برای‌ تأیید تورات‌ مبعوث‌ شده‌ بود ولی‌ یهود با او مخالفت‌ می‎کردند تا این‌که‌ توطئه‌ دستگیری‌ او را طرح‌ نمودند ولی‌ خداوند عیسی‌ را به‌ آسمان‌ بالا برد و درعوض‌ یک نفر دیگری‌ که‌ شبیه‌ عیسی‌ بود دستگیر کرده‌ و به‌ صلیب‌ آویختند.حضرت‌ عیسی‌ در زمان‌ ظهور امام‌ عصر(عج) به‌ زمین‌ فرود آمده‌ و از یاران‌ امام‌ عصر خواهد شد.
عیسی مسیح(ع) در مسیحیت نقش خدا، پیامبر، مؤسس و در واقع محوری‌ترین نقش را داشته و به‌عنوان خدا پرستش شده و به‌عنوان نجات‌دهنده مورد تمجید است. در نگاه قرآنی و یا اسلامی مسیح(ع) به‌عنوان پیامبری اولوالعزم شناخته می‌شود. هر یک از ۱۱۴ سوره قرآن با نام مشخصی معرفی می‌شوند بدون آن‌که تمام آیه‌های آن سوره فقط بخواهد در مورد همان نام بحث کند. تولد حضرت عیسی را می‌توان در سوره مریم و آل‌عمران یافت. هر یک از این سوره‌ها مورد خاصی از تولد حضرت عیسی را برجسته‌تر می‌کند و به زوایای دیگری بیشتر بها می‌دهد.
آیات قرآن درباره حضرت عیسی(ع)

در آیات ۴۶ و ۴۷ سوره آل‎عمران با این مضمون « إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿۴۵﴾ وَیُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِینَ » ملائکه به حضرت مریم نوید می‎‎دهند که فرزندش که عیسی نام خواهد داشت، نجات‌دهنده بشریت خواهد شد و هم در این و هم در آن دنیا جایگاه والایی نزد خداوند خواهد داشت.خداوند متعال در آیات بسیاری از قرآن نام حضرت «عیسی(ع)» و همچینن مادر بزرگوارشان حضرت مریم(س) را آورده که این آیات در ادامه آمده است:
از دیگر آیاتی که به حضرت عیسی(ع) اشاره دارد می‎توان به آیه ۸۷ سوره مبارکه «بقره» با این مضون «وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ»، آیه ۱۳۶ سوره مبارکه بقره با این مضمون «قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»، آیه ۲۵۳ سوره بقره «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ»، آیه ۴۵ سوره آل‌عمران «إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ» اشاره کرد.
همچنین آیه ۵۲ سوره آل‌عمران با این مضمون «فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»، آیه ۵۵ سوره آل‌عمران «إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»، آیه ۵۹ سوره آل‌عمران «إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ»، آیه ۸۴ سوره آل‌عمران «قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَى وَعِیسَى وَالنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»، آیه ۱۵۷ سوره نساء «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا» نیز به حضرت عیسی(ع) اشاره دارد.
همچنین آیات ۱۶۳ سوره نساء «إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِیسَى وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا»، ۱۷۱ نساء «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکَفَى بِاللّهِ وَکِیلًا»، ۱۷۲ نساء «لَّن یَسْتَنکِفَ الْمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبْدًا لِّلّهِ وَلاَ الْمَلآئِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعًا»، ۱۷ مائده «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَآلُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَن یَمْلِکُ مِنَ اللّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ أَن یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، ۶۴ مائده «وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ»،۷۲ مائده «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ»، ۷۵ مائده «مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ انظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الآیَاتِ ثُمَّ انظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ»، ۷۸ مائده «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ» ۱۱۰ مائده «إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَى وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِی وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ» نیز به این پیامبر اشاره دارد.
از دیگر آیاتی که به حضرت عیسی مسیح اشاره دارد می‎توان به آیات ۱۱۲، ۱۱۴ و ۱۱۶ سوره مائده، ۳۰ و ۳۱ توبه، ۳۴ مریم(س)، ۵۰ مومنون، ۷ احزاب، ۱۳ شوری، ۵۷ و ۶۳ زخرف، ۲۷ حدید، شش و ۱۴ صف، اشاره کرد.

حضرت عیسی (ع)

همشهری آنلاین: حضرت عیسی (ع) یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است

از ویژگی‌های این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است.

پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمت‌های فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند.

با قدرت پروردگار، عیسی از داخل گهواره لب به سخن گشود و خود را چنین معرفی کرد: قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا. من بنده خدا هستم، او به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است.

در قرآن، حضرت عیسی (ع) یکی از بندگان شایسته خدا ذکر شده است که با اراده خداوند در عوالم بالا حضور دارد و در زمان ظهور آخرین امام معصوم شیعه -  - حضرت مهدی (عج)و در تشکیل حکومت عدل جهانی او شرکت خواهد داشت.

گوشه‌هایی از زندگانی حضرت عیسی (ع) در قرآن کریم مطرح شده است؛ به عنوان نمونه آیات 16 تا 36 سوره مریم که بازگو کننده صحنه‌های پس از ولادت حضرت عیسی است.

تعبیر عیسی مسیح به کلمه‌الله در قرآن/ آیا حضرت عیسی (ع) زنده است؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شأن و منزلت حضرت عیسی علیه السلام در نزد خدای متعال به اندازه‌ای است که در آیات متعددی از قرآن کریم به ماجراهای زندگی آن حضرت از نوع تولد تا نبوت و سپس سرانجام آن حضرت اشاره شده است. در این میان نکات مهمی در زندگی حضرت عیسی مسیح وجود دارد که بررسی و آشنایی با آن‌ها می‌تواند ما را با آموزه‌های قرآنی و تفسیر قرآن بیشتر آشنا کند.

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگویی که با حجت‌الاسلام حسین فاضلی، استاد و محقق اسلامی، انجام داده به بررسی بخش‌هایی از زندگی حضرت عیسی علیه السلام که در قرآن کریم به آن اشاره شده، پرداخته است. آن طور که این کارشناس اسلامی توضیح می‌دهد، خدای متعال می‌فرماید: «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیه» یعنی خداوند مسیح را به سوی خود بالا برد. این تعبیر دلالت بر زنده بودن حضرت عیسی علیه السلام دارد. از سوی دیگر منظور از عبارت «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» این نیست که همه پیامبران قبل از نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه به مرگ طبیعی از دنیا رفته و یا به شهادت رسیده‌اند، بلکه منظور گذشتن دوران آن‌هاست. با این وجود آیه‌ای که به آن اشاره شده با آیه بالا رفتن حضرت عیسی علیه السلام به سوی خدای متعال منافات و تناقضی ندارد.

در قرآن کریم از حضرت عیسی علیه السلام به «کلمه‌الله» تعبیر شده است. منظور از این تعبیر چیست؟

این مطلب در سوره نساء عنوان شده است که خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْه؛همانا مسیح، عیسى فرزند مریم فقط فرستاده خدا و کلمه او است که او را به مریم القا کرد.»

در این آیه که از حضرت عیسی علیه السلام به کلمه خدا تعبیر شده است، مفهوم مخلوق بودن آن حضرت است. یعنی خداوند خالق حضرت عیسی علیه السلام است و آن حضرت مخلوق و آفریده خدای یکتا است، همان طور که سایر موجودات در عالم مخلوق خداوند متعال هستند.

از طرف دیگر همان طور که کلماتی که ما بر زبان می‌آوریم یا می‌نویسیم، رازها و اسرار وجودی ما را نشان می‌دهند، مخلوقات این عالم و حضرت عیسی علیه السلام که کلمه خداوند است، نشانی از صفات جلال و جمال خداوند هستند. به همین علت است که در بعضی از آیت قرآن کریم از موجودات و مخلوقات به کلمه تعبیر شده است. به این مفهوم که این کلمات و موجودات، هر کدام نشانی از صفات الهی هستند.

با این وجود چرا به طور ویژه از حضرت عیسی علیه السلام در میان مخلوقات به کلمه‌الله تعبیر شده است؟ درواقع می‌خواهیم وجه تمایز آن حضرت در میان سایر انسان‌ها و مخلوقات را بدانیم.

به این دلیل که آفرینش و خلقت حضرت عیسی علیه السلام با سایر انسان‌ها تفاوت داشته است و هیچ کسی مانند آن حضرت متولد و خلق نشده است. آن حضرت از مادری و بدون پدر متولد شد، دوران طی کردن مراحل رشد آن حضرت بسیار کوتاه بود و حتی در بدو تولد و در حالی که نوزاد بود، لب به سخن گفتن باز کرد و کلماتی را بیان کرد که نشان‌دهنده نبوت و حکمت آن حضرت بود.

تأییدشده توسط روح‌القدس

در مورد حضرت عیسی علیه السلام در آیات قرآن عنوان شده است که روح‌القدس آن حضرت را تأیید کرد. می‌خواهیم بدانیم منظور از روح‌القدس در آیات قرآن کیست؟ آیا منظور حضرت جبرئیل علیه السلام است؟

این مطلب در چند آیه از قرآن کریم عنوان شده است. به عنوان مثال خدای متعال می‌فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِروح‌القدس» و یا در سوره مائده می‌فرماید: «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی عَلَیْکَ وَ عَلى والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِروح‌القدس ِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلا»

در بعضی از تفاسیر قرآن عنوان شده است که منظور از روح‌القدس حضرت جبرئیل علیه السلام یعنی فرشته وحی است. بعضی مفسران قرآن هم روح‌القدس را به انجیل و کلماتی که به صورت وحی بر حضرت عیسی علیه السلام ابلاغ می‌شد، تعبیر کرده‌اند. به این مفهوم که خدای متعال از طریق انجیل حقانیت و نبوت حضرت عیسی علیه السلام را برای مردم اثبات فرمود و به این ترتیب انجیل تأیید و کمکی برای آن حضرت بوده است.

در بعضی از تفاسیر قرآن هم این طور نوشته شده که منظور از روح‌القدس، اسم اعظم خدای متعال است که حضرت عیسی علیه السلام توسط آن مرده‌ها را زنده می‌کرد و یا کود مادرزاد را شفا داده و بینا می‌کرد. به این طریق حقانیت آن حضرت از طریق اسم اعظم خداوند برای همه مردم مشخص شد.

عده‌ای از مفسران قرآن هم روح را به حضرت عیسی علیه السلام و القدس را به ذات اقدس الهی تعبیر کرده‌اند. آن‌ها این طور ثبت کرده‌اند که خدای متعال روح آن حضرت را به خود نسبت داده تا از این طریق آن حضرت را گرامی داشته و بزرگ و ارزشمند بودن ایشان را نزد خود به مردم اعلام فرماید.

البته در میان تفاسیر قرآن کریم، احتمال اول یعنی اشاره روح‌القدس به حضرت جبرئیل علیه السلام بیشتر از همه قوت دارد و احتمال بیشتری دارد که منظور از این تعبیر همان فرشته وحی باشد. چراکه فرشته وحی در تمام دوران زندگی آن حضرت همراه ایشان بوده و به آن حضرت کمک رسانده است.

آیا حضرت عیسی علیه السلام زنده است؟

در مورد وفات حضرت عیسی علیه السلام هم شبهاتی مطرح است. خدای متعال درباره آن حضرت می‌فرماید «خداوند مسیح را به سوی خود بالا برد» منظور از این تعبیر در قرآن کریم چیست؟

در این باره خدای متعال می‌فرماید: «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیه» یعنی خداوند مسیح را به سوی خود بالا برد. این تعبیر دلالت بر زنده بودن حضرت عیسی علیه السلام دارد.

با این وجود در آیه دیگری از قرآن می‌خوانیم که «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» آیا درست است که این آیه را مرگ همه پیامبران قبل از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله کنیم؟

در این آیه که اشاره شده منظور از «خلت» که از ریشه «خلا» است، مفهوم خالی شدن یا گذشت زمان است. یعنی زمان آن به سر آمده و سپری شده است. همان طور که این تعبیر در آیات دیگری از قرآن کریم هم آمده است مانند: «ما کانَ عَلَى النَّبِی مِنْ حَرَجٍ فیما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ؛بر پیامبر در آنچه خدا براى او مقرّر کرده هیچ گونه سختى و منعى نیست، سنّت (جاریه) خداوند است درباره کسانى (از انبیا) که پیش از این گذشته‌اند.»

بنابراین منظور از عبارت «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» این نیست که همه پیامبران قبل از نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه به مرگ طبیعی از دنیا رفته و یا به شهادت رسیده‌اند، بلکه منظور گذشتن دوران آن‌هاست. با این وجود آیه‌ای که به آن اشاره شده با آیه بالا رفتن حضرت عیسی علیه السلام به سوی خدای متعال منافات و تناقضی ندارد.

همچنین در ادامه این آیه می‌فرماید: «أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ» یعنی به مرگ طبیعی یا کشته شدن اشاره دارد. طبق قرائن هم مشخص می‌شود که منظور از آیه شریفه آن است که پیامبران قبل از رسول اسلام صلی‌الله علیه و آله یا کشته شده‌اند و یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌اند. به عبارت دیگر قبل از رسول خاتم صلوات الله علیه انبیایی بوده‌اند که مدتی در این دنیا رسالت و نبوت خود را انجام داده‌اند و درنهایت یا به مرگ عادی از دنیا رفته‌اند و یا توسط مردم به قتل رسیده‌اند.

پس پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله هم مثل سایر انبیای پیش از خود به هر صورتی که از دنیا برود، چه به مرگ طبیعی و یا با شهادت و کشته شدن، چگونه مردمی در دین خدا متزلزل و سست می‌شوند در حالی که دین خدا پایدار و همیشگی است پس با مرگ یا حیات پیامبران دین خود را وابسته ندانید. حتی اگر پیامبر از میان انسان‌ها رفت باید دین خود را پایدار و باقی نگه‌دارند. همان طور که بعد از اینکه حضرت عیسی علیه السلام در میان مردم نبود، نباید از دین خدا خارج می‌شدند و راه باطل و انحرافی را می‌رفتند.

حضرت مهدی (عج)-امام زمان (عج)

«...وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِی إِذَا خَرَجَ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِیّاً فِی بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ یَدَهُ إِلَى أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلَعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَیْنَ الْجِبَالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُخُورُهَا یَکُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ ع ذَاکَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی یُغَیِّبُهُ اللَّهُ فِی سِتْرِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً. ... قائم کسى است که در سنّ شیوخ و منظر جوانان قیام کند و نیرومند باشد به غایتى که اگر دستش را به بزرگ‌ترین درخت روى زمین دراز کند آن را از جاى برکند و اگر بین کوه‌ها فریاد برآورد صخره‏‌هاى آن فرو پاشد عصاى موسى و خاتم سلیمان (علیهماالسلام) با اوست، او چهارمین از فرزندان من است، خداوند او را در ستر خود نهان کند سپس او را ظاهر کند و به واسطه او زمین را از عدل و داد آکنده کند همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد» (کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص480).

بر اساس این حدیث، امام زمان (عج) وارث قوای همۀ انبیاء الهی است. ابزارهایی همچون عسای موسی (ع) و انگشتر سلیمان (ع) در برپایی ظهور کارکردی ویژه خواهند داشت. «پر شدن زمین از قسط و عدل در مقابل ظلم و جوری که دنیا را فراگرفته است»، این عملی است که مختص حضرت مهدی (ع) است. اگرچه اولیاء و انبیاء الهی در تحقق آن دخیل باشند اما خداوند به نام قائم (ع) و به دست مبارک ایشان، آن را محقق خواهد کرد. امام رضا (ع) در باب زمان ظهور و سنگینی امر ظهور و ناگهانی بودن آن با استناد به آیۀ 187 سورۀ اعراف می‌فرماید: «... یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَتَی یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ؟ فَقَالَ: مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَةِ ﴿لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً. ... از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده‌‏اند که به آن حضرت گفته شد: قائم نسل تو کی خارج می‌‏شود؟ فرمود: مثل او همانند مثل قیامت است، جز خدا کسی از وقت آن آگاه نیست، در آسمان‌ها و زمین بسی گران است، جز به صورت ناگهانی خارج نمی‌‏شود».

دوران امام رضا علیه السلام دورانی بود که به خاطر شرایط خاصی که پیش آمده بود بعضی ها فکر می کردند قضیه قیام نهایی آل پیغمبر صلی الله علیه و آله به دست امام رضا علیه السلام واقع می شود؛ و این به خاطر درخشش ویژه ای بود که امام رضا  علیه السلام در بین شیعیان و غیرشیعیان داشتند و بسیار مطرح، معروف، مشهور و محترم بودند. پیش از آن حضرت، جوّ باز و آزادی برای بحث گسترده نبود، ولی در زمان آن حضرت این فضا ایجاد شده بود.

برجستگی های علمی، بحث و گفتگو و نیز عنوان ولایتعهدی ایشان، چنین شبهه ای به وجود آورده بود که بعضی ها به ایشان "قیام کننده" می گفتند. در بعضی از روایات آمده که ایشان در پاسخ به کسانی که می پرسیدند: آیا شما هم قائم هستید؟ می فرمودند: ما همگی قیام کننده هستیم، اما آن کسی که منظور تو است، کس دیگری است و ما هم منتظر او هستیم.

شیخ صدوق در «اکمال الدین» در مقدّمه‌ی کتاب می‌نویسد که: وجود مقدس امام عصر (عج) امر فرمودند که: من کتابی را تألیف کنم و در آن داستان غیبت انبیای سابق را بنویسم تا مردم متذکر شوند و نسبت به غیبت آن حضرت شک و شبهه نکنند. شیخ بعد از بیان مطالبی، از غیبت حضرت ادریس شروع می‌کند تا به غیبت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ می‌رسد، و بعد روایاتی در مورد غیبت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ نقل می‌کند و آن را شبیه غیبت امام زمان (عج) معرفی می‌کند و طبق داستان سوره‌ی مبارکه‌ی قصص که در مورد حضرت موسی ـ علیه السلام ـ است آن را تطبیق به غیبت طولانی امام عصر (عج) می‌کنند.

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».

خاندان مادری صاحب الزمان علیه السلام

جناب شمعون صفا = سنت پیتر = پطرس

ملیکا، دختر یشوعا و به قول معروف نوه امپراتور روم شرقی است. ملیکه از طرف مادر از نوادگان “شمعون” ـ یکی از دوازده حواری و وصی حضرت عیسی علیه السلام ـ است. دیگر نامهای این بانو عبارتند از: نرجس (= نرگس)، ریحانه، صیقل [یا صقیل]، سوسن، خَمط، ماریه (= مریم) و نسیم. برخی از این ها القاب بشمار می رود و کنیه اش امّ محمّد می باشد. بنا بر روایات چون باردار به حضرت ولی عصر علیه السلام، بود او را صیقل نامیدند.
در مورد پدر بزرگ حضرت نرجس یا پدر یشوعا سه شخص یعنی میخائیل بن تئوفیلوس (میخائیل سوم قیصر
 و پادشاه بین سالهای ۲۵۳ ـ ۲۲۸ در قسطنطنیه) و خود تئوفیلوس و بارداس یا ورداس (به یونانی: Βάρδας، مرگ در ۱ اردیبهشت ۲۴۵)
 احتمال داده شده است. گزینه قابل قبول بارداس یا ورداس، دایی و نایب السلطنه میخائیل سوم امپراتور بیزانس بود. زیرا:
“من ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر روم هستم و مادرم از فرزندان حواریون یعنى شمعون وصىّ مسیح است و براى تو داستان شگفتى نقل مى‏کنم، جدّم قیصر روم می ‏خواست مرا در سنّ سیزده سالگى به عقد برادرزاده ‏اش در آورد.”
سه شاهد را بیان می کنیم:
۱- در ویکی پدیای انگلیسی ذیل واژه Caesar (سزار فارسی – قیصر عربی) در بخشی که مربوط به امپراطوری روم شرقی می شود چنین آمده است:
در روم شرقی به امپراطور قیصر گفته نمی شده، بلکه در امپراطوری بیزانس لقب قیصر را به ولیعهد پادشاهان اختصاص می دادند. قیصر (به رومی: Καῖσαρ). اما در مواردی امپراطور به خاطر تثبیت قدرت ولیعهدی که خود تعیین کرده بود، او را به مقام شریک پادشاه می رساند و لقب قیصر را به پسر بعدی خود یا یکی از نزدیکان موثر خود اختصاص می داد. مثلا در موردی لقب قیصر به پدر پادشاه نیز اطلاق شده است و در زمان میخائیل (مایکل) سوم بارداس که دایی و وزیر مایکل سوم بود، اعطا شد. حتی در زمان تئوفیلوس این لقب به Alexios Mosele که از طرف خود تئوفیلوس به عنوان ولیعهد انتخاب شده بود، اطلاق می شد. (در انگلیسی uncle هم به عمو گفته می شود و هم به دایی، ولی بارداس دایی و نایب السلطنه میخائیل سوم امپراتور بیزانس بود. )
بارداس برادر بزرگتر ملکه تئودورا (همسر امپراتور تئوفیلوس) بود. خانواده ی او از نژاد ارمنی بودند. در سال ۲۱۶ وی در “آبخازیا” اعراب را شکست داد. پس از مرگ امپراتور تئوفیلوس، زمامداری به پسر او میخائیل سوم رسید. به دلیل سن کم میخائیل، زمامداری کشور در عمل در دست مادر او ملکه تئودورا و دایی‌اش بارداس بود. (ویکی پدیا فارسی و انگلیسی)
به دلیل خدمات زیاد بارداس به امپراتوری بیزانس، میخائیل سوم به وی لقب قیصر داد.
بارداس همچنین دانشگاه قسطنطنیه را احیا نمود.
۲- فرزندی به نام یشوعا: یشوعا یا Joshua در روایت به عنوان پدر حضرت نرجس و پسر قیصر روم آمده است.
در مورد میخائیل با توجه به این که او ۲۷ سال عمر کرده و از زن خود بچّه دار نشده و بعد با همسر یک برده به نام باسیلیوس ازدواج کرده است و در میان سه فرزند باسیلیوس هم نام یشوعا وجود ندارد و تولد آنها سال ۲۴۵ قمری به بعد است. لذا نمی توانند پدر حضرت نرجس باشند و حتی اگر هم این گونه بود، بعید است که حضرت نرجس پدر پدر خود را غیر واقعی معرفی کند.
تئوفیلوس نیز زنی به نام تئودورا داشته است که هفت فرزند دارند: چند تا دختر و تعدادی پسر و در میان پسران نام یشوعا وجود ندارد. (که البته یکی از همین پسران مایکل سوم است).
بنابر ویکی پدیای انگلیسی بارداس دوبار ازدواج کرده است. وی از زن اولش دو پسر و دو دختر داشته است که یکی از این پسرها آنتیگونوس نام داشت. ولی نام دیگری مشخص نیست که می تواند همان یشوعا باشد. و بارداس زن دومش را طلاق داده است.
۳- سیزده سالگی حضرت نرجس در کاخ قیصر:
با توجه به این که میخائیل سوم در سال ۲۲۵ ق متولد شده و در دو سالگی، یعنی سال ۲۲۷ ق، به تخت نشسته و در سال ۲۵۳ ق از دنیا رفته است، لذا ۲۷ سال عمر کرده، اگر هم فرزندی داشت، ناممکن است که در طول زندگانیش نوه ای به سن ۱۳ سال داشته باشد.
با توجه به این که در سال ۲۲۷ ق تئوفیلوس از دنیا رفته است و امام حسن عسکری علیه السلام حداقل در سال ۲۳۰ ق متولده شده، به فرض اگر تئوفیلوس در سال آخر عمرش برای نوه اش مراسم ازدواج به پا کرده باشد که نوه اش در آن زمان ۱۳ سال دارد. یعنی در زمان تولد امام حسن عسکری علیه السلام، حضرت نرجس حداقل ۱۶ ساله بوده اند که تقریبا این نیز ناممکن می باشد.
بارداس در سال ۲۲۷ ق با به تخت نشستن خواهر زاده دو ساله اش (مایکل سوم) تقریبا اداره کننده امپراطوری بوده و بعد لقب قیصر دریافت کرده است و زن اوّل وی در ۲۴۰ ق فوت شد و خود او در سال ۲۵۲ ق از دنیا رفت. این نشان می دهد در سال های منتهی به تولد حضرت صاحب الزمان علیه السلام بارداس یک سیاست مدار پیشکسوت بوده و در سنی بوده که داشتن نوه ۱۳ ساله قابل قبول می باشد.

متی “Matthew” در انجیل خود در باب ۱۶ آیات ۱۸-۱۹ این طور نقل می کند: «و من ترا می گویم که تویی پطرس و بر این صخره، کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت و کلیدهای ملکوت آسمان را به تو می سپارم و آنچه بر زمین ببندی در آسمان بسته گردد و آنچه در زمین گشایی در آسمان گشوده شود.»

با این کلمات، عیسای مسیح به پیتر امتیاز ویژه ای در برابر دیگر حواریون می دهد و او را به عنوان راهنمای مرام خویش انتخاب و معرّفی می کند.
… اسم واقعی او سیمون “Simon” و شغل وی ماهیگیری در کاپرنام “Copernaum” بوى جایی که او همراه برادرش اندرو “Andrew” در آنجا زندگی می کرد. در دوره ای که او مشغول کار در دریاچه گنازارت “Genazareth” بود، مسیح او را به مسیحیّت دعوت کرد و بعد از آن بود که مسیح به او لقب کپباس “Kcpbas” یا صخره را اعطا کرد که بر گرفته از پطرس در زبان لاتین می باشد (ریشه کپباس “Kcpbas” در زبان آرامی می باشد که به معنای صخره است).